ولایت قندهار
قندهار یکی از ولایت های افغانستان است که در جنوب شرق این کشور موقعیت دارد و اکثر باشنده های این ولایت پشتون هستند.
مرکز این ولایت شهر قندهار است. جمعیت این ولایت نزدیک به 890 هزار نفر است که 300 هزار نفر از ایشان در شهر قندهار زندگی میکنند.
ولایت قندهار یکی از بزرگترین ولایات افغانستان است مرکز آن هم شهر قندهار میباشد و از کابل 595 کیلو متر و از هرات 647 کیلو متر مسافه دارد قندهار دارای دیوار های قدیمی ، بلند و عریض بوده که در چهار سمت قندهار دروازه های بزرگ موجود است که بنام دروازه عیدگاه یاد میشود. در این شهر مقبره های اشخاص برجسته و نامدار افغان مانند مقبره آحمد شاه ابدالی پادشاه نامدار افغانستان، میرویس هوتکی و همچنان آرامگاه های رجال معروف کشور است. دریا های ارغستان ، ارغنداب ، ترنگ ، دهله ، معروف ناوه در این ولایت جریان دارد..
قندهار دارای 15 ولسوالی به شرح زیر است :
ولسوالی ارغستان
ولسوالی اَرغَنداب
ولسوالی پنجوایی
ولسوالی خاکریز
ولسوالی دامان
ولسوالی ریگ
ولسوالی زری
ولسوالی سپین بولدک
ولسوالی شاهولی کوت
ولسوالی شورابک
ولسوالی غورک
ولسوالی معروف
ولسوالی میانشین
ولسوالی مَیوند
ولسوالی نیش
زیارت بابا ولی
قبر میرویس نیکه
چوک شهیدان
برخی برآنند که شهر باستانی قندهار را لهراسپ شاه معروف ساختهاست. در دورههای ماد و هخامنشیان آراخوزیا (رُخَج) سرزمینی در اطراف رودخانه ارغنداب بوده و یکی از ساتراپیهای هخامنشیان بشمار میرفت. در سنگنبشته بیستون داریوش بزرگ، آراخوزیا در فهرست ساتراپیهای هخامنشیان آمدهاست.
در سال 329 پیش از میلاد، اسکندر مقدونی پا به سرزمین هندوکش که تاریخنویسان یونانی آن را پارپامیز گفتهاند نهاد. اسکندر هرات را تصرف و پس از سپری نمودن زمستان در سیستان، وارد ناحیهای شد که به نامش اسکندریه (قندهار امروزی) نامیده شد.
در 305 ق. م. موریاها بر پاراپامیز (گنداره یا گندهارا)، رخج و گدروزی (گدروزیا - بلوچستان) تسلط یافتند. در این دوران دین بودایی توسط آشوکا به این سرزمین وارد شد.
پس از اسلام، قندهار جزئی از خراسان بزرگ بهشمار میآمد. دو بار شهر به طور کامل ویران گردید، اول بار به دست مغول و بار دیگر در پایان قرن هشتم هجری به دستور امیر تیمور گورکانی.
در اوایل سده ی شانزدهم میلادی مغولان هند قندهار را گرفتند. طی دوصد سالی که مغولان حکومت هند را در دست داشتند، شهرهای مرزی خراسان از سه سو مورد کشمکش و محل منازعه بودند: مغولها از یک سو، صفویان از سمت غرب، و ترکان ازبک از سمت شمال. کابل، هرات و قندهار بارها میان این مدعیان متخاصم دست به دست شدند. در این دوران خوشحال خان ختک شاعر جنگجوی مشهور پشتون بر علیه سلطه بابریها قیام کرد. دولت صفوی که در جنوب و غرب خراسان با تبعیض مذهبی و بیداد حکومت میکرد در برابر مخالفت و قیامها از پا در آمد. در ابتدا میرویسخان هوتک از قبیله ی غلجایی پشتون به تسلط گرگینخان حاکم گرجی الاصل صفوی در 1709 میلادی در قندهار پایان داد و دولت مستقل هوتکی را تأسیس کرد.
حکومت غلجایی قندهار در 1738 میلادی توسط نادر افشار پایان داده شد. نادر افشار سرانجام خود بخاطر تندخویی اش در 1747 میلادی در قوچان توسط افسران قزلباش لشکر خود به قتل رسید. پس از این حادثه، احمدشاه ابدالی که یکی از سران قبیله پشتونهای ابدالی، افسر گارد محافظ نادرشاه و معاون قشون افغان بود، با نیروی شش هزار نفری خود به سوی قندهار رهسپار شد و لویه جرگه را در مزار شیر سرخ قندهار برای انتخاب یک رهبر ملی از میان خود افغانها تشکیل داد و سرانجام بعد از نه روز گفت و شنید، به عنوان پادشاه خراسان تعیین گردید. وی در 1753 یا 1754 شهر کنونی را ساخت و آن را احمد شاهی نام نهاد و «اشرف البلاد» لقب داد. در دفاتر رسمی هنوز هم به همین لقب یا «دارالقرار» یاد میشود. تیمورشاه بعداً پایتخت خراسان را از شهر قندهار به کابل انتقال داد.
این تپه را میتوان با حوزه تمدنی ارغنداب ارتباط داد که در شمال این منطقه و در 50 کیلو متری شهر فعلی قندهار واقع است و به صورت دقیق تر در دره موازی مجرای ارغنداب با فاصله 20 میلی جاده قندهار -گرشک و اگر از طرف ولسوالی (شهرستان) خاکریز برگردیم حدود هشت کیلومتر به طرف ارغنداب در سمت راست جاده قرار گرفتهاست.
امروزه اراضی زراعتی در این محدوده کمتر است اما احتمال ا در ازمنه گذشته این ناحیه توسط شعبههایی از رود ارغنداب سیراب میشده و آبادیهایی در آن وجود داشتهاست.
در سال 1959 (1338) موسیو کزال، باستانشناس و متخصص قبل تاریخ فرانسوی، با انجام یازده مرحله حفریاتی پانزده طبقه آبادی دورههای مختلف را یکی پس از دیگری کشف کرد. 31 متر ارتفاع تپه مذکور از تراکم آبادیهایی پانزدهگانهای صورت گرفتهاست که در طی سه هزار سال قبل از میلاد بر روی هم آباد شدهاست. تحقیقات انجام شده باستان شناسان روی آثار بدست آمده حکایت از آثار عصر مفرغ (برنز) میکند.
چهل زینه
بند دهلی قندهار
میوه ها
توت، آلوچه، زردالو، کرنگیچ ، شفتالو ، انار، انگور
زنان در قندهار
محکومیت کشتار نیرو های امریکا در قندهار
د احمد شاه بابا مور په خته الکوزی او زرغونه نومیدله چه مدبره میرمن وه او تل به یی د هیواد په مهمو چارو کی خپل زوی احمد شاه بابا ته مشوره ورکولی. د احمد شاه بابا پلار زمان خان نومیده، نیکه ی دولت خان او ورنیکه ی سرمست خان و چه هغه بیا د شیر خان زوی د خضر خان لمسی او د سدوخان کروسی و، او سدوخان د سدوزو د تبر لومری نیکه دی چه د سدوزو طایفه ورته منسوبه ده او د سدوزو طایفه بیا د پوپلزو یوه پشه ده چه په لاندی توگه داود الیو پشتنو د سربن پشت ته رسیژی:
سدو د عمر زوی، عمر د معروف زوی، معروف د بهلول زوی، بهلول د کانی زوی، کانی د بامی زوی، بامی د حبیب زوی، حبیب د پوپل زوی، پوپل د پوپلزو لومری نیکه د زیرک زوی، زیرک د عیسی زوی، عیسی د اودل (ابدال) زوی اودل د ترینز وی، ترین د شرخبون زوی او شرخبون د سربن زوی.
مقبره احمدشاه بابا
دوران | سلسله درانی 1800-1793 |
---|---|
تیمورشاه درانی | |
دوران | سلسله درانی 1793-1772 |
---|
وزیر اکبر خان | |
واکمنی | 1842 ز. - 1845 ز. |
---|
غازی ایوب خان
دا(ملاله)دیو چوپان لور او د میوند(کشک نخود)اوسیدونکی وه ، چی د میوند په تاریخی جگره کی دشهادت مقام ته رسیدلی ده.
امانالله خان | |
دوران | از 28 فوریه 1919 - 14 ژانویه 1929 |
---|
محمدظاهر شاه | |
دوران | از 8 نوامبر 1933 تا 17 ژوئیه 1973 |
---|
روز دوشنبه 25-4-2011 نزدیک به 500 زندانی با حفر کانالی به طول360 متر وعمق دونیم متراز زندان مرکزی قندهار فرار کردند.
که 541 نفر از زندانیان طالبان از جمله 106 فرمانده مهم این گروه موفق شده اند از زندان قندهار فرار کنند.
این تونل رادر مدت شش ماه از داخل یک منزل به بند سیاسی زندان حفر کرده بودند.
کلمات کلیدی:
ولایت بدخشان
بدخشان را بنام ولایت بلخشان نیز یاد کرده اند که شهر قدیمی وپایتخت ولایت بدخشان بوده واحتمالاً درهمین شهر موجوده فیض آباد کنونی موقیعت داشته است.
فیض آباد مرکز ولایت بدخشان در سابق بنام (جوزگون) یاد میشد زیرا در این ناحیه درخت جوز بسیار میروئید. درسال 1019ق مرکز ولایت بدخشان از خنجان به فیض آباد حالیه منتقل اما نام آن همچنان جوزگون یا (جوزون) باقی ماند پس از انتقال خرقه حضرت پیغمبر(ص) به آنجا وبخاطر تقدس وتبرک خرقه مبارکه نام (جوزون) به فیض آباد تبدیل گردید که تا اکنون این نام بدان منطقه اطلاق میشود.
نمایی از فیض آباد شهر نو بدخشان در شب
فیض آباد مرکز بدخشان
برف کوچ
بدخشان به روایت تاریخ
بدخشان در اوایل ظهور اسلام بنام تخارستان علیا شهرت داشت اما بعد از دوره عباسیها بنام بدخشان شهرت یافت.
دایره المعارف آریانا ابو اسحق بدخشی محدث مشهور دربار مامون الرشید منحیث کسی نام میبرد که نخستین بار نام بدخشان را بالای این سرزمین گذاشت . بعضی مورخین بدین باورند که بدخشان قبلآ با مرکزیت لانشی (بهارستان فعلی) مرکز حکومت یوچی ها بود . یوچیها که به نوبه خود به یوچیها بزرگ و یوچیهاخورد تقسیم میشدند بعدآ به باختر رفتند و حکومت مقتدری را بنا نهادند همچنان سرزمین بدخشان خاستگاه هیاطله (یفتلیها) و کوشانیها بوده است که امپراتوریهای بزرگی را تشکیل دادند که بخش های اعظم ایران.هندوستان.خراسان و ماوراالنهر را در بر میگرفت.
حدود بدخشان در زمان شاه مشهور بدخشان سید عمریمگی مشهور به ملک جهان شاه در شرق سنکیانگ (فعلآ مربوط چین) در شمال حصار شادمان در غرب ایرگنک و در جنوب کوهای سالنگ بود.
بدخشان: سرزمین کوهستانی است درفلات پامیر که بخشی از آن در خاک افغانستان . و بخشی دیگر استان خود گران بدخشان تابع جمهوری تاجکستان است. نام ان در طول تاریخ بصورت بدخشان و بلخشان نیز ضبط شده است .
بدخشان در عین اینکه سرزمین کوهستانی به شمار میرود . زمین های قابل کشت نیز دارد و از گزشته های دور کشاورزی بخش مهمی از اقتصاد این سرزمین را تشکیل میدهد . بخشی دیگری از زمینه های اقتصادی بدخشان معادن. سنگهای قیمتی بخصوص لعل و سنگ لاجورد است که بدخشان در طول تاریخ بدان شهره بوده است .
این منطقه در شرق با استان سین کیانگ چین همجوار است و همواره به عنوان محوری ارتباطی میان خراسان و ماوراءالنهربا تبت و چین اهمیت داشته است . منطقه بدخشان به گواهی آثار باستانی بدست آمده و دوره مفرغ از تمدن پررونق برخوردار بوده (فرامکین 105) و ظاهرآ در دوران باستان نقش مهمی در پیوند تمدنهای شرق ایفا کرده است .
تاریخ سیاسی : تاریخ بدخشان در دوره هخامنشی و پس از آن به ویژه در آگاهی های مربوط به تاریخ باختر قابل پی جویی است. برخی چون تو ماشک برآنند که (استان کوهستانی) که یونانیان از آن یاد کرده اند. ظاهرآ بدخشان بوده است.
(غفورف 272-27/2)در دوره سامانی . بدخشان از مراکز تمدن هپتالی و به قولی شهر بدخشان تخت گاه آنان بود. برخی از محقیقان چون انوکی برآن بودند که بدخشان خاستگاه اصلی هپتالیان بوده است.
در اوایل عصر اسلام و از زمان فتوحات خراسان (ح 30ق/651م) تا پایان سده نخست. بدخشان گاه از استقلال نسبی برخوردار بوده و چنین می نماید که در سده 2ق/8م نیز همچنان استقلال نسبی خود را حفظ کرده بوده است
بدخشان به عنوان سرزمین مرزی برای جهان اسلام از اهمیت نظامی و تجارتی خاصی برخوردار بود و همین امر موجب میشد تا دستگاه خلافت به قبول تابعیت صوری آن تن در دهد(نک مسعودی.64)اما بناهای چون قلعه و رباطی که توسط زبیده همسر هارون در بدخشان ساخته شده است . نشان از آن دارد که تابعیت در این حد در اواخر سده 2 ق وجود داشته است .
نام بدخشان نخست در منابع چینی مربوط به سده های 1و2 ق /7و8 م آمده که در آنها ناحیه بدخشان جزو تخارستان ذکر شده است ( مارکوارت. ایرانشهر3) کذارش شده است که در حدود سال 198ق فرمانروای بومی بنام هاشم بن مجور ختلی ظاهرآبی آنکه از سوی دستگاه خلافت منصوب شده باشد زمام امور را در منطقه بدست داشته است.
بلاذری.419) مینورسکی احتمال داده که در عهد مامون.فضل برمکی بدخشان را فتح کرده و دروازه برای آن ساخته است (ص 193) بدخشان در اوایل سده 3ق 9 م با سرزمین شغنان ولایت ولایت واحد را تشکیل می داد.که خمار بیک بر آن فرمان میراند.
(یعقوبی 292 : نیز مارکوات <وهروت..1>1.1 بار تولد <ترکستان...2<115) برپایه اشاره ای از اصطخری در اواخر سده 3ق ابوالفتح (ظاهرآ یفتلی) و پس از او فرزندش ابو نصیر براین ولایت حکم می رانده است (ص 278:قس:ابن ماکولا.7/342:سمعانی.5/7.2)
مقدس در سده 4ق 10م . بدخشان رابرخی از کوره بلخ دانسته است (ص 266)اما این یاد کرد الزاما به معنی تابعیت سیاسی از بلخ نیست . در 422 ق علی بن اسد والی بدخشان که ناصر خسرو و جامع الحکمتین خود را بنام وی تالیف کرده ( آقابزرگ 22/392 ظاهرآ فرمانروای مستقل بوده است .
در مارس 1895 به موجب توافقاتی که میان بریتانیا و روسیه در لندن صورت گرفت، بدخشان میان افغانستان و امارت بخارا تقسیم شد و بر پایه این توافق بدخشان کوهستانی تابع بخارا باقی ماند و سرزمینهای جنوبی مسیر آمودریا به افغانستان (ولایت بدخشان) پیوست.
در سال 1896 یک بخش از این منطقه تحت نام «بدخشان» با مرکزیت شهر «خاروغ» به روسیه تعلق گرفت و بخش دوم با مرکزیت شهر «فیضآباد» به امارت «افغانستان» پیوست. روسیه و انگلیس «آمودریا» را به عنوان مرز طبیعی پذیرفتند. پس از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» ایالت شمالی به عنوان بخشی از کشور تاجیکستان تعیین شد.
تصویر پارک ولسوالی کشم بدخشان
بارک کشم
نمای ولسوالی کشم
ویژگیهای فرهنگی:
زبانهای محلی گرو شغنانی . روشانی.شامل شغنی . روشانی. خوفی. برتنگی.ارشری و سریکلی. و زبانهای پراگنده دیگر چون اشکاشمی . یازغلامی. سنگلچی. وخی. ارموری. سجنی و منجی اشاره کرد که برخی مشترکآ در دو بخش بدخشان و برخی اختیاصآ در بدخشان افغانستان یا بدخشان آنطرف دریای آمو رواج دارد. زبان مشترک میان تمام بدخشانیان زبان فارسی
( تاجکی) میباشد.
معلوماتی در مورد بدخشان
نامهای باستانی ، راغا،اندیجاراغ،تخارستان علیا
مرکزولایت بدخشان - شهر فیض آباد
مساحت ولایت بدخشان - 474003 کیلومتر
زمین های للمی - 1601000 ایکتر
زمین های آبی - 390000 ایکتر
جنگلات 90000 هکتار (%4،5) کل جنگلات کشور
علفچرها 210000000 هکتار (7%)کل علفچر های کشور
نفوس بدخشان یک میلیون و یکصد هزار نفر میباشد ، بدخشان دارای 28 ولسوالی بوده که در جدول ذیل ارائه شده اند.
معرفی مختصر ولایت بدخشان
اسم ولایت |
بدخشان |
تعداد ولسوالی |
28 |
تعداد قریه ها |
|
مساحت به کیلومتر مربع |
47403 |
زبان رسمی |
دری |
تعداد شاگردان ذکور |
169585 |
تعداد شاگردان اناث |
159315 |
تعداد معلمین |
10775 |
مامورین معارف |
417 |
ملازمین معارف |
1688 |
تعداد با سواد در این ولایت |
25 در صد نفوس این ولایت با سواد میباشند |
ولسوالی های بدخشان :
بدخشان دارای 28 ولسوالی میباشد که عبارتند از :
کشم، بهارک، جرم، یفتل سفلی، راغ، ارگو، درایم، ارغنچخواه، نسی، شکی، مایمی، اشکاشم، خاش، خواهان، کوف آف، کوهستان، کران و منجان، شهر بزرگ، شغنان، شهدا، تگاب، تیشکان، واخان، وردوج، یمگان، یاوان، زیباک،
درواز بدخشان
بهارک بدخشان
سرغیلان بدخشان
شغنان بدخشان
دره واخان
شیوه بدخشان
شغنان
کوه های مشهور: سلسله کوه های خواجه محمد ، هزار چشمه ،(4741) کیلومتر سفید سرخ ، (5326 کیلومتر) نوشاخ بلندترین قلعه هندوکش در افغانستان (7485 کیلومتر)
قله نوشاخ
کوه های پامیر
دریاهای مشهور:دریای آمو، ( 2540 کیلومتر) دریای کوکچه (340 کیلومتر) دریای واخان ، دریای پامیر ، دریای راغ ، دریای وردوج ، دریای زردیو ، دریای جرم، دریای انجمن، دریای تگاب راست ، دریای غوری سنگ، دریای درواز، دریای تنگی شیوه، انجمن، خستک ، جوخان چاهیل در سرغیلان، آغرده در غارسپان، ولایت بدخشان 53 فیصد منابع آبی افغانستان را داراست
جهیل ها :
جهیل شیوه (11 کیلومتر ، عرض 8 کیلومتر)
جهیل زرقول واقع در پامیر ( طول 10 کیلومتر، عرض 8 کیلومتر
جهیل چقمقتین واقع در پامیر ( طول 17 کیلومتر، عرض 3.5 کیلومتر
جهیل انجمن حوضهای توپخانه ، منجان ، اسکازر ( رخو)
دریاچه زیبای شیوه (شغنان) بدخشان
گوشه ای از جهیل و دریای توپ خانه که در منطقه توپخانه در سرحد چترال پاکستان و ولسوالی کران و منجان - سنگلیچ و زیباک بدخشان موقعیت دارد و یکی از مرتفع ترین جهیل های دنیا میباشد.
دریای خروشان زردیو سرغیلان، در موقعیت چپچی مرغزار، بهارک
دریای پنج - سرحد میان بدخشان افغانستان و بدخشان تاجیکستان
معادن :
لاجورد ( کران ،شهدا) آهن ( سیاه دره شغنان) مس،طلا ( یفتل) طلا، راغ ( احتمالا معدن طلای که در سواحل دریای آمو در راغ بدست میاید در ارتفاعات کوه های پامیر واقع است) بیرل ( ده بازار) قلعی ( جنوب غرب بدخشان نقره (یمگان و واخان) کاولین ( اشکاشم) بیروج، اکامیرون، زمردخام،چودن
زیباترین و پربهاترین یاقوت جهان از سرزمین لعل و لاجورد یاقوت کورخو (دره شهدا بدخشان)
لاجورد بدخشان
بدخشان(پژواک،18 ثور90)استخراج غیرفنی لا جوردتوسط افراد غیر مسوول ،میلیونها افغانی به معدن لاجورد بدخشان خساره رسانیده است.
زبانهای گفتاری
فارسی، ازبکی ، اشکاشمی ، واخی ، سنگلچی ،شغنی ، سریکلی ، قرغیزی ، منجی ، مغلی
پیداوار زراعتی:
گندم ، جو ، برنج، ارزن ، باقلا، زغیر ، شرشم ، جواری ، غامو ، شطره
جنگلات:
در نقاط مرتفع ولایت بدخشان جنگلات صنوبری،سوزنی برگ،بلوط،لمنز،سبرو و ناجو وجود دارد. درنقاط هموار چنار،کج بید، اشجار مثمر چارمغز، بادام،بته های زیره، سنجد وتوت خیلی زیاد است. ناک بدخشان خیلی نازک وشیرین است که شبیه آن در هیچ جا وجود ندارد وساحه جنگلات مجموعاً به 450000 جریب زمین میرسد.
میوه جات:
توت ( مصفری ، بیدانه، مرواری تک ، ابراهم خانی ، زردیوی ، شیر توت ، شاه توت ،)
زرد آلو ( قسمی خوبانی ، گرده گاه ، سفید چه ،عاشور خواوی)
انواع انگور ، ناک، یخ ناک ، شکندی ، نشپاتی، امروت ، سیب ، سیب سفید، گل احمری، رخش ، جو پزک
انواع چهار مغز انواع بادام ، انواع آلو، تربوز ، خربوزه ، انواع شفتالو، انار ، پسته
جنگل پسته در کنار دریای کوکچه وجنوب غرب فیض آباد یک ساحه وسیع را احتوا کرده است. علاوتاً چهار مغز، بادام کوهی، ارچه خنجک، شمشاد وغیره در مناطق کوهستانی بدخشان یافت میشود.
آلوچه
صنایع محلی :
تان قاقمه ، تان چکمن، کشمیره بافی، گیلم بافی ، جراب و دستکش بافی، دست دوزی.
مناطق تورستی: آبشار یخشیره، وادی منجان ، چشمه آسیچ ، دره پشکان، حوض شیوه ، وادی واخان و فلات پامیر
حیوانات کوهی: شیر یوز پلنگ ، سیاه گوش ، گرگ ، شغال ، روبا ، خوک ، خرس ، آهو ، بز کوهی ، قوچ کوهی ، مارکوپولو
پرندگان وحشی:
عقاب،شاهین ، چرخ ، باشه ، کرگس (قچیر) کل مرغ،غلیماچ، زاغ ، زاغچه ،عکه ( غلبک) بوم،چاک ، هدهد ، بلبل سنگ شکن ، جل ، کبوتر ، کفتر صحرای ، شیشیک (یسیی) کبک ، چرده ، خروس صحرای ، کبک زرد، بودانه ، سایره ، فاخته، اندلیب .
باز
ویژگی های استثنایی:
شورچای بدخشانی ، آهوی مارکوپولو، موملایی زیباک،قوروت پامیر، لعل بدخشان ، توت تشکان، تان غاران، زیره بدخشان، سیب بهارستان، ، آب پشکان ، لاجورد کران ، قره قات جخان ، انار خواهان ، حیران چوپان ، شکر پوستک سرغیلان ، خشگاو پامیر ، شتر دو کوهانه پامیر
غذا های رایج:
شورچای ، پلاو ، قورمه ، کل پلاو ، شوربا ، اشکنه ، پیاوه ، پخته پیاوه، جرجرک ، شوله ، آش ،منتو، لغمان ، سیوقاش ، اغذیه در مانی (مستاوه) برنج آو ، ماش آوه ، حلوای تر ، بته ها ( قیماق بت ، شیربت، قیله بت، شیر بت ، ترش بت) کتخی ، قیماقی ، کچری ، قوروت آب ، آش باقلا ، شیرروغن ، کلچه بریانت ، کلچه ورقی ، حلوای صابری ، جلوای بدخشانی ، تلقان گندمی ، تلقان سیب ، تلقان توت.
اثار باستانی :
این مهر با جام سفالی و سکه های دوره اعلیحضرت هوویشکا از گورهای کوشانیها در بدخشان بدست آمده است.
کلمات کلیدی:
ولایت بادغیس از ولایتهای شمال غربی کشور بوده مرکزآن قلعه نو است. بادغیس از طرف غرب به ولایت هرات، از شرق به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسرحد میباشد. این ولایت 23،000 کیلومتر مربع مساحت دارد جمعیت 439،500 و دارای شش ولسوالی است.
نام بادغیس
بادغیس نامی است کهن و در یشتها از آن با عنوان «وائیتی گئس»، نام دوازدهمین کوهی که در زمین پدیدار گشته، یاد شدهاست. این واژه ای اوستایی در بندهش بهصورت «وادگِس» یا «وادغِس» آمدهاست. بادغیس کوهیاست در مرزهای بادغیسان و آنجا ناحیهای است پر دار و درخت. یاقوت بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کردهاست و اصل آن را بادخیز میداند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد و معنی آن معلوم نیست، اما جزء آخر آن که «گئس» باشد، در اوستا به معنی «گیس» است.
تاریخچه
بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بودهاست و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان سرتاسر ایران به چهار بخش تقسیم شد، بادغیس نیز جزو مناطق چهاردهگانه ای خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، و ملقب به برازان بود. همچنین بادغیس یکی از نواحی اسقفنشین ایران در زمان ساسانیان به شمار میرفت. این ناحیه به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت.
بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب میگردید که در مقابل پیشروی سپاه اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند. به گفته ای مولف گمنام حدود عالم بادغیس سیصد قریه داشتهاست. مهمترین و پر نفوذترین شهر آن دهستان و مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشتهاست.
تا زمان تقسیم بندی اداری، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.
ارتباط مزبور ریشهای دراز در زمانهای قدیم دارد. در بازارهای بادغیس بازرگانان و صنعتگرانی وجود دارند که به بیشتر اهل هرات اند و یا هراتی بودن خود را بطور کامل حفظ کردند.
بادغیس زادگاه حنظله بادغیسی، نخستین شاعر پارسیزبان پس از اسلام میباشد.
مهتری گر به کام شیر در است |
شو خطر کن ز کام شیر بجوی |
|
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه |
یا چو مردانت، مرگ رویاروی |
داستان بوی جوی مولیان
امیر نصر بن محمد سامانی هنگام سفرش جانب بخاراآنقدردلبسته زیباییها طبیعی بادغیس گردید که با تمام شوکت ودبدبه شاهانه اش چهار سال در آنجا توقف کرد و نمیتوانست ازمحیط آن جدا گردد تا اینکه اراکین دولتش از استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد رودکی تقاضا نمودند تا چارهای بیاندیشد که سلطان راهی بخاراگردد.همان بود که رودکی این قصیده راسروده ودر حضورامیرخواند.
بوی جوی مولیان آید همی |
یاد یار مهربان آید همی |
|
ریگ آمو ودرشتی راه او |
زیر پایم پرنیان آید همی |
|
آب جیحون با چنین پهناوری |
خنگ مارا تا میان آید همی |
|
ای بخارا شاد باش وشاد زی |
میرزی تو شادمان آید همی |
|
میر سرو است وبخارا بوستان |
سرو سوی بوستان آید همی |
|
میر ماهست وبخارا آسمان |
ماه سوی آسمان آید همی |
ولسوالی جوند منطقه (آب پوده) ولایت بادغیس
پسته بادغیس امسال هم نصیب مردم فقیر و بیچاره بادغیس نشد !
کلمات کلیدی: