سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

نقد دموکراسی و جنبش سیاسی چپ در افغانستان

علی نیک روش

 " غم این خفتهء چند،

 خواب در چشم ترم می شکند."

 نیما

از آغاز جنبش مشروطیت تا امروز  یک قرن کامل سپری می شود و از مجوز رسمی و قانونی

مشروطیت سلطنتی، نظام دموکراسی و پیدایش  جنبش متشکل  سیاسی چپ  بیش از چهار دهه

می گذرد. مطالعهء سیر تاریخی این پدیده ها و نگاه  نقادانه به آن، بحث های گسترده ومبسوطی

را می طلبد. بنابرتوصیهء دوستان فرزانه، احمد حسین مبلغ  و دهقان زهما، تصمیم بر آن گرفته

شد تا هر بخش از این نوشتار، به گونهء مستقل تدوین و به مثابهء گفتار جداگانه یی ارائه گردد.

 نوشتهء حاضر در حد یک بحث مستقل تا پایان جنبش مشروطیت اول را در بر می گیرد و مقالهء

 بعدی به مراحل دوم و سوم مشروطه خواهی اختصاص می یابد. پس از بررسی مختصر دوره

 های مختلف مشروطیت، به سراغ مطالب اصلی (دموکراسی و جنبش چپ) خواهیم رفت.  

نقد و بررسی دموکراسی و زمینه های تحقق نسبی آن در جامعهء افغانستان، هر پژوهشگری را بر آن وا می دارد تا پس منظر تاریخی دموکراسی را که به سالهای دهه 40 تا اوایل دههء  50 مصادف می شود، خواهی نخواهی به بحث بکشاند.  در همین دهه است که جنبش سیاسی چپ افغانستان نیز در راستای تشکل سیاسی پا به عرصهء وجود می گذارد و از نگاه  ذهنی- نه خاستگاه مادی و عینی اجتماعی – از مرحلهء مشروطیت لیبرال سلطنتی فراتر می رود. البته گرایش های اندک به اندیشه های چپ در دههء ??، آنهم از دورهء سوم جنبش مشروطه خواهی بدینسو، به مشاهده می رسند که بعد از تار و مار شدن مشروطه خواهان توسط دربار ظاهر شاه، راهی سوای مشروطیت می پیمایند.

و اما در بارهء پیشینهء روند آزادی خواهی و دموکراسی، نخستین رگه ها و جوانه هایی از آرزو های دموکراتیک را، در صور ابتدایی آن، می توان در جنبش مشروطیت اول در زمان سلطنت امیر حبیب اله (19??تا ?9?9م) سراغ نمود که میر غلام محمد غبار گامی فراتر می رود و از آن به عنوان " نهضت دموکراسی" (?)  توصیف می نماید.

نخستین جنبش مشروطه خواهی

شناخت دقیق جامعه و مطالعهء شرایط مشخص اجتماعی، نیازمند بررسی قواعد درهم تنیده و مسلط بر جامعه و اثر گذاری روابط متقابل پدیده های اجتماعی بر یکدیگر است که به کشف اسرار ناپیدای زنده گی انسان و فعالیت های اجتماعی می انجامد. این شیوهء تحلیل در علوم اجتماعی بر مبنای معیار های علمی، در واقع از دست آورد های  "انقلاب های علمی و فکری" دوران رنسانس در اروپا است. "رنسانس مدرن" که از پایان قرن  پانزدهم تا قرن هفدهم ادامه یافت، از بطن و متن روابط آمادهء اجتماعی، نوابغ و فیلسوفان بی شمار را در زمینه های علوم اجتماعی و طبیعی به جهان عرضه نمود و همپای رشد صنعتی، دست آوردهای عظیم فرهنگی و اجتماعی مدرن و نوینی را به سود انسان و جامعه به ارمغان آورد.

در زمینهء سیاسی این دست آورد ها، جنبش "اصلاح دینی" راه را در جهت جدایی دین از سیاست گشود؛ نظریات جدید فلسفی پایه های گسترش نیرومند اندیشه های آزادی خواهانه لیبرال را پی ریزی نمود و شرایط ایجاد دولت های مدرن را در راستای دموکراسی، سمت و سو بخشید. مشروطیت نیز به مثابهء یکی از ارکان "اندیشهء لیبرالی آزاد"، در بر انداختن مطلقیت  قدرت سلطنت و نظام های اولیگارشی حاکم عرض اندام نمود. اقشار مختلف اجتماعی به شمول شاهزاده گان و اشراف و در محور آن ها بورژوازی صنعتی نوخاسته، در مقابله با قدرت کلیسا و استبداد مطلقه به حمایت از مشروطیت برخاستند.

مشروطیت در افغانستان زمانی به جنبش و حرکت در می آید که از لحاظ زمانی مصادف است با آغاز قرن بیستم، و در اروپا جنبش مشروطیت در سیر تکاملیش در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، راهی را به درازای بیش از چهار صد سال پیموده است و نه تنها دورهء رنسانس، بلکه  انقلابات  صنعتی و سیاسی انگلیس و فرانسه را هم پشت سر گذاشته است. رشد سیاسی در اروپا وارد مرحلهء جدیدی گردیده و بورژوازی صنعتی لیبرال که شاهرگ های اقتصادی و سیاسی را در پروسهء حاکمیت منحصرأ عهده دار شده است، از سوی فیلسوفان و جامعه شناسان، آماج انتقاد های شدید قرار گرفته و دولت های سرمایه داری با خیزش ها و جنبش های اعتراضی کارگری روبرو شده اند. آنگونه که کارل مارکس انتظار داشت، انقلابات کارگری در حال وقوع بودند.

اما در افغانستان اوضاع و احواله به گونهء دیگر بود. از رنسانس، از پیشرفت علمی و فرهنگی و از نهاد های بورژوازی  صنعتی نشانه یی وجود نداشت. در مقایسه با اوضاع قرون وسطایی اروپا، که به سده های  قبل از رنسانس بر می گردد، می توان گفت که افغانستان، از آن هم فرسنگ ها عقب مانده بود.

ادامهء بحث دربارهء مشروطیت را که پدیدهء بورژوایی است و چنان که برخی از مؤرخان کشور ما آورده اند که نماینده گان بورژوازی در آن سهم داشته اند و نیز نهضت مشروطیت و دموکراسی را که از اروپا به جامعهء افغانستان انتقال یافته است، در صفحات بعدی دنبال خواهیم کرد*.  اکنون می پردازیم به مرور کوتاهی به شرایط اجتماعی که در آن جنبش مشروطیت پا به عرصهء وجود گذاشت.

افغانستان نزدیک به سه قرن اخیر، به صورت متداوم عرصهء خانه جنگی ها و رقابت های خونین میان اعضای خانواده های امیران و شاهان بوده است. این جریان ها و حوادث پیامد های بسیار تلخ ودردناکی را در زنده گی اجتماعی و مسیر سیاسی تاریخ کشور به دنبال داشته است. نخست زمینه های مساعدی را برای وابستگی  حاکمان کشور به استعمار و دول خارجی فراهم کرده و دو دیگر جامعه حتا از روند تدریجی تکامل اجتماعی باز مانده است. واقیعت این


* پژوهشگر جوان و فر هیختهء کشور ما، احمد حسین مبلغ، در شمارهء نخستین "نقد و جامعه" در مورد رشد بورژوازی در افغانستان "طرح نو" و بحث انگیزی را در افگنده و نگرش جزمی و دگماتیک سنتی در تاریخ نویسی را به گونهء دقیق و علمی مورد نقد قرار داده است.


موضوع در تاریخ افغانستان تا آنجا به صورت آشکار و انکار ناپذیر تکرار شده که مؤرخان رسمی کشور چون عبدالحی حبیبی نیز ناگزیر از اعتراف بدانند که " مردم زحمت دیدهء افغانستان غیر از جنگ و مقاومت با لشکریان متهاجم شرق و غرب، به خانه جنگی شهزادگان داخلی نیز مصاب بودند.". (2)

صباح الدین کشککی که از نزدیکان دربار ظاهرشاه و از رجال مهم دولتی عهد وی بوده است، می نویسد که " منازعه میان اعضای خاندان شاهی، دلیل عمدهء دیگری بود برای پسمانی کشور.".  (?)

اما امیر حبیب اله در شرایط آرام و " بدون خونریزی" (?) تاج و تخت را تصاحب نمود. برای مطالعهء دقیق تر اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی افغانستان در زمان امارت حبیب اله ضرورت می افتد سری به گذشته بزنیم و نگاه مختصری به احوال و شرایط کشور در دورهء زمامداری پدرش امیر عبدالرحمن خان بیفگنیم.

شرایط انتقال قدرت بدانجهت آرام بود که عبدالرحمن خان تمام قیام ها و شورش ها را که از سوی اقوام در مناطق مختلف بر پا شده بودند، به شدت و با بی رحمی تمام سرکوب نمود و در این راه تا آنجا پیش رفت که از ریختن خون هزاران نفر و تاراج ملک و منال شان دریغ نورزید. قساوت و خونریزی امیر و کشتن مخالفان و مردم بی گناه، دراین دوره  به حدی زیاد است که نظیر آن در تاریخ سده های اخیر در کشور دیده نشده است. امداد پولی و اسلحه یی که توسط انگلیس به دسترس امیر قرار داده می شد، اورا درین راه کمک فراوان کرد. بریتانیا امداد نظامی خویش را از آن جهت ضروری می پنداشت که امیر به وسیلهء آن علاوه بر مخالفان خودش، هر گونه نهضت و قیام ضد انگلیسی را نیز می توانست خاموش و تار و مار نماید.

گرچه برخی از مؤرخان  و نویسنده گان، امیر را در آوردن "امنیت و وحدت" کشور می ستایند، ولی امنیت حاصله برخاسته از متن جامعه نبود و نه هم روابط اجتماعی برای ایجاد آن مساعد بود. این امنیت نتیجهء کار برد خشن ترین چهرهء اجبار، ستم و ظلم حاکمیت قبیله یی بود که بوسیلهء اعدام، به زندان انداختن، شکنجه و تبعید از کشور و ضبط دارایی و ملکیت مخالفان پدید آمده بود. چنین امنیتی را می توان استیلای فضای ترس و خفقان بر جامعه دانست که به هیچوجه از حاکمیت قانون و حمایت جامعه از آن ناشی نگردیده بود و نیز زمینهء بروز کمترین اعتراض را در نفس خود نمی پذیرفت.

لودویک آدمک Ludwig W. Adamec   پایه و ارکان سیاست امیر عبدالرحمن خان را چنین ارزیابی می کند:

"?– تبارز و ثبات استقلال ملی

 ?– اصرار بر اصالت تجرید

?– تشویق و پیشرفت موازنهء قدرت" (?)

موضوع " استقلال ملی" با پذیرفتن این امر که افغانستان به حیث "تحت الحمایهء هند بریتانوی" باقی بماند، معنی دیگری می یابد؛ زیراهدف امیر عبدالرحمن خان از "استقلال ملی"، استقلال خودش در امور داخلی بود. در نامهء لیپل گریفین Lepel Griffin کارمند بزرگ سیاسی برتانیه به امیر عبدالرحمن خان، چنین می خوانیم: "... حضرت والای شما، روابط خارجی با هیچ قوای خارجی به استثنای برتانیه داشته نمی باشد. اگر کدام قوای خارجی سعی نماید در امور افغانستان مداخله کند، درآنصورت حکومت برتانیه آماده خواهد بود دست کمک به سوی شما دراز کند... آنهم به شرطی که حضرت والا، بدون فرو گذاشت توصیهء حکومت برتانیه را در موضوع روابط خارجی خویش دنبال نماید." امیر عبدالرحمن خان شرایط برتانیه را می پذیرد و حکومت برتانیه  ابتدا دوازده لک روپیه مستمری امیر را می پردازد و برای رفع اختلاف و اعتراض امیر شش لک روپیهء دیگر نیز بر مستمری امیر می افزاید. (?)

این موافقهء امیر که در ازای مستقل بودنش در امور داخلی که همان ادامهء سیاست تباه کن و ویرانگر کشتار و تاراج مردم بود، استقلال افغانستان را چون اسلافش یکبار دیگر قربانی کرد تا توسن مطلق العنانی اش به کمک های مالی و نظامی انگلیس بیشتر جولان نماید. (?) امیر با این موافقهء خویش نه تنها موضوع تبارز و ثبات استقلال ملی را که آدمک از آن یاد می نماید، منتفی می سازد، بلکه امر " تشویق و پیشرفت موازنهء قدرت" را نیز فاقد معنی و مفهوم می نماید.

آنچه را که آدمک واقعبینانه مطرح می کند، " اصرار بر اصالت تجرید" افغانستان از جانب امیر است. زیرا موافقتنامهء وی با گریفین، افغانستان را از ایران و روسیه تجرید کرده و تنها دست بریتانیا را درآن باز گذاشت. یگانه آرزوی امیر آن بود که کمک انگلیس را در امداد اسلحه به افغانستان جلب نماید و علاوه بر آن از امداد پولی بریتانیا و عواید مملکت اسلحه خریداری کند تا با داشتن اسلحهء کافی بقای خودش را تضمین نماید. (?)

با وجودیکه لارد دوفرین  Lord Dufferin نمایندهء انگلیس احداث خط آهن را از قندهار تا هرات به امیر پیشنهاد نمود، امیر در برابر این موضوع هیعنی تمدید خط آهن و حتا ایجاد خطوط تلگراف به شدت مخالفت کرد. امیر حتا آن عده از افغان هایی را که آرزوی استفاده از خط آهن و سیستم تلگراف را در سر داشتند، به مرگ تهدید نمود.  (?)

تداوم این سیاست امیر موجب تضعیف روابط تجارتی و قطع مناسبات با دنیای خارج گردید. " یکی از نتایج منفی این سیاست درازمدتی بود که افغانستان به آن گرفتار شده و در اثر آن در بخش های اقتصادی و فرهنگی از کشور های مجاور و هم منطقهء خود عقب بماند. علاوه بر پامال شدن حق استقلال یک ملت آزادی خواه، چند دههء دیگر در کار بود تا افغانستان بتواند خود را از تجرید سیاسی و غفلت زده گی ناشی از آن رهایی بخشیده با به دست آوردن استقلال کامل در دورهء پادشاهی امان اله شاه، مناسبات عادی و سودمند را با جهان خارج دوباره برقرار سازد." (??)

اوضاع "آرامی"  که از آن به ایجاز تمام سخن زده شد، به امیر حبیب اله میراث ماند؛ میراثی که در آن افراد جامعه چون اجساد متحرک و اشباح خاموشی بودند که صدا در گلو هایشان خفه شده بود. زیرا که " منافع شخصی امیر راهنمای مملکت بود و در نظر وی منافع شخصی خودش و منافع ملی در یک کفهء ترازو قرار داشت." (??)  

امیرحبیب اله بعد از رسیدن به قدرت، کلیهء سرداران محمد زایی و مخالفان را که از طرف پدرش به خارج تبعید شده بودند، دوباره اجازهء عودت به وطن داد. غبار به نقل قول از محمود طرزی در سراج الاخبار می نویسد که امیر به تمام افراد ذکور و اناث محمد زایی ها معاش مقرر نمود. چنانکه "هیچ کس را به دیگری محتاج نگذاشتند. همهء افراد یک عایله را جدا جدا تنخواه دادند که پسر به پدر، برادر به برادر و دختر به مادر محتاج"  نبودند.   (??)

همان اوضاع سیاسی خفقان آلود، اعدام و کشتار بی محاکمهء مخالفان، سیستم مالیاتی بسیار ظالمانه و کمر شکن، جور و ستم حکام، ضبط و تاراج اموال و دارایی مردم، نبود مصؤنیت زنده گی شخصی، اینها همه مشخصات یک جامعهء سرکوب شده و محروم از هر گونه مزایای دانش و فرهنگ، و همچنان فقدان استقلال بود، که با برخی از تغییرات جزیی ادامه یافت. یکی ازجهات منفی دیگری که به حاکمیت امیر افزوده شد، رو آوردن افراطی امیرحبیب اله به عیاشی و فحشا است. تشکیل حرمسرای بزرگی از زنان زیبا روی اقوام مختلف کشور، به تشکیلات دربار اضافه شد. دیگر امیر فرصت رسیده گی به کار های مملکت را نداشت. مصارف دربار پر تجمل، بساط عیش و خوش گذرانی های امیر علاوه بر معاش  و حقوق مستمری که به افراد قوم محمد زایی تعیین شده بود، همه و همه به دوش مردم فقیر و دهقانان مظلوم و ستم دیدهء جامعه قرار گرفت.

درآمد اصلی دولت از مالیهء اراضی، مواشی، دارایی و امتعه تجارتی بدست می آمد. تاریخ از فساد بی حد و حساب ادارهء دولت حکایت می کرد. رشوه و ظلم و تعدی بر حقوق مردم از طرف کارگزاران حکومت از مرز انصاف و داد فرسنگ ها فاصله می گرفت. غبار با مراجعه به سراج الاخبار از قول محمود طرزی حکایت می کند که وقتی حکام از سوی شاه به ولایات گماشته می شوند، از "مفلسی" مصارف سفر شان را تا ولایات مورد نظر با قرض تدارک می نمایند، مگر به مجردی که در آنجا می رسند "صاحب کمند های اسپ، رمه های مواشی، گله های شتر، قطار های نقدی و خزانه های جنسی" می شوند. "در آن وقت معمول بود که نایب الحکومه ها یک قسمت از دارایی به دست آوردهء خود را به دربار و رجال بزرگ دربار تقدیم می کردند و ازین بابت بعضی از نایب الحکومه ها لک ها روپیه" به دارالسلطنه بخشش می نمودند. (??)

علاوه بر آن حقوق یا مستمری اعضای خاندان سلطنتی، مقربان دربار و کارمندان عالیهء حکومت، به حکام ولایات حواله داده می شد تا طلب شان را به صورت نقدی و یا جنسی از بابت مالیات از مردم حصول نمایند. مردم فقیر و دهقانان چون پول نقد نداشتند، غلهء ذخیرهء شان را، آنهم به نصف قیمت، با دنیایی از زحمت و مشقت به انبارهای غله در ولایات می رساندند. بدین گونه امرار معاش اعضای حکومت از طریق دست اندازی و فشار بر زراعت، دامداری و تجارت به خودی خود راه را برای هرگونه امکان پیشرفت و ضعیف ترین تشبث اقتصاد تولیدی و صنعتی مسدود می کرد.

لودویک آدمک می نویسد که " بخشی از تجارت افغانستان در دست تاجران خارجی بود و غالبأ این ها سرمایهء زیادتر از افغان ها داشته و روی همین ملحوظ به چنان یک نوع تسلط متمایل بودند. درست است که تجارت ( به شمول قاچاق) یکی از حرفه ها و مشاغل کوچی هایی که سالانه تا نقاط دوردست هند مسافرت می کنند، بوده است؛ لیکن اگر این تجارت برای خود کوچی ها مهم است، در اقتصاد افغانستان عامل حیاتی شمرده نمی شود.".  (??)

داد و ستد های تجارتی  که در ابتدایی ترین خصلت سوداگرانهء آن بر مبنای مصرف استوار است، و سوداگران بر اساس موقعیت و منفعت شان در روابط عقب ماندهء اجتماعی "دلالانه" عمل می نمایند، آخرین تلاش شان در روند خرید و فروش به دست آوردن استفادهء بیشتر و سود بیشتر است. این معاملات سوداگرانه از زمانه های قدیم، حتا قبل از پدید آمدن روابط فیودالی در هر جامعه یی، منجمله افغانستان نیز وجود داشت. حاکمیت همچو روابط دلالانه بر اقتصاد یک جامعه ، تحت ادارهء حکومت عقب مانده و تجرید گرای فیودالی، از ظهور تولید و صنعت و روابط کالایی جلو می گرفت. عده یی از تاجران داخلی که خود نیز در سیستم مالکیت فیودالی سهیم بودند، در نزدیکی مناسبات با دربار و درباریان و هم با نماینده گان سیاسی انگلیس رغبت از خود نشان می دادند. لودویک آدمک اضافه می کند که فرمانروایان افغان "افغانستان فقیر را که با تمام معنی بر آن مسلط باشند، بر افغانستانی که از رهگذر تجارت خارجی غرق وفور نعمت گردد، اما از اقتدار آنها بکاهد، ترجیح می دادند.".  (??)

پوهاند سید سعدالدین هاشمی دربارهء گسترده گی فساد اخلاق در دربار و مجوز های شرعی آن، با استناد به غبار و اسناد سری اندیا آفس، همی نویسد که مولوی عبدالرب ملای حضور در دربار "وظیفه داشت برای هر زنی از حرم امیر القاب تهیه و برای ازدواج نا محدود او فتوای شرعی صادر کند. این قبیل ملا های مستخدم به اصطلاح دست به دامان "حیلهء شرعی" می زدند.".  (??)

از خاطرات ظفر حسن آیبیک، یکی ازشاگردان کالج لاهور، نقل می شود که " امیر صاحب بر علاوهء چهار زن نکاحی، قرار روایتی یک صد کنیز زن در حرمسرای خود داشت و هر سال از قبایل مختلف، دختران زیبا روی جوان انتخاب و به حرمسرای امیر برده می شد. امیر صاحب به خاطر این کار ها فرصت توجه به کار های حکومتی را نداشت. هرگاه او از محل خود بیرون می آمد، در مقامی که خیمه می زد، فضای آن را سرود و نغمه فرا می گرفت و درباریان نیز از عیش و عشرت برخوردار می شدند.".  (??)

انجنیر جویت Jewett  امریکایی، تعداد خانم ها، زنان صیغه یی و دختران کنیز در حرمسرای امیرحبیب اله را بین ??? تا ??? تخمین زده است. (??)

به حوالهء آدمک "حرمسرای او شامل زنان از ملیت های پشتون، تاجیک، نورستانی، هزاره، بدخشی "شغنانی" و چترالی بودند. تعداد ازدواج و کثرت اولاد (?? پسر و ?? دختر)، چه در نفس دربار و چه در کشاکش برای حصول قدرت در دولت بسیار زیان آور بود.".  (??)

در زمینهء سیاست خارجی، امیر حبیب اله همان تعهد پدرش امیر عبدالرحمن خان را که در ????م نظارت بریتانیه را بر سیاست خارجی افغانستان پذیرفته بود، در معاهدهء ?? مارچ ????م، تأیید نمود. (??)

مطابق این معاهده  در قسمت روابط با خارج از افغانستان ، صرف ارتباطات محلی تجارتی و تبادلهء اموال در مرز افغانستان و روس آنهم به طور مشروط اجازه داده شد.، که دولت می بایست چگونگی کنترول این روابط را به بریتانیه گزارش دهد. در قبال امضای این معاهده، امیر از دولت بریتانیا تقاضای امداد پول و اسلحه را مطرح نمود که از جانب بریتانیا پذیرفته شد و بریتانیا تمام اعانهء مستمری امیر و باقیمانده ء وجوهی را که از زمان پدرش باقی مانده بود، پرداخت نمود. (??)

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/11/3:: 11:21 صبح     |     () نظر

چنین بود شرایط سال های آغازین امارت حبیب اله، و در تاریکی این شرایط غم انگیز بود که آرام آرام نخستین جنبش مشروطیت شکل می گرفت. پیش از آنکه به چند و چون پیدایی این جنبش و انگیزه های فکری آن بپردازیم، تأکید پوهاند عبدالحی حبیبی را که اولین خاستگاه ذهنی و فکری جنبش مشروطیت اول را "انجمن سراج الاخبار" می داند، کوتاه به بحث می گیریم.

انجمن سراج الاخبار در سال ????ق (????م) بر اساس هدایات شاهی به میان آمده و در ?? ذیعقده ???? قمری (?? جنوری ????م) ، اولین شمارهء جریدهء  "سراج الاخبار افغانستان" انتشار یافته است. رییس انجمن سراج الاخبار، مولوی عبدالرؤف خاکی، سر مدرس مدرسهء شاهی، ملای حضور و ممتحن قضات بوده که گرداننده گی و مدیریت مسؤول جریده  سراج الاخبار افغانستان را نیز به عهده داشته است. شمارهء اول سراج الاخبار افغانستان که پس از آن از نشر باز مانده، حاوی اخبار داخلی وخارجی، به شمول یک سر مقاله از مولوی عبدالرؤف خاکی و یک "قصیدهء وعظیه" از مولوی محمد سرورواصف می باشد.  (??) برای جلوگیری از به درازا کشیدن سخن، بیت های اول و آخر قصیده را بر می گزینیم:

بحمداله که از آثار رحمت های یزدانی           خدیو   دادگر   شد مر بنای  عدل    را بانی

سراج ملت و دین شهریار عادل و بازل          که روشن شد زعدل وجود او کیش مسلمانی

ازخلال توضیحات  پوهاند حبیبی بر مدار شخصیت مولوی عبدالرؤف خاکی و اهمیت "انجمن سراج الاخبار" چهار نکتهء زیر را می توان برجسته ساخت:

?– "بعد از پنج سال، نهضت اول مشروطیت در روشنی همین فکر به وجود آمد و محرر همین انجمن در رأس حرکتی ایستاد که برای روشنفکران آیندهء مملکت و نضج افکار سیاسی بسیار مفید بود."  (??)

?– "دولت هند برتانوی با نشر آن سازگار نبوده و مانع نشر شماره های دیگر گردید." (??)

?– مولوی محمد سرور واصف  که بعدأ "زعیم بزرگ نهضت مشروطه خواهی" بوده، به حیث محرر جریدهء "سراج الاخبار افغانستان" معرفی شده است. (??)

?– " مولوی عبدالرؤف مؤسس انجمن از مشاهیر علمای افغانی در اوایل قرن بیستم است که در جنبش فکری عصر دست داشت." (??)

آنچه لازم به تذکر می آید اینست که غبار پژوهندهء بی هراسی بود که در جلد اول کتاب خویش، نخستین بار به گشایش بحث و روشنگری دربارهء جنبش مشروطیت پرداخت. پس از او میر قاسم خان، پوهاند حبیبی، فرهنگ، سید مسعود پوهنیار، پوهاند سید سعد الدین هاشمی و دیگران، هرکدام به نوبهء خویش بر گوشه های تاریک این دوره روشنی انداختند. اما درین میانه مساعی خستگی ناپذیر پوهاند هاشمی در مراجعه به کتب و منابع متعدد و اسناد سری اندیا آفس دهلی و لندن و مصاحبت با اعضای جنبش مشروطیت اول و دوم چون میر قاسم خان،  غبار، عبدالهادی داوی و سایر نویسنده گان و شخصیت های آگاه را در کشف و ثبت دقیق وقایع، نمی توان از نظر دور داشت. متأسفانه در نتیجهء اهمال  ویراستار و یا ناشر، اشتباهات چاپی در هردو جلد کتاب ایشان فراوانند.

پوهاند حبیبی که "خود راوی دست اول سند انتشار سراج الاخبار افغانستان و مالک تنها نسخهء موجود و منحصر به فرد جریدهء سراج الاخبار" بوده در کتاب قبلی خویش – تاریخ مختصر افغانستان – " سراج الاخبار افغانیه" را که به گرداننده گی محمود طرزی منتشر می شده، اولین نشریهء دوران زمامداری امیر حبیب اله معرفی نموده و از سراج الاخبار افغانستان به سرپرستی مولوی عبدالرؤف ذکری به عمل نیاورده است. (??) احتمال دارد که پوهاند حبیبی بعد از نگارش تاریخ مختصر افغانستان، سراج الاخبار افغانستان را به دست آورده باشد. اگر این احتمال واقعیت داشته باشد، توقع میرفت که پوهاند حبیبی در کتاب جنبش مشروطیت در افغانستان و یا جای دیگری به رفع این اشتباه می پرداخت. درحالیکه در کتاب اخیر الذکر تأ کید می کند که "نسخهء واحدهء" سراج الاخبار افغانستان، در "کتابخانهء خاندانی" وی موجود بوده و بعدأ به آرشیف ملی سپرده شده است. (??)

مولوی عبدالرؤف سر محرر جریدهء سراج الاخبار افغانستان، بعد ها با محمود طرزی در جریدهء "سراج الاخبار افغانیه" در بخش مسایل دینی و ادبی همکاری داشته، ولی خودش و محمود طرزی، هیچ کدام دربارهء سراج الاخبار افغانستان اشاره یی نکرده اند.  (??)

آنگونه که سید مسعود پوهنیار نوشته است، اولین جلسه دربارهء مفکورهء جنبش مشروطیت در دسمبر ????م در خانهء میر قاسم خان صورت گرفته است.  (??) یقینأ که مقدمات این جلسه و شروع علاقمندی منوران و آزادی خواهان به اندیشهء جنبش مشروطه، به سال های قبل از تأسیس انجمن سراج الاخبار ( ????م) برمی گردد و این ادعای پوهاند حبیبی را که جنبش مشروطیت اول در روشنی فکر سراج الاخبار افغانستان، پنج سال بعد از نشر آن بوجود آمده است، منتفی می سازد.

این نظر پوهاند حبیبی که گویا انگلیس ها با نشر جریدهء سراج الاخبار افغانستان مخالف بوده و مانع ادامهء نشر آن گردیده اند، نیز به حقیقت نزدیک نیست. زیرا عده یی دلیل می آورند که در جریدهء مذکور کدام موضوعی علیهء بریتانیا وجود نداشته، حتا "دربرخی از نوشته های آن از ترقیات و پیشرفت های تخنیکی و فنی هند برتانوی ذکر شده و در راستای اهداف و منافع هند برتانوی نشر شده است.".(??)

پوهاند هاشمی در مصاحبه یی که با غبار داشته، "علت متوقف شدن جریدهء مذکور" را به پرسش آورده و غبار در پاسخ گفته است که "گرداننده گان آن نتوانستند مواد کافی و مناسب برای آن تهیه کنند.". اسناد سری اندیا آفس نیز مؤید قول غبار است:"به خاطر آنکه که صاحب امتیاز proprietor و منیجر manager  آن در نشر جریدهء مذکور مؤفق نبودند، متوقف گردید.".  همچنان این شایعه نیز در سند آمده است: " درعین زمان گفته شده که سردار نصراله خان مخالف این نشریه بود.".  (??)

در مقابل این ادعای پوهاند حبیبی که مولوی محمد سرورواصف را محرر جریده سراج الاخبار افغانستان وانمود کرده است، مخالفان به سرلوحهء جریده استناد می ورزند که در آن " شخصی به نام حیدرعلی خان مهتمم و منشی جریده"        (??) معرفی گردیده ، نه مولوی محمد سرور واصف. همچنان در "اسناد محرمانهء آرشیف اندیا آفس سال ????م از یک طرف نام جریده و تمام مشخصات آن"  ذکر شده و " به صراحت از اسمای ادیتور (مولوی عبدالرؤف)، منیجر (منشی حیدر علی خان) و مولوی نجف علی خان (که مطالب را از ژورنال های انگلیسی و اردو ترجمه می کرد) نام برده است، ولی در این بخش نامی از مولوی محمد سرور واصف وجود ندارد.". (??)

برخی عقیده بر آن دارند که علاوه بر مولوی محمد سرورواصف، داعیهء مبنی بر همکاری محمود طرزی با این جریده نیز بدانجهت صورت گرفته است که بر "ارزش" و اعتبار جریده افزوده شود. (??)

دربارهء شخصیت مولوی عبدالرؤف که "سالها به حیث ملای درباری ایفای وظیفه کرده و از ناز و نعم دربار مستفید بوده، غیر از خدمتگذاری به خانوادهء سلطنتی کار دیگری نداشته است"، در اسناد محرمانهء اندیا آفس ( اسناد جون ????م) آمده است که "مولوی عبدالرؤف خان مردم را به اطاعت [از] امیر حبیب اله خان و پشتیبانی همه جانبه [از وی] تشویق کرده است." (??)

اگر از بحث روی نظریات عده یی از نویسنده گان و مؤرخان راجع به عدم چاپ جریدهء "سراج الاخبار افغانستان" بگذریم و به این اکتفا کنیم که نسخه اصلی و منحصر به فرد جریدهء مذکور از طرف پوهاند حبیبی به آرشیف ملی سپرده شده ، ولی بعدأ در آرشیف ملی به نظر کسی نرسیده است، (??) جای دریغ است که این سند مهم چون خزانهء پنهانی در شمار اسناد تاریخی کشور، از دیدهء مؤرخان پنهان می ماند. در حالی که مجموعه یی از جریده" شمس النهار"  که اولین شمارهء آن در??رجب  ???? قمری (سپتمبر ????م) یعنی درست سی و سه سال قبل از جریدهء سراج الاخبار افغانستان، انتشار یافته هنوز هم در آرشیف ملی موجود است (??) و در معرض استفاده و مطالعهء خوانندهء علاقمند قرار دارد.

بنابراین می توان به این نتیجه دست یافت که پوهاند حبیبی با وجودی که از نهضت سیاسی آزادی خواهانه و مشروطه طلبانهء جوامع همجوار و انتقال افکار سیاسی و مطالعهء نشریات خارجی از سوی منوران کشور به طور مبسوطی سخن رانده است، انتشار یک شماره از جریدهء سراج الاخبار افغانستان را که آنهم به هدایت دربار، از طرف ملای دربار و در وصف دربار به فیض نگارش رسیده است، خاستگاه فکری جنبش مشروطیت اول دانسته، بدینگونه برخورد ظالمانه و غیر علمی به مسأیل روا داشته است و از اهمیت و ارزش نخستین نهضت سیاسی ترقی خواهانهء کشور بی دریغ  کاسته است.  

پوهاند حبیبی از مولوی عبدالواسع  به مثابه استاد و عمو زادهء خویش با احترام عمیق یاد می نماید. (??) چون مولوی عبدالواسع فرزند مولوی عبدالرؤف است، بنابرآن مولوی عبدالرؤف سر محرر جریدهء سراج الاخبار افغانستان، عموی پوهاند حبیبی می باشد و اندکی توجه به این رابطه، این ظن و گمان را قوت می بخشد که گرایش های فکری، سیاسی و علایق خانواده گی پوهاند حبیبی، در لغزش از نگارش واقعی و بی طرفانهء تاریخ، به پرداختن مصلحت آمیز تاریخ بی تأثیر نبوده است. و این کاریست که خواننده را به گمراهی می کشاند و پژوهش در تاریخ را برای مؤرخان جوان دشوارتر می سازد.

پوهاند هاشمی مشروطیت را اینگونه تعریف می نماید:"مشروطیت یک پدیده و خواست بورژوایی است که در غرب بعد از پیروزی بر مطلقیت پدیدار گردید و به مرور راه خود را در شرق باز کرد. ولی بر عکس غرب، بورژوازی شرق با دو دشمن به مبارزه بر می خیزد: یکی استبداد داخلی و دیگری استعمار خارجی." (??)

پوهاند حبیبی "رادیکالان بورژوازی" را از "پیشقدمان این گروه" می داند( 41)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/11/3:: 11:20 صبح     |     () نظر
ا مراجعه به کتب تاریخی شخصیت ها و عناصری را که در جنبش اول مشروطیت سهم گیری داشته اند، از لحاظ موقف اجتماعی، می توان در ردیف های زیرین دسته بندی کرد:

? –  مشروطه خواهان دربار شامل سه گروه زیر بوده اند:

- غلام بچه گان دربار که فرزندان خوانین و ملاکان بزرگ افغانستان بودند و موجودیت آنها در دربار، یکی به دلیل وابستگی پدران شان به دربار و دیگری به منظور آشنایی و تربیت آنها به فراگیری عملی شیوهء حاکمیت در افغانستان بوده است.

- ملا ها و یا مدرسان مدرسهء شاهی که به وظیفهء تدریس شاهزاده گان مصروف بودند.

- محرران و منشیان دربار که غالبأ از بابت مقام های پدران شان در دربار امیر حبیب اله و یا سلف وی عبدالرحمن به دربار راه یافته بودند و معدودی هم بنابر داشتن استعداد فراوان در امور دیوانی، خوشنویسی و سواد نوشتن و خواندن به ضمانت یکی از درباریان گماشته شده بودند.

?–  فراریان وتبعید شده گان زمان امیر عبدالرحمن و حتا قبل از آن که در دورهء امیر حبیب اله به وطن باز گشتند و تعدادی از آنها مجددأ اجازهء ورود به دربار را دریافت نمودند. اکثر این افراد از جمله سرداران و مخالفان امیر عبدالرحمن بودند که به قوم محمد زایی تعلق داشتند و قبل از فرار و یا تبعید،  خود و یا پدران شان از مقربان دربار و یا کارمندان عالیه حکومت بودند. آنها  در دورهء تبعید در خارج از افغانستان (ترکیه، هند و ایران) با افکار سیاسی  آزادی خواهی آشنایی حاصل کرده بودند.

? عده یی هم خارج از حلقهء دربار، شامل محافل کوچکی از روشنفکران، اهل حرفه و کسبه بودند که در مصاحبت با مشروطه خواهان دربار و یا علاقمندی و ممارست خود شان، به مشروطه خواهی گرویده بودند.

? روشنفکران آزادی خواه هندی که در لیسهء حبیبیه به حیث آموزگار خدمت می نمودند. البته در این میانه چند نفر افراد مشکوک نیز در جنبش مشروطیت راه یافتند  که هویت آنها به مرور زمان در رژیم های بعدی آشکار گردید.

به علاوه دو گروه محافظه کار نیز در دربار وجود داشتند: یکی اطرافیان نصراله برادر امیرحبیب اله و دیگر آن فرزندان سلطان محمد و در رأس آنها نادر خان (??) که اولی به دلیل عقب گرایی و دشمنی با تجدد طلبی ودومی  در تبانی با استعمار انگلیس، صدمات جبران ناپذیری را بر جنبش های مشروطیت اول و دوم وارد آوردند.

نگاه اجمالی به ترکیب اعضای مشروطه خواهان می رساند که درمیان آنها، نشانه یی ازنماینده گان بورژوازی و یا رادیکالان بورژوازی به مشاهده نمی رسد. مشروطه خواهان افکار سیاسی بورژوایی یا مشروطه خواهی را که از خارج به داخل راه یافته بود، بر اساس احساس وطن دوستانه و توجه به حال فلاکتبار جامعه، از دل و جان پذیرفته بودند.

اندیشهء آزادی خواهی از سه طریق به افغانستان می رسید و در بین مشروطه خواهان منتشر می شد:

نخست به وسیله اخبار و نشریه هایی چون "حبل المتین" از هند، "صور اسرافیل" به گرداننده گی دهخدا از ایران و نشریات مشروطه خواهان که از ترکیه به دربار می رسیدند (??) واز آنجا به دسترس مشروطه خواهان دربار قرار می گرفت. از جملهء این نشریات، حبل المتین که از سوی آزادی خواهان فراری ایران در هند انتشار می یافت، با صراحت بیشتر از نظام حکومت مطلقه انتقاد می کرد و ایجاد نظام های مشروطه را برای جلوگیری از خودکامه گی و استبداد سلاطین و شاهان تبلیغ می نمود. هم چنان این نشریه راجع به تأثیرات انقلاب ???? روسیه و مبارزات دوما (پارلمان) به خاطر محدود ساختن صلاحیت های تزار و تصویب قوانین برای تحقق حقوق مساوی افراد در جامعه، مطالب متعددی به نشر می رسانید.( ??) مطالعهء این نشریه ها و اگاهی از پیشرفت نهضت های آزادی خواهانه و ضد استعماری در کشور های دیگر، در ذهن مشروطه خواهان کشورما بی تأثیر نبود.

دوم، فراریان و تبعیدیانی که در خارج از افغانستان با جنبش های آزادی خواهی و افکار مشروطه خواهانه آشنا شده بودند، حامل این اندیشه ها بوده و در انتقال آن به دیگران مؤثر واقع شدند. محمود طرزی یکی از مشروطه خواهان شهیر کشور نیز از جملهء فراریان بوده، پس از عودت به وطن به دربار راه یافته بود.

سوم، دستهء آزادی خواهان هندی که به معلمان هندی لیسهء حبیبیه شهرت یافتند، به نوبهء خود حامل این افکار بودند و در تماس و تبادل نظر با مشروطه خواهان افغان قرار گرفتند. (??)

بدین سان دیده می شود که نهضت مشروطه خواهی صرفأ در حوزهء گروه محدود مشروطه خواهان به حرکت افتاده و محور این حرکت نیز مشروطه خواهان دربار بوده است. بنابرآن گروه مشروطه خواهان را می توان حامل افکار مشروطیت یا پدیدهء بورژوایی دانست، نه عناصری از طبقهء بورژوازی و یا رادیکالان بورژوازی.

واقیعت اینست که در بسیاری از جوامع آسیایی، جنبش های سیاسی روشنفکرانه زیرساخت های اجتماعی لازم را که پایگاه و پشتیبان جنبش ها باشند، با خود نداشته است. نهضت های فکری همواره در حوزهء روشنفکری محصور مانده اند. زیرا در نتیجهء انحطاط فرهنگی و بیسوادی عام در جامعه، امکان سیلان آگاهی و روشنگری در میان مردم عذاب دیده و مظلوم، به چشم نمی خورد. به همین دلیل است که جنبش های روشنفکری در کشور در نبود پشتیبانی و حمایت اقشار وسیع جامعه به ساده گی از سوی حاکمیت سرکوب شده اند.

نهضت مشروطیت که از دربار به راه افتاد، به همراهی روشنفکران خارج از دربار،  در لیسهء حبیبیه سنگر گرفت و اولین حلقه از جمیعت مشروطه خواهان به اشتراک معلمان لیسهء حبیبیه تشکیل شد.  لیسهء حبیبیه که در سال ????م تأسیس گردیده بود، دارای صنوف ابتدایی و صنف شاهزاده گان عظام بود. (??)

جمیعت مشروطه خواهان به تشکیل یک حزب مخفی اقدام نمود که غبار از آن به نام " حزب سری ملی" (??) و عبدالهادی داوی اسم اصلی آن را "حزب ِسرملی" تأکید کرده است، چنان که پس از گرفتاری رهبران این حزب، امیر حبیب اله گفته بود که از ِسرملی " ُسرملی" خواهم ساخت. (??)

پوهاند حبیبی نام دیگر جمیعت مشروطه خواهان را "اخوان افغان" متذکر شده است (??) و در مصاحبه یی با پوهاند هاشمی گفته است که این نام را از زبان یکی از مشروطه خواهان شنیده است. (??) این نام مورد تأیید میر قاسم خان، یکی از پایه گذاران جنبش مشروطه خواهی، قرار نگرفته و در منابع دیگر نیز ذکری از آن به میان نیامده است.

تعداد مشروطه خواهان را در کابل به ??? نفر تخمین زده اند. (??) متن کامل مرام نامه و اهداف مشروطه خواهان تا کنون به دسترس مؤرخان قرار نگرفته است. تنها سوگند نامه یی که اعضای تازه وارد جمیعت با ادای سوگند به قرآن و شمشیر آن را قرائت می کردند، قابل دسترسی است. گرچه در شکل و جملات متن سوگند نامه که از جانب مؤرخان به نشر رسانیده  شده، تفاوت هایی موجود است، اما از نگاه محتوا  تفاوت های چشم گیری در متون چاپ شده به نظر نمی رسد.

چشم انداز هایی از خواست های دموکراتیک و تمایل به نظام سیکولار را می توان در بخش های زیر از سوگند نامه، به وضوح مشاهده کرد:

- "کوشش مداوم در به دست آوردن حقوق ملی و مشروط ساختن حکومت تحت نظر نماینده گان ملت و تأمین حاکمیت ملی و حکم قانون.

- تعمیم معارف و مکاتب و وسایل بیداری مردم و مطبوعات.

- تحصیل استقلال سیاسی و آزادی افغانستان و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با دنیای خارج.  

- تأمین اصول مساوات و عدالت اجتماعی.

-  بسط مبانی مدنیت جدید از صنعت و حرفت و ساختن شوارع و بلاد و امنیه و منابع آب و برق و غیره.". (??)

در ماه مارچ ????م در گزارشی (طومار ملا منهاج الدین) که از طرف مخبران عضو مشروطیت به امیر حبیب اله ارائه گردید، بلافاصله فرمان انحلال جمیعت از جانب امیر صادر و رهبران جمیعت دستگیر گردیدند. (??)  

غبار تعداد مشروطه خواهان دستگیر شده را چهل و پنج نفر ذکر می کند. که از آن جمله سی و هفت نفر اعدام گردیده و هشت نفر باقی مانده به حبس های مختلف زندانی شدند. ازجملهء این هشت نفر، سه نفر آن از سرداران محمد زایی و متباقی به علت تقرب پدران شان به دربار از اعدام رهایی جستند. (??)

در میان اعدام شده گان که اسطورهء شهامت و پایمردی شان، همواره در صفحات زرین تاریخ کشور ما ماندگار خواهد بود، تجلی اثبات عشق و وفاداری دو نفر از رهبران جمیعت نسبت به مردم افغانستان در لحظات اعدام، خاطره ییست فراموش ناشدنی. اولی مولوی محمد سرور واصف است که او را زمانی که به دهن توپ می بستند، شعری را با این مطلع بر زبان خویش تکرار می کرد:

ترک مال و ترک جان و ترک سر          دررهء مشروطه، اول منزل ا ست (??)

دومی جوهر شاه غوربندی غلام بچه است که امیر حبیب اله وی را "نمک حرام" خطاب می کند. او در مقابل، امیر را شجاعانه به محاکمه می کشد و می گوید که از خون مردم و از بیت المال به عیش و عشرت و تجمل دردربار زنده گی می نماید و از تجاوز به ناموس مردم دریغی ندارد. جوهر شاه در جریان اظهار این جملات با ضرب تفنگچه کشته می شود. (??) روایت قربانی این بزرگ  مردان کشور ما، خاطرهء بر دار کردن حسنک وزیر را به یاد می آورد که بیهقی آن را چنین حکایت می کند: 

" آنگاه که حسنک وزیر را به سوی دار می بردند، یکی از درباریان او را "سگ قرمطی" خواند و حسنک گفت: سگ ندانم که بوده است... اگر امروز اجل رسیده است، کس باز نتواند داشت که بردار کشند یا جز دار، که بزرگتر از حسین علی نیم.".

" یکی از شعرای نیشاپور، این مرثیه بگفت اندر مرگ وی و بدین جای یاد کرده شد:

ببرید سرش را که سر آن سر بود     آرایش دهر و ملک را افسر بود

گر قرمطی و جهود و گر کافر بود    از تخت بدار بر شدن منکر بود " (??)

امیر حبیب اله از توجه به معارف (لیسهء حبیبیه) روی برمی تابد و در نتیجه این بی توجهی، طی مدت شانزه سال تمام فارغ التحصیلان (بکلوریا) از بیست نفر افزایش نمی یابند. امیر و درباریان محافظه کارش را عقیده بر آن بود که معارف مادر مشروطه است و برای جلوگیری از مشروطیت، بایستی معارف را محدود ساخت.

بدینسان " نخستین جنبش عملی با حبس و اعدام آزادی خواهان در ???? عجالتأ خاموش گردید.". (??)

 



رویکرد ها:

?– غبار، میرغلام محمد ؛ افغانستان در مسیر تاریخ، ص ???؛ مطبعهء دولتی؛ کابل سال ???? ش.
?– حبیبی، عبدالحی؛  جنبش مشروطیت در افغانستان،چاپ دوم، ص ?؛ مطبعهء دولتی؛ کابل سال ????ش.

?– کشککی، صباح الدین؛ دههء قانون اساسی، ص ??، چاپ دوم، پشاور  ?? سرطان ????ش.

?– فرهنگ، میر محمد صدیق؛ افغانستان در پنج قرن اخیر، ص ???، جلد اول، نشر درخشش، مشهد ???? ش.

 ?– آدمک، لودویگ؛ تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیر عبدالرحمن خان تا استقلال، ترجمهء علی محمد زهما، ص  ??، کابل  ???? ش.

?– همانجا، ص ص  ??–??.

?– افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، ص ???

?– تاریخ روابط سیاسی افغانستان...، ص ??.

?– همانجا، ص ??.

??– افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، ص ???.

??– تاریخ روابط سیاسی افغانستان...،
ص ??.
??– افغانستان در مسیر تاریخ، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??،??– تاریخ روابط سیاسی افغانستان...، ص ??.

??– هاشمی، پوهاند سید سعد الدین؛  جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، جلد اول، چاپ دوم، ص ???، استوکهولم ???? ش.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– افغانستان در پنج قرن اخیر، جلد اول، ص ???.

??– تاریخ روابط سیاسی افغانستان...، ص ??.

??– جنبش مشروطیت در افغانستان،
(حبیبی)، ص ?.
??– همانجا، ص ??.

??– همانجا، ص ?.

??– همانجا، ص ص? و ??.

??– همانجا، ص ?.

 ??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– جنبش مشروطیت در افغانستان،
(حبیبی)، ص ??.
??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– پوهنیار، سید مسعود؛
ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان، جلد اول، ص ??، پشاور ????ش.
??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ص ???–???.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– همانجا، ص ص ???و  ???.

??– جنبش مشروطیت در افغانستان،
(حبیبی)، ص ?.
??-همانجا، ص ??.

??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، جلد اول، ص ???.

??– جنبش مشروطیت در افغانستان،
(حبیبی)، ص ???.
??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان، ص ??.

??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– افغانستان در مسیر تاریخ، ص ???.

??– همانجا، ص ???.

??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??–  جنبش مشروطیت در افغانستان،
(حبیبی)، ص ??.
??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ???.

??– ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان، ص ??.

??– همانجا، ص ???.

??– جنبش مشروطه خواهی در افغانستان، (هاشمی)، ص ص ???–???.

??– افغانستان در مسیر تاریخ، ص ص ???–???.

??–  ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان،  ص ??.

??– ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان، چاپ سوم، ص ??، ????ش.

??– بیهقی،
خواجه ابوالفضل محمد بن حسین دبیر؛ تاریخ بیهقی، تصحیح داکتر علی اکبر فیاض، چاپ دوم، ص ص ??? و???، نشر دانشگاه.قزوینی، تهران، ???? ش.
??- افغانستان در مسیر تاریخ، ص ???.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/11/3:: 11:17 صبح     |     () نظر
<      1   2   3   4   5   >>   >