سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

قسمت آخر

شاخه های مذهبی:

نورستان

نورستان از جمله اولین ولایاتی است که در 12 میزان 1357علیه رژیم پوشالی خلق و پرچم بدون آنکه مکروب های تنظیمی به آن سرایت کند قیام کرد. جبهات شان بدون استثنا شکل قومی داشت و سهم به سزایی در جنگ مقاومت گرفتند. بعد از رخنه تنظیم ها، جنگ مقاومت وحدت و پاکیزگی خود را از دست داد و مردم را در افتراق و بدبینی علیه یکدیگر فرو بردند. از همه مهمتر ملا‌ها، نورستانی‌های تازه مسلمان شده را در اختلافات طریقه‌های مذهبی اسلام چنان غرق کردند که تا امروز اکثرا راه گم کرده اند که جانب کدامیک را بگیرند. سه فرقه مذهبی در نورستان وجود دارد:

ملا های اهل سنت و جماعت:

از لحاظ تعداد پیروانش در ردیف اول می آیند. مهمترین پیشوای این مسلک مولوی عبدالرزاق پوشالی بود که فوت کرده و تا حال جایش را عالم دیگری نگرفته است. اینان در جلب مردم به مسلک شان غیر فعال هستند و در کسب علوم مذهبی جدیت ندارند.

ملاهای اهل حدیث:

تعداد پیروانش در ردیف دوم قرار دارند. فعالیت وسیع و گسترده دارند، پیروانش افراد جدی و متعصب هستند. مولوی افضل برگمتالی از جمله روحانیون مهم این مسلک بود که در حوت 1390 فوت کرد. او با مساعدت مالی عرب های سعودی و کمک سرور نورستانی از جنرالان مشهور رژیم پرچم که تازه در نورستان وظیفه گرفته بود، "دولت انقلاب اسلامی افغانستان" را در 1362 در برگمتال بنیاد نهاد که چیز مشابه با امارت اسلامی ملا عمر بود.

مولوی عبدالعزیز وامایی که زمانی "وزیر خارجه" "دولت" مولوی افضل بود از جمله نماینده‌های فعال این مسلک در پاکستان است و پول وافری برای پخش مسلک وهابیت در اختیار دارد. این فرد از سراسر نورستان بغیر از جوانان پسر، بیش از 1000 دختر جوان را برای آموزش دینی و تحصیلات عالی علوم مدنی در مکاتب پاکستان برده و در لیلیه هایش تمام سهولت‌های زندگی را برایشان مهیا نموده است. آن دختران حق ندارند با جوانان غیر وهابی ازدواج کنند. این ملا‌های زن وقتی به منطقه برگردند، یقینا وضعیت اجتماعی نورستان را مختل می سازند.

ملا های پنج پیر:

پیروانش در ردیف سه می آیند. اینان طریقه معتدل بین ملای سنتی و وهابی را تبلیغ میکنند. مولوی عمرا خان کلومی از جمله روحانیون برجسته این طریقت بود که فوت کرده و تا حال جانشین مطرحی ندارد.

روحانیون مطرح شان:

1) مولوی دوست محمد کانتیوا (از افراد مهم طالبان که در اوایل سرطان امسال با طیاره بی پیلوت امریکایی و ظاهرا به رهنمایی تمیم نورستانی در بدل انتقام پسر کاکایش غفور نورستانی کشته شد.)

2) مولوی صادق کامدیشی ( از افراد حزب اسلامی و فعلا در ارتباط با دولت کرزی)

3) مولوی عبدالکبیر وایگلی.

4) مولوی شیرگل پارونی.

5) زینت الله پارونی.

6) مولوی ربانی از ارنس. مربوط تنظیم جمعیت و پنجپیری.

7) مولوی محمد گل وامایی. از جمله وهابی های منطقه است.

قومندانهای نورستان اکثرا یا کشته شده اند و یا به زندگی ملکی رو آورده اند. قومندانهای موجود در نورستان:

 

  • مولوی صادق کامدیشی (حزب اسلامی)
  • دادمحمد کولتنی (جمعیت)
  • عبدالحلیم از مندول (قومی)
  • نورالدین مشوکی (قومی و گاهگاهی خود را طرفدار طالب میداند)
  • خان محمد از نورستان مرکزی (قومی)
  • معلم نبی از تتین (قومی)

 

اقتصاد:

 

اقتصاد نورستان به چهار ستون عمده استوار است:

نورستان
در نورستان زنان مصروف زراعت و مردان در مالداری مشغول اند.

1) زراعت (شغل زنان):

بعلت کم بودن زمین برای کشت، محصولات به مشکل ضرورت خانواده ها را مرفوع می سازد.

تولیدات شان منحصر به گندم، جواری، لوبیا و میوه های سر درختی است. تولید شیره انگور هم رایج است که قبلا از آن شراب می ساختند.

2) مالداری (شغل مردان): کمترین مالدار بین 60 تا 80 مال دارد. انگشت شمار افرادی که بین 1000 تا 1500 مال داشته باشند. چوپان در بدل نگهداری شش ماهه مال رمه، نصف نوزادان بز را صاحب می شود. در صورتی که آذوقه خود را خودش تهیه کند محصول سه ماهه ی شیر (حمل، ثور و جوزا) هم مربوط او میشود ولی اگر آذوقه چوپان بدوش رمه دار باشد، شیر به صاحب مال تکیه میکند.

یک چوپان ظرفیت مواظبت بیشتر از 120 مال را ندارد.

در اجاره داری دهقانی نصف از صاحب زمین و نصف از دهقان کار است و تخم مربوط صاحب زمین میشود.

3) تجارت محلی قبلا بدست افراد بیرونی بود. اما امروز این تجارت بدست مردم محل است. این تجارت به دلیل فقر اقتصادی مردم، نبود راه های مواصلاتی بهتر و سطح پایین فرهنگی مردم رونق چندانی ندارد.

4) کار معدن :

معادن مختلف مثل بیروج، زمرد، لیتیوم، تورمالین، ابرک، گانزیت، برلیم، نیوبیوم، سزیوم، روبیدیوم، سنگ سلیت وآکومارین درین منطقه وجود دارد و از طرف مردم استخراج میگردد.

پرداخت اجرت کارگران معدن و یا توزیع سنگ بدست آمده به این صورت است:

فرضا 5 کارگر در معدن کار میکنند، عاید بدست آمده 15 قسمت شده 5 قسمت را کارگران، 3 قسمت را صاحب برمه، 3 قسمت را صاحب باروت، 3 قسمت را صاحب آذوقه و 1 قسمت را صاحب معدن میگیرد. صلاحیت اولین برآمد سنگ بدست صاحب باروت است یعنی او میتواند آن را بفروشد و برای خود نگهدارد و حق دیگران را بدهد. سنگ به تفاهم هم نرخ گذاری میشود.

و اگر هشت نفر کار میکنند سنگ حاصل شده 21 قسمت میشود: سهم باروت 5، سهم آذوقه 5، سهم کارگر 8، سهم برمه 1، سهم آشپز 1، سهم تیل 1. به دلیل بلند رفتن نرخ مواد ارتزاقی و تیل این تازه ترین تقسیمات در کار معدن است. دولت هیچگونه تسلطی بر این معدن ها ندارد.

5) صنایع دستی، نجاری، کندنکاری، آهنگری و فلزکاری، بافندگی، دباغی، حجاری، سفال سازی، بافت خمچه و خانه سازی کاریست مربوط باری ها و فقط ضروریات محلی را مرفوع می سازند. باری ها در بدل کار شان پول و یا مال دریافت میدارند.

سمارق شکمبه سر
نورستانی ها در پهلوی تجارت چوب و چارمغر و جلغوزه از فروش این سمارق کمیاب و گرانبها به نام «سمارق شکمبه سر» مخارج شان را تامین میکنند.

تجارت چوب جنگل، فروش محصولات چهارمغز، جلغوزه، سمارق کمیاب و گرانبها بنام گچی دلاک یا شکمبه سرک و اشتغال نورستانی ها در پست های دولتی، تا حدودی به اقتصاد مردم کمک میکند.

پول که قبل از جنگ ها کوچکترین نقشی در اقتصاد بدوی مردم نداشت و همه تبادله های اقتصادی جنس به جنس صورت می گرفت و شاخص عمده آن مال (بز و یا گاو) بود، امروز اهمیت زیادی پیدا کرده است.

95 فیصد مردم نورستان زندگی دشوار بخور نمیر دارند اما از طرف افراد متمول استثمار نمی شوند. به علت بی کفایتی دولت ها، این مردم بیشتر از موانع طبیعی رنج می برند. 4 فیصد افراد متمول نه از برکت استثمار نورستانی های خود بلکه از مدارک دیگر چون "جهاد" و تجارت و کار دولتی و قاچاق به پول و زندگی رسیده اند. یک فیصد از باری ها (پیشه وران محلی) بیشتر تحت فشار اجتماعی هستند تا اقتصادی.

امروز هم ضعیف ترین فرد در نورستان کسی است که کمترین اولاد پسر دارد.

نرخ مواد مصرفی در نورستان: (ماه سرطان 1392)

گندم سیر 300 تا400 کلدار پاکستانی
جواری 300 تا400 کلدار
روغن زرد سیر 3000 کلدار
روغن نباتی سیر 1000 کلدار
بوره سیر 700 کلدار
نمک سیر 320 کلدار
چای کیلو 400 کلدار
لوبیا سیر 1200 کلدار
قیمت یک راس گاو بین 30000 تا 80000 کلدار
قیمت یک راس بز بطور اوسط 3000 تا 8000 کلدار
قیمت یک نر بز بطور اوسط 18000 کلدار
جلغوزه سیر 6000 کلدار
سمارق شکمبه سرک پاو 14000 کلدار

سایر اقوام:

قوم پشه یی نزدیکترین روابط را با نورستانی ها داشته اند. از لحاظ بافت اجتماعی، وضع اقتصادی و فرهنگی تفاوت چندانی با نورستانی ها ندارند. اینان مردم فقیر تر و عقب مانده تر از نورستانی ها هستند.

قوم گجر بعنوان مهاجرین کوچی از سالها به این طرف در کنار نورستانی ها زندگی میکنند. چون زمین و علفچر د راختیار نداشتند باید در بدل استفاده از اراضی و علفچر نورستانی ها باج می پرداختند. اما گجر های نورستان شرقی در جریان جنگ ها صاحب زمین و اختیاراتی شده اند. ولی در نورستان مرکزی و غربی با اینکه اینان متوطن شده اند وضع بهتری ندارند. تعدادی از اینان به طالبان رو آورده اند.

وضعیت فعلی:

اساسی ترین مشکل نورستان مسئله فقر اقتصادی، صحت، معارف (بخصوص برای زنان) و ترانسپورت است. ضمنا بی اتفاقی هایی که هم از طرف تنظیم ها و هم از طرف فرقه های مختلف مذهبی دامن زده شده به وحدت قومی مردم لطمه شدیدی زده است. قتل های ناموسی، دشمنی های شخصی و قومی نیز زندگی مردم را تار ساخته. تعداد زیاد جوانان به علت بیکاری به پولیس و اردو مراجعه کرده بعنوان گوشت دم توپ دسته دسته کشته می شوند.

طالبان
مسئله بسیار مهمی که نورستانی ها را در کابوس فرو برده نفوذ پاکستان در نورستان شرقی است. علاوه بر طالبان افغانى، باند حزب اسلامى، القاعده (شامل پاکستانی ها، عربها، چچنی ها، ازبک ها)، جیش محمد و گروه هاى دهشت افگن لشکرطیبه ی پاکستان در نورستان حضور دارند.

نرخ بلند مهر دختران، جوانان نورستانی را در مضیقه شدید اقتصادی و اجتماعی قرار داده است. جوانان هیچ گونه وسیله ای برای تفریح ندارند. درین اواخر با رایج شدن منابع برق کوچک محلی و دش و فعال شدن دستگاه مخابراتی این جا و آنجا جوانان خود را مصروف می سازند که توام با ابتذال است.

عموم مردم از تنظیم ها متنفر اند زیرا اینان زیر نام اسلام مرتکب اعمالی شدند که نه روسها ی اشغالگر انجام دادند و نه امریکایی های اشغالگر.

مسئله بسیار مهمی که نورستانی ها را در کابوس فرو برده نفوذ پاکستان در نورستان شرقی است. علاوه بر طالبان افغانى، باند حزب اسلامى، القاعده (شامل پاکستانی ها، عربها، چچنی ها، ازبک ها)، جیش محمد و گروه هاى دهشت افگن لشکرطیبه ی پاکستان در نورستان حضور دارند. بنا به هر دلیلی بعد از مرگ اسامه و برچیده شدن بساط القاعده از وزیرستان جنوبی آی اس آی از طریق شوراهاى کویته و پشاورتصمیم گرفت تا نورستان را به منطقه ی همیشگى حضور جنگجویان خودمبدل سازند و از این طریق، مناطق شمال و شرق افغانستان را تحت تهدید خود در آورند.

قوای نظامی پاکستان در مناطق مرزی نقاط حساس را گرفته اند و میکوشند سهولت هایی را به افغانها مهیا سازند تا در بین شان نفوذ داشته باشند. اطفال افغان در مکاتب سرحدی پاکستان درس میخوانند؛ افغانها از بازارهای سرحدی مردم محل استفاده میکنند؛ حتی پاکستانی ها به افغانها تذکره های خود را توزیع نموده است؛ قرار اطلاع بیش از 20 نفر پاکستانی در قطعات سرحدی افغانستان یک سال عسکری کرده اند؛ همین امروز بیش از هزار تن از مخالفان مسلح دولت در ولسوالی های کامدیش و برگمتال جمع شده اند و می خواهند این دو ولسوالی را تصرف کنند.

مناطقی که قوای نظامی پاکستان در آن حضور دارند:

  • گذر ناوه پاس بالای سرکانی.
  • گذر غاخی کندو بالای مرور.
  • گذر مزری چینه در خاص کنر.
  • گذر بنشی بالای منطقه ساو.
  • گذر ارنوی بالای بریکوت.
  • گذر نگر و ُاسن بالای گوردیش.
  • گذر پشاورک بالای قریه پشاورک برگمتال.

16 راه قاچاقی از ولسوالی سر کانو الی ولسوالی ناری باز میباشد نه حکومت افغانستان ونه ناتو توانسته است این راه های عبوری و قاچاقی را در این مدت مسدود نماید همچنان 10 راه از ناری کنر الی گرم چشمه چترال که با نورستان هم سرحد است بروی دشمن و قاچاقبران باز است اصلا در این راه ها و مناطق قوتهای افغانستان وجود ندارد.

مولوی فضل‌الله قوماندان طالبان سوات پاکستان مشهور به «ملا رادیو» یا «ملا اف ام» چهار بار به نورستان آمد. او داماد مولانا صوفی محمد است که در آستان? حمل? امریکا به افغانستان، هزاران جنگجوی پاکستانی را از پاکستان به افغانستان فرستاد تا آنکه در جنگ ولسوالى برگمتال نورستان، کشته شد.

میجر یوسف (مسئول پیشین آی‌اس‌آی) نیز به "پیتی گل" آمده و از آن جا به کامدیش رفت و به افرادی که در جنگ شکست خورده بودند، پول توزیع کرد.

اقوام نورستان
با آنکه در نورستان اقوام مختلف زندگی میکنند ولی از لحاظ بافت اجتماعی و فرهنگی چنان باهم در آمیخته اند که با نورستانی ها هیچ تفاوت ندارند.

یک قطعه‏‌ی 600 نفری امر به ‌معروف و نهی از منکر که به سیاه‌پوشان مشهور هستند، زیر رهبری کرنیل منیر که از کارکشته های استخبارات پاکستان می‌باشد، در تلاش اشغال تمام مناطق کامدیش است.

وضع امنیتی نورستان به حدی خراب است که 800 پروژه بازسازی درنقاط مختلف آن متوقف شده.

شاهراه میان کنر ونورستان سالهاست به روی ترافیک مسدود می باشد.

طالبان در نظر دارند قبل از فرا رسیدن عید رمضان ولسوالی نورگرام در نورستان غربی را در تصرف خود درآورند که با این حرکت، ولسوالی های دو آب و مندول به صورت اتوماتیک سقوط میکنند.

اهمیت سوق الجیشی نورستان:

آی اس آی و مزدوران طالبش به درستی اهمیت سوق الجیشی نورستان را در یافته اند و به همین دلیل دندان ها را برای تصرف آن تیز کرده و برنامه وسیعی برایش ریخته اند.

 

  • ولایت نورستان بعلت داشتن جنگلات غلو و کوه های دشوار گذر، ساحه مناسب برای جنگ های چریکی و پارتیزانی است زیرا از پوشش طبیعی اراضی برای حفظ نیرو بخوبی استفاده میشود. مخالفین با نیروی بسیار کم میتوانند قوت های بزرگ و منظم را آسیب پذیر و مصروف بسازند.
  • این ولایت هم مرز با پاکستان است واین موقعیت به مخالفین امکان میدهد که اگر بر آنان فشار نظامی و یاهم اقتصادی وارد شود در صورت عقب نشینی به راحتی میتوانند خود را به منطقه امن پاکستان برسانند. ازجانب دیگر بدون کدام مزاحمتی میتوانند از لحاظ پرسونل و تسلیحات و مواد غذایی خود را از طریق همین مرز ها اکمال نمایند.
  • نورستان ولایتی است فقیر اما با اقتصاد خود کفا که مردمش توانایی آنرا دارند چندین سال پی درپی بجنگند بدون آنکه زندگی شان لطمه جدی ای ببینند. این مهمترین فکتوری است برای مخالفین که روی این منطقه سرمایه گذاری کنند.
  • بیکاری، فقر اقتصادی، نبود اشتغال مناسب برای مردم، محدودیت امکانات رفاهی وغیره عموم مردم راهرلحظه آماده میسازد تا به اردوی مخالفین بپیوندند. مخالفین هم متقابلا با گذاشتن دانه و دام به آنان و دادن یک مقدار امکانات میتوانند جوانان نورستانی را در چنگ خود بگیرند و آنان را برای مقاصد ناپاک خود مورد استفاده قراردهند.
  • جوانان نورستان هم از گذشته های دور و هم بخصوص در دوران جنگ علیه روسها ، اکثرا بعلت فقراقتصادی شامل مدرسه های دینی در داخل کشور و بخصوص مدرسه های پاکستانی شدند. درآن مدارس علاوه براینکه آموزش خشک و مملو ازتعصب دینی می دیدند، به مسلک های مختلف مذهبی چون پنج پیر، اهل حدیث(وهابی)، گروه الکافرون و ملایان سنتی گرویدند. این مهمترین شرایط برای مخالفین است تا ازبین همین جوانان و خانواده های شان عضوگیری کنند وساحه نفوذ خود راگسترش دهند.
  • نورستان یگانه ولایتی است که دختران و پسران شان محروم از ابتدایی ترین سهولت های تحصیلی حتی در رده های پایینی آموزش هستند. به هر پیمانه ای که میزان تعلیم و آموزش بین مردم پایین باشد به همان پیمانه زمینه رشد و نفوذ بنیادگرایی و تروریزم در آنان بیشتر است و مخالفین میتوانند ازاین کمبود هم به سود خود استفاده کنند.
  • پاکستان که مرکز اصلی پرورش تروریزم است، نورستان را در محراق فعالیت های خود قرارداده و امروز بدون کوچکترین مانعی میتواند از آن طریق به کشور مانفوذ کنند و مخالفین را برای خرابکاری بفرستند.
  • مخالفین محاسبه کرده اند ، درصورتی که یک بار در منطقه نفوذ کردند وآ ن را کاملا در کنترول خود در آوردند در آن صورت میدانند که نه زور دولت ونه هم ناتو میرسد تا پایگاه ها را دوباره از آنان بگیرند. به همین دلیل به این منطقه زیاد توجه دارند.
  • نورستان موقعیتی دارد که با چهار ولایت کشور هم مرز است. مخالفین برنامه دارند اگر ولایت نورستان را پایگاه دایمی ومحکم خود بسازند و شورش هایی را در ولایات همجوار شروع کنند، این ولایت مناسبترین زمینه عقب نشینی و پشت جبهه رابه آن ولایات خواهد داشت.
  • در نورستان بصورت طبیعی تضاد ها و اختلافات قومی وجود دارد، ولایا ت با نفود و تنظیم های معین باحمایت از جناح های مختلف به این آتش بیشتر دامن می زنند واین فرصت خوبی است برای بهره برداری مخالفین که در آن جا نفوذ کنند.
  • نکته مهم دیگری این است که دولت و متحدین خارجی آن به علت داشتن سیاست های خاینانه و جنایتکارانه کوچکترین جای پای بین مردم ندارند. به علت وجود فساد در ادارات پست های دولتی در معرض خرید و فروش قرارمیگیرند، مسئولین دولتی فقط به جیب خود می بینند و کوچکترین توجهی به بهبود زندگی مردم ندارند، فساد اداری به اوجش رسیده، قانون اصلا تطبیق نمی شود و عدالت همیشه زیر پا است. درمواردی حتی ارگانهای دولتی به ناامنی دامن می زنند چون منافع خود را در آن می بیند. درچندین مورد عملیات نطامی نیروهای ناتو، افراد بی گناه به قتل رسیده اند، دربسیاری موارد نظامیان خارجی با تحقیر و خشونت به تلاشی خانه های مردم پرداخته اند.
  • این ها همه دست به دست هم داده و مردم را در موقعیتی قرارداده تا از دولت متنفر باشند، آن را پناهگاه خود ندانند و در صورت روگردانی از دولت طبعا به مخالفین رو آورده، ناامنی روز تا روز بیشتر شده میرود و از این وضعیت بغیر از تروریستهای بنیادگرا، تعدادی از اوباشان، افراد شریر و بی بندوبار هم استفاده خود راکرده بر مردم فشار می آورند، دست به دزدی، آدمکشی، راهگیری و نا امنی میزنند.
  • منار عبدالوکیل خان در دهمزنگ کابل : منار عبدالوکیل خان در دهمزنگ کابل :

                       

    نائب سالار عبدالوکیل خان نورستانی در سنه 1254 هجری شمسی در قریه کانتیوا (نورستان) تولد یافته در سنین خورد بعد از کشته شدن برادر ارشد وی ملک سفید در زمامداری امیر عبدالرحمن خان بکابل اورده شد ملک سفید برادر کلان نایب سالار در سنین نوجوانی در بین راه نورستان و بدخشان بدست قوتهای حکومت افتاد و در کابل نزد دربار اورده شد شجاعت او مقامات وقت را حیرت زده ساخت بحیث افسر تثبیت رتبه شده مسوول گارد وقت تعین گردید چون شخص نظامی بود جدی عمل می نمود در اجرای وظیفه پیگیری و جدیت در خوی و خصلت اش نهفته بود نمیخواست زیردستان هم در وظایف سهل انگار و بازی گوش تربیه شوند ممکن همین جدیت باعث شده باشد توسط سربازش کشته شد ، و امیر در تلاش ان برامد تا بجای ملک سفید از این قوم کسی دیگر را به دربار بیاورد همین بود که نائب سالار در جوانی به کابل اورده شد. تحصیلات ابتدائی خود را در شهر کابل بپایان رسانید و در سنه1278 هـ ش از طرف حکومت وقت برتبه اجیدانی (نام یک رتبه نظامی وقت است ) به قطعه توپخانه گارد شاهی شامل وظیفه عسکری شد
    در دوران حکومت امیر حبیب الله به رتبه کرنیلى یا کندک مشرى ارتقا یافته در قطعه "اردلیان حضور" به کار آغاز نمود، و درسال 1290 بحیث قوماندان آن قطعه ارتقا یافت دوسال بعد به حیث قوماندان عسکرى ولایت قندهار تعین شد وفعالیت در سرکوب قیام مردم قندهار به اخذ مدال صداقت گردید. درسال 1294 دوباره به کابل خواسته شد. نخست بحیث قوماندان لواى دوم و بعداً به حیث قوماندان کوتوالى کابل مصروف وظیفه بودند.
    بعدا به رتبه جنرالى رسیده نخست بحیث قوماندان لواى دوم کابل و بعد از آن بحیث قوماندان "قواى سرحدى اسمار" تعین شد . عبدالوکیل در سال 1291 هجرى شمسى به حیث قوماندان فرقه اول پیاده مرکزتعین شد. وى بعد از جنگ منگل و اغتشاش ملاى لنگ در سال 1304 به رتبه نائب سالارى رسید و به حیث قوماندان عسکرى قطغن و بدخشان مقرر شد.
    عبدالوکیل نورستانى در دوران نادر باحفظ رتبه و حیثیت قبلى براى تأمین امنیت شمالى (پروان) به حیث قوماندان قول اردوى دوم کابل تعین شد.
    وى در ماه سرطان سال 1309 براى بار دوم با یک کندک عسکر برای سرکوبی و جمع آوری سلاح عازم کوهدامن شد و به تاریخ چهارم ماه اسد همان سال درباغ عارق کوهدامن کشته شد . نعش عبدالوکیل نورستانى از سراى خواجه به کابل انتقال و در تپه مرنجان به خاک سپرده شد، و به پاس خدماتش یک منار یادگارى در چهارراهى دهمزنگ اعمار گردید. 
    بی گمان شما هر روز از کنار این منار عبور می کنید و شاید در طیف غبارها و خاک ها و خاکروبه ها نبینید که منار عبدالوکیل خان به طرز شش رخه، بسیار زیبا در چهار راه دهمزنگ ایستاده است. این بنا شاهد تباهی های بسیار این شهر است. این بنا اگر دهن باز کند شاید تراژدی شهر ویرانه ای به نام کابل را بسراید. 
    دانستن اصل و نسب این منار برای هر یک از کسانی که هر روز از کنار این منار می گذرد قطعا مفید خواهد بود .

کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/15:: 11:54 صبح     |     () نظر

ولایت دایکندی

ولایت دایکندی تقریبا در مرکز افغانستان واقع بوده که با ولایات بامیان، غور، غزنی، هلمند و هلمند همجوار و متصل میباشد. و 2400 متر از سطح بحر ارتفاع دارد. ولایت دایکندی تا سال 2004 میلادی به عنوان یکی از ولسوالی های ولایت ارزگان بود که بعد از آن به عنوان یک ولایت جداگانه شناخته شد.همچنان مرکز این شهر نیلی نام دارد.

جغرافیای ولایت دایکندی :

دایکُندی یکی از 34 ولایت افغانستان است. ولایت جدید التأسیس دایکندی در مرکز افغانستان موقعیت دارد و با ولایات بامیان، غور، غز نی، ارزگان و هلمند متصل می باشد. این ولایت، در مدار عرض البلد 335500 و طول البلد 255500 واقع است ومرکز این ولایت شهر نیلی ست.

دایکندی، دارای مساحت 18،088 کیلومتر مربع و 2846 قریه و تعداد 417،300 نفر نفوس می باشد و دارای 9 ولسوالی. از لحاظ سیستم اداری و حکومتی این ولایت دارای 9 واحد اداری است؛ یعنی، دارای 9 ولسوالی است که مرکزیت ان در منطقه ی بادام خیز "نیلی" قرار دارد. ولسوالیهای آن هر یک: نیلی؛ شهرستان، میرآمور، اشترلی، سنگ‌تخت و بندر، کیتی، کجران، و گیزاب است .

                                        ولایت دایکندی

وضعیت فرهنگی ولایت دایکندی:

متاسفانه این ولایت نا انکشاف یافته ترین و محروم ترین منطقه در کشور است. اکثر ولسوالیها، قرات فاقد مکتب، مدرسه و فضای آموزشی است و در دولت فعلی و موسساتی مانند DHSA , APEP و غیره هنوز هم صدها دختر و پسر این ولایت از نعمت درس خواندن محروم هستند. مقاطع تحصیلی متوسطه و لیسه در بعضی جاهای این ولایت موجود است؛ در مرکز ولایت بالاترین مقطع درسی تا صنف 8 فعال است. البته، بهترین منطقه از لحاظ وجود فضای آموزشی در کل ولایت ولسوالی شهرستان است.

وضعیت امکانات فرهنگی ولایت دایکندی:

از لحاظ امکانات فرهنگی هم میتوان گفت تقریبا از جمله مناطق نا انکشاف یافته افغانستان است. اطلاع رسانی و حضور نهادهای مدنی باید گفت که این ولایت دارای یک رادیوی محلی با موج FM است که از مرکز ولایت را تحت پوشش قرار می دهد.

راهای موصلاتی ولایت دایکندی:

از لحاظ راههای مواصلاتی و سرگ اکثر قرات، قصبات و ولسوالیها فاقد راههای مواصلاتی است. در طول سال به مدت 5 ماه راههای مواصلاتی مرکز ولایت به پایتخت و ولسوالیها به مرکز ولایت و بالعکس باز است و سپس به خاطر صعب العبور بودن، برف، نبود پل و پلچک قطع می شود. طبی و بهداشتی: درولایت دایکندی درحدود 42 مرکزصحی فعال وجود دارد که مصروف عرضه خدمات صحی برای شهروندان ان ولایت می باشد اما چگونگی فعال بودن این مراکزصحی همه بستگی به کمک های خارجی دارد.

امینت ولایت دایکندی :

ولایت دایکندی به استثنای ولسوالی گیزاب به طور مجموع امن وآرام است و مردم روز وشب شان را با خیال راحت سپری می کند و مشغول کار و زندگی شان هستند.

مردم ولایت دایکندی:

هزاره‌ها اکثریت این ولایت یعنی 86%آن را شامل می‌شوند و به دنبال آنها پشتون‌ها با 8%و بلوچ‌ها با 3% سایر گروههای قومی را شامل می‌شوند.

ولسوالی گیزاب

سنگ تخت

دهانه سر سنگ

شنیا

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/13:: 12:40 عصر     |     () نظر

واقعه کلمان در آینه سراج التواریخ

در کشور باستانی و قهرمان ما افغانستان عزیز ملیت ها افوام و قبایل مختلف زندگی میکنند که همه آنان دارای افتخارات و عنعنات پسندیده مشترک بوده و در طول تاریخ کشور ما چون تن واحد در برابر تجاوز گران و زور گویان قیام کرده و از مناقع و سرزمین مشترک مان دفاع نموده اند و پا به پای کارو مبارزات شان از بین این ملیت ها مردان نامور و شخصیت های برجسته قرهنگی تبارز نموده که قبل قدر و باندگی مردم و وطن مقدس ماست. فیض محمد کاتب هزاره یکی از این شخصیت های قابل قدر و قلم بدست افغان میباشد که باید از او با افتخار و سربلندی نام برد. آثار گرانبها و سود مندی را که کاتب موصوف از خود بجا گذاشته بیانگر حقایق و واقعیت های تلخ روزگار و به خصوص در دوران خودش و قبل از آن در کشور ما میباشد که در آثار دیگران کمتر سراغ میشود. فیض محمد کاتب هزاره از آن شخصیت های است که بدون هیچ نوع تبعیض وکم و کاستی در دوران امیر وقت تا حدود امکان واقعیت ها را تحریر کرده او از آنها یاد آور شده است، موصوف در پهلوی سایر وقایع که به خصوص در عهد سلطنت امیر عبدالرحمن خان به وقوع پیوسته او وقایع مربوط به مناطق پشه یی نشین لغمان، ننگرهار، کنر ها و کاپیسا نیز یاد آوری کرده و از پشه یی های نام برده که در نمطقه جاغوری غزنی یکجا با برادران ملیت هزاره و در منطقه شینوار با برادران شینواری زندگی کرده و با ستمگران و دست نشانده گان امیر مبارزه و مقابله کرده اند. درین جا صرف در مورد واقعه تاریخی سال 1303- 1304 هـ ق مطابق با 1885- 1886 م در کشور که بیانگر مظالم و کشتار های رژیم امیر عبدالرحمان خان و مقاومت مردم در برابر مظالم آن میباشد یاد آور میشویم که در اثر(سراج التواریخ) یاد آوری شده این واقعه عبارت از جنگ "کلمان" میباشد. کلمان دره و یابه عباره دیگر منطقه پشه یی نشین است که طرف شرق ولایت لغمان شامل قریه های کشردکا، کهو، گل آرام، لم?ک، کلندر، بولام، گورجن، جنمیر، خورک، پارج، کولک لام(1) و غیره بوده کر در هر قریه آن در حدود یکصدوبیست الی دوصد خانواده زندگی دارند(2) چون کلمان بصورت عموم یک منطقه کوهستانی و صعب العبور بوده که در ارتغاعات بلند شرقی کشور قرار دارد بناً همین آب و هوا و طبعیت کوهستانی آن است که مردم این سرزمین را سرسخت و دلاور و پر غرور بار آورده که قبل از واقعه کلمان هیچ لشکر کشی و قدرتی آنها رامغلوب نکرده بود(3) زمانیکه امیر عبدالرحمن خان بر کرسی قدرت نشستاز یکسوبه خاطر تحکیم قدرت مطلق العنانه و از سوی دیگر به منطور گرفتن انتقام باداران خود از مردم دشمن شکن و قهرمان افغانستان که در جنگ دوم افغان و انگلیس از خود شهامت نشان داده بودند با بی رحمی به کشتن و تعقیب اشخاص با نفوذ شخصیت های ملی و رهبران واقعی مردم پرداخت. عصمت الله خان جبارخیل که وزیر داخله زمان سلطنت امیر شیرعلی خان و عضو مجاهدین ملی بود و در جنگ دوم افغان و انگلیس رهبری مردم لغمان را در محاذ خیبر نیز به عهده داشت از جمله این قربانیان امیر بود(4). زماینکه موصوف دستگیر گردید برادرش عبدالمجید خان با تمام اهل و عیال خود و اطفالش که تحت تعقیب و پیگرد شدید رژیم شاهی قرار داشتند اولاً به منطقه کشموند و بعد به منطقه کلمان پناه برد. بنا به همین علت به نقل از سراج التواریخ: ... سپهسالار غلام حیدر خان که به امر امیر با افواج خویش بعزم سرزنش مردم مذکور وارد چهار باغ لغمان شده بود روز هجدهم ماه محرم روی ستیز جانب ساو کلمان نهاد و همچنین از دگر جانب محمدشاه خان حاکم تگاب با دوهزار تن پیاده مسلح از مردم تگابی و یکهزار تن از مردم اشپی، اسکین، کوتی و کوه صافی براه افتاده... سپهسالار به مردم کلمان پیام های فرستاد تا فراریانی که در بین خود جاه و پناه داده اند با گروگان بزرگان خود به اردو آورده و خویش را پایمال نسازند. مردم کلمان که از یکسو از مظالم مطلق العنانی های امیر خود کامه آگاهی داشتند و از سوی دیگر این رژیم عصمت الله خان جبارخیل را که از اشخاص قابل احترام مردم منطقه بود دستگرو به قتل رسانده بودند بنابر عنعنه و غرور عالی افغانی شان عیال و اطفال عصمت الله خان جبارخیل را نخواستند به سپاه شاه تسلیم نمایند بنابران به پیام های میان تهی و فریبنده دست نشانده گان رژیم خود کامه امیر اطاعت نکردند که در سراج التواریخ چنین میخوانیم: .... مایک تن از شل و کل را جایز نمیشماریم که به رسم گروگان به کارگذاران پادشاهی بسپاریم چه جای بزرگانی که به گروگان داده شوند. امیر عبدالرحمن خان از این امر سخت بر آشفته شده شش ضرب توپ قاطری با یک فوج پیاده نظام از کابل مامور سرزنش و مطیع ساختن این مردم نموده تمام قبایل و مردم پنجشیر، نواحی جلال آباد و لغمان را فرمان داد که با مردم تگاب، اشپی، و اسکین که وارد آن سرزمین شده اند ملحق گردیده آنها را نیست و نابود سازند(5) با وصف مردم کلمان به منظور اینکه در هنگام مقابله با سپاه پادشاه به پناه گزینان کدام آسیبی نرسد آنها را صحیح و سلامت از طریق مناطق پشه یی نشین ویگل، اریت، شماش، و چلس در منطقه قبایلی باجور رسانده و خود با سپاه شاهی در حالیکه از سه سمت وارد منطقه کلمان شده بودند به مقابله پرداختندو به سرکردگی مصطفی خان اعلان جنگ دادند...... همان بود که در اول ماه ربیع الاول جنگ سرسخت و خونین میان سپاه شاهی و مردم کلمان در گرفت . بسیاری تن از جانبین کشته و مجروح گشته و متحمل تلغات نگین شدند. بر علاوه آن زمانیکه سپاه شاهی وارد قریه جات میشدند به دستور بزرگان خویش اطفال ، زنان و کهن سلان را که به آنها روبروه میشدن از دم تیغ کشیده و به غارت ، چور و چپاول دارایی های مردم به قطع اشجار، درویدن حاصلات زراعتی ، و تخریب خانه های آنان پرداخته و به آتش میکشیدند ولی باوجود این همه مظالم و وحشی گری های سپاه امیر که منظماً از سه جانب وارد صحنه جنگ میشدند، نتوانستند به طور شاید و باید مردم کلمان را مطیع سازند زیرا آنها سرسختانه و مردانه وار به مقابله پرداخته و از خود دفاع مینمودند تا اینکه نیرو های امیر به فتح نسبی نایل آمدند و منطقه پائینی کلمان به خصوص کشر دکا را به تصرف در آوردند و خواستند از طریق مهاصره و مسدود ساختن راه های ارتباطی آنانرا از مناطق همجوارشان که باهم قرابت خونی و لسانی دارند جبراً به اطاعت وا دارند. از جانبی عده یی از ریش سفیدان و بزرگان نواحی کلمان را به قسم گروگان گرفتند و سپاه را دستور دادند تا دیگران را رهسپار کوه های کلمان کرده و آنها را که دستگیر میکنند تا نابود نکرده باز نگردند. ....... با حصول این فتح حکمران جلال آباد که منتظر فتح و شکست بود به رسم خوشی شادی بیست و یک فیر توپ کرد. و مردم کشموند، بریکوت، بمبه کوت، لام کندا، ستن و همچنان بزرگان مناطق جتیلا، مندال ، لاج درک ، مشفه و تمام دره جات یاغستان یکی پی دیگر از طریق اطاعت نزد سپهسالار آمده مطیع و منقاد شدند. از روز اول محاربه تا اینحال چهل و چند تن از سپاه نظام مجروح و شانزده تن مقتول گشته چهل و چهار نفر از مردم ایلجاری زخمدار و ده تن کشته شدند. و آنگاه که نظم نسبی روی کار آمد و امور حکومت در بین مردم رواج گرفت بیست و دو نفر از مردم کشموند، دو تن از بزرگان وایگل ، چهار تن از مجگندول و دو تن از بریکوت را که مجموعاً چهل تن شوند با عیال و اطفال شان به رسم گروگان سپهسالار نگهداشه بود رخصت و مراجعت داد. در این اثنا به امر سپهسالار در موضع کشردکا که در دهن دره کلمان موقعیت دارد به اعمار قلعه شاهی پرداختند و اراضی کلمان را به دوصد تن از پیاده گانی که از محافظین این قلعه شاهی بودند سپرد و خود با دیگر سپاه از دهن دره کلمان کوچ کردند. با وصف تسلیم شدن مردم حکام محلی وقت بنا بر دستور باداران شان بمنظور بدست آوردن غنانیم و چور و چپاول اموال مردم دست به ظلم و تعدی زده با بهانه های گوناگون علاوه بر اخذ جریمه های نقدی و لت و کوب اشخاص ، از غارت گاوها، بزها ، سلاح ومهمات ، دارای ها و حتا از غارت کتاب و قران کریم هم دریغ نمیکردند که بعد برای باداران شان میفرستادند. از جانب دیگر چون رژیم شاهی امیر از مردم کلمان احساس خطر میکرد در فکر این بود که چگونه سران و بزرگان این قوم را فریب داده و در اسارت در آورند بناً از طریق حکام محلی از مردم کلمان بخصوص از بزرگان قوم دعوت به عمل آوردند تا از خصومت دست کشیده بیایند و خواسته های خود را از طریق جرگه و مشوره در میان بگذارند تا از این طریق سوی ظن و کدورت ازمیان برود، همان بود که بزرگان پاکدل و خوش باور کلمان بشمول سرکرده آنها مصطفی خان دعوت آنانرا پذیرفته وارد مذاکره و جرگه شدند، ولی گماشته گان امیر با استفاده و این سنت پسندیده مردم آنها را در محاصره گرفت و برای شان تفهیم نمودند که شما از آب و نان کلمان به کلی محروم هستید و نمی توانید به خانه و مناطق تان برگردید. از این رو عده یی از مردم کلمان با تمام عیال و اطفال شان از طریق جلال آباد به کابل و از آنجا به هرات ، میمنه و دیگر ولایات کشور فرار شدند(6). در جریان راه شخصی بنام نورمحمد خان که از بزرگان مردم کلمان بود به نحوی از اسارت آنها فرار نموده و بعد از مدتی چند خود را به منطقه کلمان رساند. قلعه شاهی که برای پاسداران و نگهبانان حکومتی و در جریان جنگ آباد شده بود و بر مردم منطقه بر هیچ نوع ظلم دریغ نمی ورزیدند و از طرف دیگر چون بزرگان و اقارب این مردم را به حیله و نیرنگ در اسارت در آورده و بعضی شانر فرار نموده بودند همه منتظر انتقام بودند(7). لذا هنگامیکه نورمحمد خان وارد کلمان شد طی زمان و فرصت کوتاه تعداد زیاد از مردم( کلمان) و (ساو) با او متحد شده و در سال 1304 هـ ق مطابق با 1886 م بر ملک الیاس که از همکاران امیر بود با همدستی و رهنمایی موصوف قوای نظامی امیر وارد کلمان شده و عده کثیر از مردم را به قتل رسانده و خود دوباره در کلمان جاگزین شده بود بر او حمله بردند و ملک الیاس را به قتل رساندند، بعد به طرف قلعه شاهی که در منطقه کشر دکا بود یورش بردند و جنگ شدید بین محافظین قلعه و هجوم آورنده گان در گرفت ولی با وصفینکه قوای دیگری نیز به کمک قلعه شاهی فرستاده شد اما در مقابل خشم و طغیان مردم قوای موصوف هم تاب مقاومت نیاورده یک افسر و دوصد تن از محافظین قلعه شاهی را به قتل رساندند(8). وقلعه شاهی را از بیخ و تهداب با خاک یکسان کردند و نگذاشتند که آن محل و قلعه شاهی درد سرد دایمی برای مردم آن منطقه باقی باند. ........ سپهسالار غلام حیدر خان که به کابل آمده بود به امر امیر با دو فوج پیاده نظام و شش ضرب عازم آن ولا شد و همچنان میر عطا خان را فرمان کرد تا یک فوج پیاده نظام را با چهار توپ در کنر گذاشته خود با تمام سپاه به جانب محل واقعه حرکت کند. همین بود که بعد از تهیه اسباب جنگ در روز نهم برج محرم به محاربه پرداخت و در طول این جنگ هزار و هشتصد تن از مردم کلمان را به رخته و به قتل رساند(9). مردم با شهامت کلمان جان و مال خود را قربان کردند مگر کسانیکه به آنها پنا برده بودند انها را به قیمت خون خود به جای امن رساندند. نه تنها سراج التواریخ بیانگر این واقعه و مقامت مردم کلمان در برابر مظالم نظام مطلق العنان امیر عبدالرحمن خان می باشد بلکه بر علاوه از واقعه مذکور به خصوص مردم شرقی کشور ما آگاهی کامل داشته که از آن داستان ها حماسه ها آفریده و درین مورد اشعاری هم به پشتو و پشه یی سروده شده است.
ماخذ: 1- اطلس قریه های افغانستان ص 645 . 2- مجله آریانا شماره سوم و چهارم سال 1361 ص 100 . 3- تاج التواریخ ص 177 . 4- افغانستان در مسیر تاریخ ص 618-651 . 5- سراج التواریخ ص 480 . 6- مجله فرهن? مردم شماره (جدی و قوس) ص 110 سال1361 . 7- از گفته های بعضی از موی سفیدان کلمان، ناقلین کلمان درهرات و میمنه و همچنان از ادبیات مردم. 8- تاج التواریخ ص 177 . 9- سراج التواریخ ص 510 و 517 .
منبع: کتاب( درمورد مردم و زبان پشه یی) که به کمک مالی نورمحمد "چمار" در مطبعه شخصی پشاور پاکستان چاپ شده که نویسنده آن محمد زمان "کلمانی" میباشد

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/13:: 12:23 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >