سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

 ولایت پروان

ولایت پروان یکى از ولایات مرکزى و درجه دوم افغانستان میباشد که در 64 کیلومترى شمال کابل پایتخت کشور موقعیت دارد.
این ولایت با ولایات میدان وردک، بامیان، بغلان، پنجشیر و کاپیسا همسرحد و مرکز آن شهر چاریکار میباشد.
 ساختارتشکیلاتى :
ولایت چاریکا از شهر چاریکار( مرکز) و ولسوالى هاى بگرام، کوه صافى، جبل السراج، سالنگ، سیدخیل، شینوارى، سیاه گرد، شیخ على، غوربند و سرخ پارسا تشکیل شده است.


 ساختارقومى، مساحت و نفوس :
مساحت ولایت پروان از سوى یکتعداد منابع درحدود 5715 کیلومتر مربع و تعداد نفوس آن درحدود 6000 هزار تن تخمین شده ؛ اما یکتعداد منابع دیگر نفوس و مساحت این ولایت کم و زیاد از این رقم میدانند.
مجموعه قریه هاى این ولایت به 1322  میرسد که ز اقوام تاجک، پشتون، هزاره، ترکمن و پشه یى ها  تشکیل شده؛ اما اکثریت شان تاجک و پشتون است.
 قوم ترکمن تنها در بعضى مناطق شینوار و افراد مربوط قوم پشه یى نیز در قریه ( پشان) مرکز پروان سکونت دارند.
در ولسوالى کوه صافى تنها  پشتون ها، در سالنگ تنها تاجک و قوم هزاره در ولسوالى هاى سرخ پارسا و شیخ على پروان سکونت دارند ؛ اما باشندگان مناطق دیگر این ولایت مشترکاً از اقوام پشتون، تاجک و هزاره تشکیل شده اند.
 اماکن تاریخى و فرهنگى پروان :
ولایت خُرم و سرسبز ولایات پروان که زادگآه اصلى امام اعظم رحمت الله علیه میباشد، داراى مناطق تاریخى در جبل السراج، چاریکار و بگرام است .
کاخ جبل السراج درسال 1907 میلادى در زمان سلطنت امیر حبیب الله خان اعمار شده است.این کاخ که بام "سراج الامصار"مسمى بود، تا زمان پاچاهى غازى امان الله خان( تا1297) بحیث  مقر سلطنت کار گرفته مى شد .
 این کاخ در زمان جنگ ها شدیداً متضرر شد ؛ اما تاکنون( ماه دلو سال 1390 خورشیدى) اعمار نشده .
92 تن از اصحاب  مبارک رسول اکرم ( ص) به شمول "شاه یوسف قتال" نیز در منطقه هوفیان که در غرب شهر چاریکار موقعیت دارد، به شهادت رسیده و مقبره هاى آن نیز در همان جا است .
 همچنان زیارت هاى سیدعباس جان آغا، سید جعفرمجرد و میرجهان نیز در این منطقه وجود دارد.
منار بلند بیست متره  "کچری" نیز در زمان کوشانى ها اعمار شده است . این منار درسال 1377 از اثر اصابت راکت تخریب و تاکنون نیز اعمار نشده. بگرام یکى از مناطق تاریخى دیگر این ولایت است که پایتخت دوم کابل شاهان بود.
 همچنان اثار16 آتشکده زمان کنیشکاى کبیر شاه مقتدر کوشانى ها( ازسال  120 تا 160 میلادى) هنوز هم وجود دارد.
میدان هوایى بزرگ کشور که اکنون بحیث پایگاه نظامى نیروهاى امریکایى استعمال میشود، نیز در ولسوالى بگرام این ولایت موقعیت دارد.

 پیکره بوداسف به‌دست‌ آمده از نیایشگاه فندقستان در ولایت پروان، سده یی هفتم پس از میلاد، موزیم گیمه در پاریس

 استاد صابر یاقوت حسنی(خدری) است، وی از خوشنویسان به نام افغانستان است که در سال 1338 شمسی در روستای خدری ولسوالی "سرخ پارسا" ولایت پروان به دنیا آمد.

 مناطق تفریحى :
گل غوندى یکى از ساحات مشهور و تفریحى در مرکز این ولایت میباشد که گل ارغوان آن از سوى شاعران ستوده شده و مردم از  کابل و سایر ولایات در فصل بهار  در آنجا جمع و تفریح مى نمایند.
سالنگ که راه مواصلاتى شش ولایت شمالى و شاهراه  ولایات شمال شرقى میباشد؛ از تونل دو ونیم کیلومتره میگذرد که یک منطقه کوهستانى و زیبا میباشد ومردم در فصل تابستان براى میله به آنجا میروند.
زراعت:
دریاهاى سالنگ، پنجشیر، غوربند، شتل و باریک آب از آب هاى پروان سرچمه میگیرد؛ اما دریاى باریک آب با وضعیت آب هواى سال ارتباط دارد و آب دایمى ندارد .
این ولایت در حدود  75هزار هکتار زمین هاى زراعتى دارد که انگور،کشمش، توت، گندم، کچالو، جوار و لوبیا از حاصلات مهم آن میباشد. همچنان توت و انگور پروان از شهرت خاص برخوردار است.
  سبزى هاى مختلف در مناطق مرکزى این ولایت کاشته میشود که یکتعداد آن براى فروش به بازار هاى کابل عرضه میشود.
برخى بیشتر باشندگان ولسوالى هاى سرخ پارسا، شیخ على، سیاه گرد، شینوار و کوه صافى مالدار میباشند.
یکتعداد زنان در ولسوالى هاى جبل السراج، سالنگ، سیدخیل، بگرام و شهر چاریکار مصروف روب سازى بانجان و اچار میباشند و همچنان بانجان رومى، پیاز و مرچ نیز میفروشد.
معادن :
معادن زغال سنگ در تیخان سیاگرد و سرخ پارسا، معادن مس در دره ترکمن سرخ پارسا، معادن سرپ و جست در سرخ  ولسوالى سرخ پارسا، معادن سنگ هاى گرومیت در مناطق مختلف کوه صافى، معادن طلا در منطقه جرخشک و معادن سنگ مرمر در ولسوالى سالنگ این ولایت وجود دارد.
استخراج این معدن زعال سنگ ادامه داشت ؛ اما اکنون کار آن متوقف گردیده و براى استخراج به داوطلبى گذاشته شده است.
معادن مرمر درسالنگ و معادن سنگ گرومیت نیز در ولسوالى کوه صافى به دا وطلبى گذاشته شده ؛ اما معادن متباقى تحت بررسى ها قرار دارد و تاکنون به داو طلبى گذاشته نشده است .
 صنایع دستى :
چاقو هاى چاریکار از صنایع مشهور دستى این ولایت به شمار میرود. یکتعداد زنان و مردان پروان مصروف  دوختن گلیم ها میباشند؛ اما صنایع دستى چرم و لباس مره ها چیزى هاى است که یکتعداد زنان این ولایت را مصروف ساخته اند.
صنایع نساجى این ولایت ( به ویژه رخت کتان) در تمامى افغانستان شهرت دارد.
 معارف:
ولایت پروان در مجموع 410 مکتب دارد که از 159 لیسه، 126 متوسطه و  125ابتدایه  تشکیل شده و امور تدریسى آن توسط 812 معلم زن و 4867 مرد پیش برده میشود.
تاکنون ( تا پایان1390) درحدود 128070 پسر و 77165 دختر مصروف فراگیرى تعلیم میباشند.
همچنان درحدود 34 مراکز علوم دینى نیز وجود دارد که از جمله چهار باب آن دارالعلوم ها، 21 باب مدارس تا صنف 12 و 9 باب دارالحفاظ ها میباشد.
 تاکنون امور تدریسى 13794 تن ذکور و 3321 تن اناث  از سوى 489 تن استاد به شمول 13 زن  در این مراکز دینى پیش برده میشود.
انستیتیوت  تحصیلات عالى دولتى در مرکز پروان وجود دارد که به شمول 430 دختر 4300 تن شاگرد مصروف تعلیم در بخش هاى تعلیم و تربیه، زراعت، اقتصاد، ژورنالیزم و حقوق در آن میباشند. همچنان دو مرکز آموزش هاى نرسنگ و قابلکى نیز در چاریکار مرکز ولایت پروان وجود دارد.علاوه بر یک پوهنتون دولتى و سه مکتب غیر دولتى و مدارس دینى مساجد نیز در پروان فعالیت دارد.
صحت :
در این ولایت 7 مرکز صحى و 60 کلینیک فعالیت دارد . یک شفاخان? 80 بسترى در چاریکار، یک شفاخان? 50 بسترى در سرخ پارسا، یک ، یک شفاخانه 20 بسترى در  ولسوالى هاى کوه صافى، بگرام،  سالنگ و ساه گرد این ولایت فعالیت دارد.
در ولسوالى هاى جبل السراج، شینوار، سیدخیل و شیخ على یک یک و در شهر چاریکار سه کلینیک  ابتدایى فعالیت دارد.
همچنان 32 کلینیک درجه دوم و  22 کلینیک فرعى در بخش هاى مختلف این ولایت فعالیت دارد.
علاوه بر دو تیم سیار صحى، 422 پوسته هاى صحى نیز در این ولایت وجود دارد.
پوسته هاى مذکور در قریه ها ایجاد شده و درحد پوسته یک مرد و یک زن تحت آموزش گرفته شده و فعالیت هاى صحى به شکل رضاکارانه پیش برده و معلومات صحى میدهد .
همچنان شفاخانه افغان –سویس و کلینیک هوفیان شریف از مراکز صحى خصوصى به سطح ولایت پروان میباشد که در مرکز این ولایت فعالیت دارد.
رسانه ها :
علاوه بر تلویزیون ملى وتلویزیون خصوصى الهام ، رادیوهاى خصوصى الهام ، دنیا، صداى صلح و طلوع خورشید در این ولایت نشرات دارد .
هفته نامه پروان، مجله انکشافى پروان، فصلنامه معارف، ماهنامه پیام شهر شاروالى و ماهنامه جوانان ریاست اطلاعات وفرهنگ از رسانه هاى چاپى پروان شمرده میشود.
 نهادى هاى مدنى :
اتحادیه جوانان، نهاد ایثار، اتحادیه انکشاف خدمات اجتماعى زنان، اتحادیه رفاه زنان، اتحادیه بلند بردن ظرفیت هاى زنان، اتحادیه زنان زارع و صنعت کار، اتحادیه محصلین و اتحادیه روشنفکران از نهاد هاى مدنى این ولایت میباشند.
 فرهنگ:
فعالیت هاى کلتورى وفرهنگى این ولایت نسبت به سایر ولایات بهتر است. همه ساله مشاعره ارغوان درگل غوندى برگزار میشود . علاوه بر این تلاش هاى دیگر فرهنگى نیز صورت میگیرد که بااستفاده از رسانه هاى فعال تلویزیونى ، صوتى وچاپى این ولایت رونق یافته است.
 مشاهیر:
خلیل الله خلیلى،

شجاع‌الدوله بابکرخیل غوربندی از مشروطه‌خواهان نزدیک به امان‌الله خان بود که گفته می‌شود به زندگی ننگین امیر حبیب‌الله خان پایان داد.
 ورزش:
بازى کرکت اخیراً علاوه بر بازى هاى رزمى در این ولایت رشد کرده و تیم کرکت ولایتى نیز دارد.
والى پروان سال گذشته یک دسته زمین براى اعمار میدان بازى کرکت اختصاص کرده بود . علاوه بر بازى هاى بزکشى و بازى هاى دیگر وطنى بازى هاى  فوتبال و باسکتبال توسط تیم هاى ویژه در این ولایت پیش برده میشود. مردم این ولایت بازى هاى رزمى چون کاراته ، تکواندو، جدو  و همچو بازى دیگر انجام میدهند.

فرآورده‌های سردرختی پروان، مانند بادام، زردآلو، سیب، گیلاس، آلبالو و انگور به فراوانی به خارج صادر می‌شود و برخی به‌همین سبب، آن‌جا را «باغ افغانستان»مینامند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/19:: 9:1 صبح     |     () نظر

ولایت کابل در زون مرکزی کشورموقعیت دارد ، مرکز آن شهر کابل است که پایتخت افغانستان نیز میباشد.
این ولایت در شمال غرب با پروان، در شمال شرق با کاپیسا، در شرق با لغمان، در جنوب شرق با ننگرهار، در جنوب با لوگر و در جنوب  غرب باولایت میدان وردگ سرحد مشترک دارد.

ولایت کابل 939 قریه و 14 ولسوالی ( ده سبز، چهار آسیاب، پغمان، موسهی، قره باغ، استالف، فرزه، کلکان، گلدره، میربچه کوت، سروبی، بگرامی، خاکجبار و شکردره) دارد، همچنان شهر کابل دارای 22 ناحیه میباشد.

                         نقشه شهر کابل

ولایت کابل دارای 4585 کیلومتر مربع مساحت بوده و بیشتر از نصف (56.3%) آن کوها و دشت های ناهموار تشکیل میدهد در حالیکه یک بر سه حصه آن (37.7%) را زمین هموار تشکیل میدهد.
ولایت کابل به اساس معلومات اداره احصایه مرکزی سال 1391 خورشیدی در حدود 3950300 نفوس دارد.
 کابل مرکز اقتصادی و فرهنگی افغانستان میباشد و در 1،800 متری بالای سطح دریا در دره‌ای دراز و باریک بین کوه‌های هندوکش را شکافته و در طول دریای کابل امتداد یافته است.
این شهر همراه با ولایات کندهار ، هرات ومزار توسط بزرگراه‌های حلقوی که در سرتاسر کشور امتداد یافته وصل شده است. کابل همچنین مسیر اصلی شاهراه جلال آباد که به سوی پشاور پاکستان می ‌رود میباشد.

 

                نقشه ولسوالی ها کابل

کابل دارای اماکن تاریخی ، مساجد ، زیارتگاه ها ، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد.
این ولایت که اقوام تاجک ،پشتون  و هزاره  را در خود جا داده است مردم آن  اغلبا به زبانهاى دری وپشتو تکلم نموده وسنی مذهب هستند. تعدادی از اهل تشییع، هندو و سیک‌ها نیز در این ولایت بویژه در مرکز آن اقامت دارند.
 دروازه های مشهور این ولایت عبارت از دروازه سفید ، دروازه لاهوری ، دروازه گذرگاه ، دروازه سردارجانخان میباشد . کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است


 اقلیم کابل :
ساحه کابل با داشتن چهار فصل اقلیم خشک دارد و سطح سالانه باران در ماهای حمل و ثور 400 ملی متر میباشد.
 در زمستان درجه حرارت بین -15 و -20 درجه سانتی گراد میباشد در حالیکه در تابستان بین +15 و +38 درجه سانتی گراد میرسد.
 در جریان سال ماه جدی سردترین ماه به حساب میرود که درجه اوسط حرارت -12 درجه میباشد، همچنان گرمترین آن ماه اسد میباشد که درجه اوسط حرارت به +35 درجه میرسد.
کابل یک دریا دارد که به نام دریای کابل یاد میشود، دریای کابل از کوهای پغمان سرچشمه میگیرد
کابل دارنده سنگ های قیمتی میباشد، مانند لاجورد و یاقوت نیز میباشد.

آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار می‌روند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد.

فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز می‌شود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. این فصل را می‌توان، فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دلکش می‌شود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده‌ترین و نشاط‌انگیزترین فصل‌های کابل می‌باشند.
از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرم‌ترین ایام کابل به‌شمار می‌رود، اما گرما نه به اندازه‌ئی است که خسته‌کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد.
در ماه میزان (سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می ‌گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبر) ادامه دارد.
خزان فصل برداشتن محصول و جمع‌آوری میوه‌است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع می‌باشد.
 سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری) فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه می‌یابد.
منابع عایداتى کابل :
زراعت، مالداری، تجارت، خدمات اجتماعی،صنایع  و غیره منابع عایداتى این ولایت میباشد. 16.5% آن در زراعت، 16.9% آنها در مسایل صنعت، معادن و تعمیرات، 50.1%در بخش خدمات رسانی و 16.1% آن در اداره عامه یا حکومت مصروف میباشد.
محصولات عمده زراعتی این ولایت را گندم، جو و ماش تشکیل میدهد. در بخش باغات بهترین محصولات انگور (68%) میباشد و (30%) آن میوه های خسته دار میباشد.
حبوبات خاصتا گندم و کچالو محصولات عمده ولایت محسوب میگردد. در حالیکه گندم در داخل کشور به مصرف میرسد. حاصلات گندم به آن حدی نه رسیده که ضروریات داخلی را مرفوع نماید.
خطرات اضطرارى :
زلزله های کوچک،  سرازیرشدن سیلاب های و لغزش زمین از خطرات عمده اضطراری این ولایت میباشد.
نفوس و دیموگرافی:
ولایت کابل 3950300 نفرنفوس دارد (1391- CSO)  ، تقریبا 78593 خانواده دارد که هر خانواده به سطح اوسط دارای 7 نفرمیباشد. تقریبا 17? نفوس در ولسوالیها و 83? آنها در شهر زنده گی مینمایند ، از مجموع نفوس در حدود 52% ذکور و 48% را اناث تشکیل میدهد.
 سکتور معارف :
سکتورمعارف در کابل نسبت به سایرولایات دیگر، پیشتاز بوده ؛ سیستم تعلیم و تربیه دراین ولایت با آنکه درجریان جنگ هاى تحمیلی چند دهه اخیرتاحدودى متضررگردیده بود اما درحال حاضر 437 باب مکتب شامل 225 باب ابتدائیه ، 78 باب متوسطه و 125 باب لیسه ، در تمامى ولسوالى های این ولایت فعال بوده ومشکل جدى دراین راستا وجود ندارد.
در سطح ولایت کابل 235 باب مکاتب فاقد تعمیربوده و تعمیر 24 باب زیرکار میباشد، هنوز هم هزاران دانش آموزان  دراینولایت در170 باب مکتب درزیرخیمه ها و23 باب آن در منازل کرائی تدریس میشوند. دراین ولایت 253772 شاگرد بشمول 86555 تن از دختران توسط 5299 معلم ازجمله 1629طبقه اناث تدریس میشوند .
به اساس معلومات وزارت تحصیلات عالى ومسلکى درحال حاضر(1392)  درسطح کشور 31  پوهنتون د ولتى  و 80 پوهنتون خصوصى وموسسات تحصیلات عالى فعالیت دارد .
منبع همچنان افزوده است که 150 هزار محصل درپوهنتونهاى دولتى وموسسات تحصیلات عالى وحدود یکصد هزار محصل دیگر درپوهنتون هاى خصوصى که شامل 25 درصد دختران میباشد مصروف تحصیل اند .
سکتورزیربنا و منابع طبیعی:
90 درصد مردم درولایت کابل از نوربرق مستفید اند ، 60 فیصد سرک هاى در ولایت کابل قیریزى و متباقى خامه میباشد .
سکتور زراعت وانکشاف دهات
کابل یک ولایت زراعتى بوده و اقتصاد 90 درصد مردم آن متکى  به زراعت و مالدارى است .
محصولات زراعتی این ولایت که شامل  گندم ،جو وجوارى، پیاز وکچالو ومیوه های مانند انگور، سیب ، زردآلو، وآلو بالو می باشد به دیگر ولایات و خارج کشور صادر مى شود.
کابل داراى 125563 هکتارزمین زراعتى میباشد و تعداد دهاقین این ولایت  بیش از 60 هزار تن تخمین زده شده مى شود.
همچنان حدود یک میلیون راس مواشى شامل بز، گوسفند و گاو، در این ولایت وجود دارد .
فیصدى تولید محصولات دراین ولایت شامل 72 فیصد میوه ، 17 فیصد حبوبات ، 10 فیصد سبزیجات و یک فیصد کرافس میباشد .
رسانه ها :
فعالیت134 رسانه گروهى شامل ( آژانس خبرى ، تلویزیون ، رادیو ، روزنامه ، هفته نامه ، دوهفته نامه ، ماهنامه  ومجله )  در ولایت کابل نسبت به سایرولایات کشور خیلى چشمگیرمیباشد .
درحال حاضر دراین ولایت 30 کانال تلویزیونى ، 34 دستگاه رادیویی ، 14 روزنامه  ، 37 هفته نامه ، 4 نشریه دو هفته نامه ،4 نشریه  ماه نامه،  4 مجله  وهشت  آزانس خبری فعالیت دارد .
به اساس معلومات وزارت مخابرات کشور درحاضر34  تلویزیون در کابل، 52 تلویزیون محلى در ولایات، 61 پروگرام رادیویى در کابل و 156 در ولایات موجود است .
تاریخچه کابل:

تاریخ سیاسی پُراز فراز و نشیب کابل همه سیاستمداران جهان را متعجب نموده است چنانچه کابل همیشه میدان جنگ ها و تصادفات بوده و تاریخ با افتخار آن فراموش ناشدنی است .

شهر کابل در دامنه یی کوه آسمایی و شیر دروازه، به هر دو طرف رود کابل آباد شده و از سطح بحر (دریا) قریب شش‌ونیم هزار فوت ارتفاع دارد.
در زمان قدیم در گرداگرد شهر کابل دیوارهای استواری موجود بود که ارتباط شهر با نواحی آن با هفت دروازه صورت می‌ گرفت، امروز هم آثار دیوارهای شهر بر کوه آسمایی و شیردروازه شاهد استحکام سابقه یی آن است.

کابل اززمره شهری تاریخی و بسیار کهن است که حوادث روزگار رابسیار دیده و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب وغرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدامت با قدیمی ‌ترین شهرهای بلخ و بامیان همسری داشته و در کتاب ریگ‌ودا، نام «کیسبها» برای کابل استعمال شده  است .

ذریای کابل

        قبر سید جمال دین

   شهرک آریا

   قلعه بالاحصار


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/15:: 12:25 عصر     |     () نظر

قسمت اول

نورستان

وضع جغرافیایی:

نورستان یکی از 34 ولایت افغانستان است که 9942 کیلو متر مربع (دو برابر کابل) مساحت و 134100 نفر نفوس دارد. شش قبیله بنام های کته، کام، کلشه، پرسون، اشکون و گوَر در آن زندگی دارند و به پنج زبان مختلف) کته ویری، واسیو ویری، کلشه الا، تریگامی و اشکونی) تکلم میکنند.

این ولایت هفت ولسوالی بنام های نورگرام، دوآب، مندول، وایگل، واما، کامدیش و برگمتال دارد و مرکز آن پارون است. عمدتا به سه قسمت تقسیم شده: پرایگرام (نورستان شرقی)، گلشوم (نورستان مرکزی) و رمگل (نورستان غربی) «که با ولایات بدخشان، پنجشیر، لغمان، کنر» و 140 کیلو متر با خاک پاکستان مرز مشترک دارد.

در تقسیمات اداری آن چندین دره مردم پشه یی چون ملیل و مشپه، وده وو، شاما، ژونیا، پیار و ننگراج نیز شامل است که از لحاظ فرهنگی وتاریخی روابط بسیار نزدیکی با هم دارند. نورستان مجموعا 75 هزار هکتار علفچر و 251504 هکتار جنگل دارد که یک پنجم تمام جنگلات افغانستان را تشکیل می دهد که با درختان ارچه، جلغوزه، نشتر، بلوط، اوبخت، سیروب و درختان کوهی مثمری چون بادام، تاک، انجیر و زیتون کوهی پوشیده شده است. سه دریای بزرگ باشگل، وایگل (و پارون) و رمگل و دهها دریاچه کوچک دارد که تمام سال آب دارند. گوشه ای از نورستان نیست که آب زلال چشمه در آن جاری نباشد. آب و هوای معتدل و پاکیزه دارد.

تاریخچه:

نورستان

مردم نورستان از نژاد اصیل آریایی اند. وقتی آریایی ها چهار هزار سال قبل از میلاد بعلت سردی هوا از سرچشمه اکسوس (آمو دریا) از راه سغد و مرو به بخدی آمدند، یک دسته بزرگ آنان به جنوب هندوکش سرازیر شدند وازین جا به دو شاخه شرق و غرب مهاجرت کردند. شاخه سومی جابجا در منطقه ماندند که الینا ها یا اجداد قدیمی نورستانی های امروزی اند. چون اینان در دره های بسیار دشوارگذار زندگی میکردند و تماس شان با سایر قبایل بسیار محدود بود نژاد، زبان، کلتور و عادات قدیمه شان را تا امروز حفظ کرده اند.

فرضیه نسبت دادن این قبیله به قوم قریش و نواده های ابوجهل عربستان بیشتر جنبه سیاسی داشت تا واقعیت که عبدالرحمن خان برای تحت انقیاد درآوردن و مسلمان ساختن آنان این شایعه گمراه کننده را دامن زد تا مردم در تغییر دین خود سخت جانی نکنند.

نظر منشا یونانی دانستن این قبیله ویا تسلط فرهنگ یونان بر آنان اولین بار توسط پینل مطرح شد که بی اساس و غلط فهمی صریح تاریخ است. زیرا وقتی سکندر (356-323 پیش از میلاد) میخواست از راه نورستان به سوات و هند برود با مقاومت شدید نورستانی ها در منطقه چغه سرای و دره پیچ مواجه شد (این مناطق در آن زمان جز قلمرو بلور ها بود). و حتی به قول عبدالرحمن خان در "تاج التواریخ" یکی از جنرالان سکندر در جنگ با قبایل بلوریا زخمی شد و به روایت دیگر خود سکندر از ناحیه شانه درین جنگ ها زخم برداشت. سکندر چون فکر تسخیر هند در سر داشت و چهار سال در کوهپایه افغانستان مانده بود و دو سوم سپاه خود را از دست داده و عده زیادی هم زخمی شده بودند، از جنگ با مردم نورستان دست کشید و در صدد کسب اعتماد آنان برآمد. به این ترتیب بین هزار تا دو هزار جنگجوی نورستانی را با خود گرفته عازم هند شد. نورستانی ها بعد از برگشت از هند با همان لباس رزمی یونانی ها داخل منطقه خود شدند و این تصور نادرست در تاریخ ایجاد شد که گویا نورستانیان بقایای لشکر سکندر هستند.

این منطقه در سابق بنام بلور یا بلورستان یاد میشد و مسلمانان، آن را بنام کافرستان میخواندند. در 1895 م وقتی عبدالرحمان خان به این سرزمین حمله کرد و آن را تحت اداره خود در آورد، بعد از مسلمان ساختن مردمش بنام نورستان یاد شد.

ساحه بلورستان ابتدا بسیار وسیع بود که بین کشمیر، بدخشان، غوربند وکابل موقعیت داشت. خط دیورند سال 1893م مردم این سرزمین را نیز به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن (بلورستان غربی) به افغانستان و بخش دیگر آن (بلورستان شرقی یعنی ساحه چترال، کشمیرو کلش) به هند برتانوی تعلق گرفت.

علاوه از آن، مردم نورستان بیشتر از 1200سال را بخاطر دفاع از فرهنگ و عقاید خود در برابر اسلام در محاصره بودند و مشکلات فراوانی را متحمل شدند تا از سنن و فرهنگ اصیل خود پاسداری کنند. بعد ازینکه اسلام به افغانستان آمد فضای صلح و آشتی اقوام آریایی درین محل، جایش را به بد بینی و تعصب مذهبی اسلام و کفر داد. به همین دلیل در درگیری های خونین بیشتر از هزار ساله از مساحت و نفوس بلورستان فراوان کاسته شد.

نورستانی ها کمتر زمانی تابع و یا در ارتباط با دولت های مقتدر مرکزی افغانستان بودند با آنهم شواهدی موجود است که اینان در دربار سلطان محمود مقام و منصبی داشتند.

سلطان محمود غزنوی (998 – 1030 م) اولین حکمران مسلمانی بود که تصمیم تصرف نورستان را گرفت اما نتوانست اسلام را در آنجا پخش نماید.

امیر تیمور (1398 م) دومین سلطانی است به عزم تسخیر نورستان از طریق کوتل خاواک به آن منطقه یورش برد. ابتدا سیاهپوشان کتور موقتا اسلام آوردند ولی بعد از مراجعت تیمور از راه خاواک به کابل که خطر سفر خود را احساس کرده بود، دوباره به آیین سابقه خود برگشتند و فتح قطعی نصیبش نشد.

در زمان بابر، جلال الدین اکبر و جهانگیر نیز نورستان از حملات آنان در امان نماند و بخشی از مردم این سرزمین مسلمان ساخته شدند.

امیر شیرعلی خان در 1874 برای اشغال نورستان اقدام نمود ولی جزئیات آن در دست نیست. در دربار او نیز در یادداشت داکتر روسی شاه، از موجودیت نورستانی ها تذکر رفته است.

حمله انگلیس ها در تاریخ نورستان بسیار جالب است.

نورستان

در حوالی جنگ دوم افغان و انگلیس (1878-1879) کلنل رودلف گرین یکی از قومندانان قوای انگلیس مستقر در جلال آباد برای تسخیر نورستان دستور یافت. این شخص برای بکاربرد نیرنگ نظامی از تعدادی گجر استفاده نمود. گجر ها مطابق پلان از پیش طرح شده در وقت حمله لشکر گرین بر مناطق کامدیش یورش بردند. مردم کامدیش که از نیرنگ عقب پرده آگاهی نداشتند، همه جوانان به مقابله متجاوزین رفتند. در لحظاتی که قریه از مدافعین خالی بود قوای کلنل رودلف گرین یورش بردند. زنان قریه کامدیش خود و فرزندان خویش را از قریه خارج نموده و قریه را به انگلیسها باقی گذاشتند. قوای گرین قریه کامدیش را دو روز در تصرف خود داشتند. اما شب دوم زنان جنگجوی قریه که تجارب زیاد از اینگونه یورش ها داشتند، قریه را به آتش کشیده قوای انگلیسی را در محاصره گرفتند و با لول دادن سنگها راه فرار را در آن کهساران بیگانه برایشان بستند تا اینکه کلنل گرین با قوایش اسیر زنان جنگجوی کامدیش گردید. وقتی اهل قریه از طرد و دفع تجاوز بازگشتند قریه را تل خاکستر اما شیرزنان خویش را با گروگانان اعجوبه ای یافتند.کلنل گرین و قوای اسیر شده اش به درخواست دولت همان وقت افغانستان در بدل پول به آنان سپرده شدند.

و اما حمله اصلی وفیصله کن را امیر عبدالرحمن خان از طریق سپه سالار غلام حیدر خان چرخی در 1895 انجام دا د. بعد از زد وخورد های خونین در سه دره نورستان، قریه کولم در نورستان غربی بعنوان آخرین سنگر مقاومت، تسخیر نورستان تکمیل شد و حدود 25000 نورستانی اسیر را به کابل انتقال دادند و با دادن یک مقدار زمین به هر کدام در چندین ولایت تقسیم شدند. نورستانی هایی که با شجاعت جنگیده بودند در پغمان جابجا شدند و لشکر تازه ده هزار نفری از آنان ساخته شد که بنام "جدید الاسلام" یاد می شدند. اطلاق کلمه "جدیدی" بر نورستانی ها در همین زمان رایج شد. امیر مستبد به هزار خانوار صافی تگاب، هزار خانوار پغمان و هزار خانوار پنجشیر امر کرد تا در نورستان جابجا شوند وبا زمین های داده شده روز بگذرانند.

نورستانی ها بعد از بیست سال تبعید فقط در زمان امان الله خان اجازه یافتند به سرزمین های اصلی خود برگردند. چنانچه امروز ملاحظه می شود تعداد زیاد نورستانی های مهاجر و آنانی در نورستان جابجا شده بودند دوباره به مناطق شان برگشتند.پروسه بعدی مسلمان سازی این منطقه توام با مشکلات و خونریزی ها بود.

بافت اجتماعی:

مقارن نفوذ اسلام (چیزی بیشتر از صد سال قبل) نورستان از لحاظ مناسبات و ساختمان اجتماعی یک جامعه ابتدایی نیمه دهقانی و نیمه شبانی با خصوصیات متبارز اشتراکی بود و از نگاه فورماسیون اجتماعی میتوان آن را در اوج بردگی قرار داد.

ساختار اجتماعی جامعه نورستان قدیم را کاست یا فرقه های مختلف تشکیل میداد که یک مسئله ی نسبتا پیچیده و قابل مطالعه عمیقتر است.

جامعه نورستان در تمام دره هایش به دو کاست مهم تقسیم میگردید که حتی تا امروز هم در بعضی محلات شواهد آن موجود است:

الف: آزادگان یا اتروجن:

به سه قشر منقسم بودند.

1) اوتا یا روحانیون: رهبری مذهبی جامعه یعنی مراسم دعاخوانی و قربانی را بدست داشتند و بعضا به تداوی روانی افراد هم می پرداختند. اینان بدون زحمت زیاد نفوذ قابل توجهی در جامعه داشتند.

2) ملده – ارگو یا اعیان و نجبا: قشر مقتدر و بانفوذ جامعه بود که او را جشت میگفتند. لقب جشت در دو حال کمایی میشد که فرد یا مرد جنگ و میدان باشد (به او "شوره ماچ بتور" یعنی مرد جنگی که چندین دشمن بیگانه را کشته باشد، می گفتند) ویا مهمانی های بزرگ ترتیب داده میتوانست (به او "دینگ بتور" یعنی مرد مالدار و ثروتمند می گفتند). موقف شوره ماچ بتور بالاتر از دینگ بتور بود. اینان چوکی های خاص تکیه دار و جایگاه خاص نشستن داشتند که فرد دیگری حق نشستن در آن را نداشت. در ضیافت ها سهمیه گوشت شان نیز خاص بود. رتبه های مختلف شوره ماچ بتور با علامات نیزه، کمربند، پر شاهین در کلاه، دستار، عصا، تاج مرغ زرین، قدیفه با نوار سرخ، بستن تکه سرخ در دست، آویختن تصاویر سر انسان و یا حیوانات بر روی پله دروازه ها و ستون های خانه شان مشخص می شد. دختران بتور هم حق داشتند سمبول های معینی را در لباس خود بدوزند. عالی ترین رتبه در نورستان "دال اوده" یعنی توغ دار یا دارنده بیرق بود.

3) شته - ولمه یا افراد عادی اجتماع: اینان کسانی بودند که افتخارات اجتماعی نداشتند وگاهگاهی از طرف دیگران بدلیل انتقام نگرفتن از دشمن ِمسلمان شان توهین هم میشدند. برای اینکه از طعنه در امان باشند خود را به آب و آتش می زدند تا با گرفتن انتقام آبروی خود را حفظ کنند.

ب:بردگان یا بورجن:

عموما اسیران را برده می ساختند و گاهگاهی آنان را به دیگران میفروختند. بازار قریه کامدیش مراکز برده فروشی داشت که غلامان و کنیزان در آن خرید و فروش میشدند. قیمت یک برده ورزیده معادل دوازده گاو بود. اینان اسیران جنگی بودند و انسانهای ناپاک به حساب می آمدند و ازدواج با آنان را عار میدانستند. فرزندان آنان نیز در اختیار مالکان بود. بردگان دو دسته بودند:

1) باری: اینان در امور آهنگری، نجاری، زرگری و بافندگی مهارت داشتند. باری ها کمی آزاد تر بودند و خرید و فروش نمیشدند. صاحبان برده به آنان زن میداد و مایحتاج زندگی شان را بصورت ناچیز تامین میکرد. این رسم به اشکال تغییر یافته اش تا امروز هم باقیست.

نورستان
زنان نورستان امروز هم فشار بیشتر کارِ خانه را به دوش میکشند. زراعت، جمع آوری چوب، نگهداری طفل، پخت وپز و رسیدگی به نظافت منزل کار آنان است.

باری ها که زندگی ابتری داشتند، بعد از جنگ مقاومت ضد روسی موقف اجتماعی شان عمدتا بهتر شده است. تحقیر نمی شوند، از سایر اقوام میتوانند دختر بگیرند و وضع اقتصادی شان بهبود یافته است. مردم پشه یی این مشکل را به صورت کامل حل کرده اند.

مردم محل افسانه جالبی در مورد باری ها دارند که عمق نظر تبعیض آمیز آنان را نسبت به این مردم نشان میدهد:

روزی مهتاب بصورت پنهانی از آسمان به زمین پایین شد و در کنار دریایی نشسته بود، روی خود را در دریا میدید و مو های خود را شانه میزد. از قضا، باری بچه ای از آنجا گذر میکرد. وقتی مهتاب را در حالت آرایش دید، به مهتاب صدا کرد:

های مهتاب! من ترا دیدم. به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی!

برای اینکه راز مهتاب افشا نشود خیز برداشت او راگرفت تا بخورد. باری بچه به حدی عذر و زاری نمود و قسم خورد که به کسی نمی گوید تا آنکه مهتاب دلش به رحم آمد و او را رها کرد تا برود. باری وقتی کمی دور تر رفت به مهتاب صدا کرد:

حال که دستت به من نمیرسد حتما به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی!

مهتاب خیز برداشت باری را گرفت و خورد.

لکه های سیاهی که امروز در دل مهتاب دیده میشود همان باری ای است که بخاطر بد قولی، او را خورده بود.

2 ) شووله: اینان در دوخت چرم، بوریا بافی و کلالی مهارت داشتند و مطلقا به بادار تعلق داشتند و خرید وفروش می شدند. این گروه مردم دیگر وجود ندارند.

نورستان
نورستانی ها در هنر مجسمه سازی و نقاشی دست بالا داشتند.

اعتقادات مردم قبل از اسلام:

نورستانی ها قبل از اسلام خلاف شایعاتی که وجود دارد بت پرست نه، بلکه به سه چیز عقیده داشتند:

1) پرستش یک ذات یا یک معبود خیالی بنام "یمرا". او رب النوع اصلی بود و سایر خدایان ازو دستور میگرفتند.

2) اعتقاد به توانایی و مداخله اجنه به امور مختلف زندگی و سرنوشت آنان.

3) اعتقاد به کمک و یاری ارواح اجداد باتور و شجاع شان. یعنی پرستش ارواح.

آنان کائنات را هم به سه طبقه تقسیم میکردند:

1) اوردیش یا آسمان که آن را سرزمین خدایان خود میدانستند.

2) مج دیش یا جهان وسط که زمین بود.

3) یوردیش یا جهان تحتانی که آنجا ارواح مردگان شان اقامت داشتند.

اینان جنت را "بوری لی بورا" و دوزخ را "بوری دوگر بولا" می نامیدند.

سایر خدایان نورستان که همه به درجه های مختلف برایشان معتبر بود و برای شان قربانی میکردند:

  • "یمرا" که توسط یک صد وهشت فرشته بنام "ارتیش" احاطه گردیده.
  • "مونی" یا "مانی" پیامبر "یمرا" است که شر وفساد را از بین میبرد.
  • "گیش" رب النوع جنگ و محبوب ترین خدا بین مردم.
  • "اندرا" رب النوع شراب.
  • "دی" رب النوع خیر وبرکت و روشنی.
  • "مادی" و "دیسرنی" (دیزانی) الهه حمایت زنان و کودکان.
  • "بگشت" خدای ثروت و حاصل خیزی و آب.
  • "یوش" یا رب النوع شر.

نورستانی ها مردگان خود را نه دفن میکردند و نه هم میسوزاندند، بلکه در صندوق های بزرگ دور تر از قریه و یا در مغاره کوهی میگذاشتند. آنان مرده های خود را لباس بهتر پوشانده، سلاح و هر آنچه را او دوست میداشت، در کنارش میگذاشتند. زنان هم با زیورات شان دفن میشدند. این رسم تا حال در کلاش چترال رایج است اما به علت سرازیر شدن مجاهدین و مهاجرین افغان که شبانه به جان مرده های آنان رفته با تحقیر و بی سیرت ساختن آنان، وسایل قیمتی شان را غارت میکردند، اندک اندک محدود ساختند.

درین مقاله از کتاب «ریشه های تاریخی و فرهنگی نورستان» اثر سمیع الله تازه - 1367 نیز استفاده شده است.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/8/15:: 11:57 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >