سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

افغانان

افغانان

تاریخ قوم «افغان»، مانند همه قومان دیگر، از اسطوره آغاز می گردد و راه به سوی  واقعیت باز می نماید.

در این جا باید از «افسانه و اسطوره» حرف زد تا به واقعیت دست یافت.

 

اسطوره ها

تاریخ اولی «افغانان»، در هاله یی از اسطوره ها و افسانه های پیش از تاریخ پنهان است. نویسنده گان و مورخان «افغان»، به دلیل های گونه گون، حتا تا جنبش «روشنایان» در سده شانزده ام عیسایی به کار رد یابی پیشینه  قومی شان چنان کم توجه یی نموده اند، که به مشکل می توان به سندهای ثـــُـقــه و موثق در این باره، دست یافت.

کهن ترین اثری که در آن اشاره هایی که در این زمینه صورت گرفته است، کتاب « آئین اکبری »(98 ـ 1597)، نوشته «ابوالفضل» می باشد. او، در این اثرش با اشاره گذارایی می گوید که «افغانان» خویش را اولاد بنی «اسراییل» می دانند.

نویسنده گان دیگر پس از این اثــر، چــون:آخند «درویزه» در اثرش به نام "تذکره اشرار و ابرار"(1603 ـ 1613)، «نعمت الله هروی» در کتابش به نام "تاریخ خان جهانی و مخزن افغانی" (13 ـ 1612)، همین امر را بدون دقت لازم، تکرار می نمایند.

«افغانان»، در اسطوره هایی که تاریخش به پس از گسترش اسلام می رسد، سعی برآن دارند تا به شکلی از شکل ها، خویشتن را به «افسانه های» دینی پیوند بدهند.

 

الفـ ــ اصل یهودی

آن گونه که اشاره شد، «نعمت الله هروی» در کتابش به نام "تاریخ خان جهانی و مخزن افغانی"، هنگام سلطنت «جهانگیر» شاه «مُغول» در «هند» در سده  هفده ام، نظریه اصل یهودی را گسترش بیش تر داد. به باور او، «افغان» پسر بزرگ «ساول» یا به زبان «عبری» شاول، ملقب به «ملک تالوت» می باشد. بر اساس روایت «انجیل» او به وسیله «سامویل» قاضی، و با رای مردم، به حیث اولین شاه «اسراییل» برگزیده شد. او همچنان یاد آور می شود کـه دود مان «افغان» ده نسل به «ابراهیم» و بیست نسل به «آدم» می رسد!؟

به این گونه، این «افغانان» در «فلسطین» زنده گی می کردند. نسل های بعدی آنان، اسیر «سارگون» دوم، شاه «آشوری» (722 پ.م.) می گردند. اینان بعد توسط «بخت النصر» شاه «بابل» که «بیت المقدس» را در سال (586 پ.م.) فتح و یهودان را به «کوهستان» یا «غور» تبعید می نماید، از آن جا رانده می شوند.

از نگاه دانش زبان و واژه شناسی، هیچ گونه پیوندی میان زبان«سامی» که «عبری» به آن دسته تعلق دارد و زبان «افغانی» (پشتو) وجود ندارد. زبان دومی شاخه یی از زبان «هند ــ اروپا» یی می باشد.

ب ــ اصل اسلام

قیص، قیص الاسلام یا عبدالرشید

بر اساس این گونه سنت شجره نویسی «افغانان» ـ صرف نظر از این که تا چی پایه ارزش دارد ـ همه به این باور اند که به «قیص یا کیس» جد مشترکی، پیوند دارند. آنان به این عقیده اند که «قیص» نزد «محمد» پیامبر اسلام می رود و مسلمان می گردد. پیامبر اسلام، بر او نام «عبدالرشید» را می گذارد. بر اساس همین افسانه، «خالد بن ولید» فرمانده معروف اسلام زیر فرمانده یی او، به فتح «سوریه» موفق می گردد. اما، مورخان عرب، بر عکس این افسانه، نامی از «قیص» نمی برند و همچنان در مورد واژه «افغان» نیز خاموش اند.

با نگرش کمی دقیق به نوشته «نعمت الله» می توان یک نوع حرمان و حسرت دست یافتن به گذشته را حس نمود. در همین راستا، برخی ها تلاش نموده اند تا خویشتن را به چهره های افسانه یی «کهن» از «سلیمان» تا «داوود» و دیگر و دیگر،...پیوند بزنند. این را باید یاد آور شد که جای شگفتی است که حتا خود « نعمت الله» یاد آور می شود که کار تنظیم درخت خانواده گی و شجره را «هیبت خان کاکر» نموده و او آن را به کتابش آورده است. از دیدگاه تاریخی، بر این درخت خانواده گی یا شجره نامه، نمی توان اتکا نمود.

جالب است که «منهاج سراج» در اثرش به نام «طبقات ناصری»، بر سینه افسانه «یهودان و کوهستان» دست رد می گذارد. در این مورد می توان چرا های دیگری نیز کاشت.

در «دانشنامه اسلام» در این مورد چنین اشاره صورت گرفته است :

"ریشه این نظریه، به کتاب «جهان خانی و مخزن افغانی» می رسد. این امر، در بین مسلمانان رواج فراوان دارد که اصل و نسب خویشتن را به «محمد»، پیامبر و یا بازمانده گانش برسانند".

به این گونه، می توان به این نتیجه دست یافت که این دیدگاه، به صورت کامل، به اسطور و افسانه تعلق دارد.

در این راستا، اسطوره ها و افسانه های دیگری نیز در این مورد وجود دارند :

        I.            «افغانان» یا «پتانان»، به این باور اند که «کیس» در کوه «د کیسه غر» (به زبان «افغانی» یا «پشتو» به معنای کوه «کیس») در «خراسان» یا «خراسان کاکر» به خاک سپرده شده است. این ساحه، در ایالت «ژوب» در غرب کوه «سلیمان» ـ اکنون در پاکستان ـ قرار دارد. سلسله کوه های «سلیمان» میان دریای «گومل» و شمال دریای «سند» واقع شده است.

     II.            بر اساس افسانه دیگری، کشتی «نوح» پس از فرو کشی توفان، بر یکی از قله های کوه « سلیمان » فرود آمد.

   III.            بر پایه این اسطوره، «سلیمان»، پسر «داوود»(934 پ.م.) پادشاه «یهود»، برای ازدواج با «بلقیس» باری به نیم قاره «هند» سفر نمود. آن گاهی که او از این جا، سوار بر تختِ پرنده یا قالینچه پرنده اش بر می گشت، «بلقیس» از او خواهش نمود تا برای آن که آخرین نگاه را بر زادگاهش بیاندازد، لحظه یی در آن جا توقف نماید. به این گونه،« تختِ پرنده » اش، مدتی بر قله کوه فرود آمد. از آن پس، این قله به نام «تخت سلیمان» یاد می گردد. این قله هم اکنون بیش از سه هزار متر بلندی دارد.

روشن است که ریشه این باور به افسانه های « سنتی » پیوند دارد.

بر اساس نوشته «حبیب الله تزی» در اثرش به نام «پشتانه» برخی تلاش می نمایند تا نسب «افغانان» را به "بنی اسرائیل، قبطیان، مصریان، مغلان، ارمنیان، تاتاریان، هپتالیان، ساکان، راجپوتیان، برهمنان، جتان، یونانیان، ترکان و حتا عربان" برسانند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/10:: 1:35 عصر     |     () نظر

 

این نوشته،  خاکه کتابی است که در آن سعی به عمل می آید تا به پرشس هایی گونه گونه از آن میان :

«ما کیان هستیم؟»، «جایگاه ما» در درازنای تاریخ، تمدنِ های گونه گونه پیش و پس از «وادی سند»، هجوم و افسانه  برتری نژاد «آریایی»، تمدن «هند ـ یونانی»، کاشیکاری یا موزاییک قومی، حضور زبان ها، فرهنگ ها، دین ها و مذهب های مختلف و دیگر و دیگر...

 

 

سرزمینی که اکنون ما آن را «افغانستان»، می نامیم، دارای تاریخ کهن می باشد.

براساس کاوش های باستانشناسی، به روشنی دیده می شود که این محل پیوندگاه فرهنگ های مهم شرقِ میانه، آسیایِ مرکزی، آسیایِ جنوبی و شرقِ دور می باشد.

 گروه ها، طایفه ها، عشیره ها، قوم ها و قبیله های گونه گون در عصر و دَور دیرنه سنگی Palaeolithic، در این سرزمین زنده گی می کردند. این اصطلاح به دوره یی به کار می رود که انسان خـِــرَدمند Homo Sapiens از سنگ برایش افزار کار می سازد. این دوران از دونیم میللیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش از میلاد، را در بر می گیرد. بعد، دوره های افزار سازی فلز پا در میان می گذارد.

از دره «کور» واقع در «بدخشان»، در نزدیک دهکده «بابا درویش»، به اثر کاوش هایی که در یکی از مغاره ها در سال(1969)، اجرا شد، اثر هایی به دست آمده است که از دوره دیرینه سنگی تا عصر آهن (50000 تا 1900 پ.م.) را دربر می گیرد. همچنان در این جا، توته هایی از جمجمه انسان «نندرتال Neanderthal» سر از گور بیرون کرده است. از دیدگاه بشر شناسی، این اصطلاح علمی به انسانی به کار می رود که دارای جثه نیرومند بوده است. نمونه یی ازاین جسد انسانی، در دره یی به نام «نیندر» در ناحیه «دوسلدورف»، واقع در «جرمنی»، کشف شده است.

از این نگاه، تمام انسانان مربوطه به «گروه قفقازیCaucasoid » را که در دوره یخچال های اول در اروپا، غرب و مرکز آسیا، زیست می کردند، وارد این دسته بندی می گردد.

جای تاسف هست که بررسی بیش تر بر این یافته، بنابر بحرانی که در جریان بیش از سه دهه کشور را فرا گرفت، صورت گرفته نتوانست. آقای «ل.دوپری» باستانشناس و افغانستان شناس معروف، که کار بررسی را بر آن آغاز نموده بود، این آرمان را با خویشتن به گور برد. در کنار این جسد، ابزار دیرینه سنگی که (30) هزار سال پیش، مورد استفاده بوده، نیز به دست آمده است.

برخی سندها، شاهد این امر اند که فرهنگ «نوسنگیNeolithic » که بر پایه رام کردن جانداران، استوار بوده، در این جا وجود داشته است. اثر های دَور و عصر مفرغ گواه برآن اند که در این جا بازمانده های فرهنگی پیش و پس از تمدن وادی «سند» وجود داشته است.

این جا، شاهراه داد و ستد بازرگانی میان «بین النهرین» و «مصر» در عصر مفرغ بوده است. لاجورد مهم ترین سنگ قیمتی یی بود که از این جا، دردل آن سرزمین ها راه یافته بود.

***

برای این که نگاه ژرف برگذشته اش بیندازیم، بایست لایه های گونه گون زنده گی، به ویژه فرهنگی آن را به کاوش و بررسی بگیریم.

با این نگاه، می توان به روشنی یاد آور شد که سرزمین میان دریای «آمو» و «سند»، نقطه های مهم تمدن«سند» (1500-4000 پ.م.) را می سازند. این را می توان آغاز فصل تاریخ این سرزمین خواند. حضور و بود جای هایی چون «مندیگک Mundigak» و تپه ده «مُــراسی Deh Morasi Ghundai» در نزدیکی «کندهار» که به اثر کاوش های باستانشناسان سر از خاک بیرون کشیده و به دوران «دیرینه سنگی»، پیوند دارد، گواه روشن این امر اند.

بعد، ما شاهد ورود و یا هجوم قبیله های «آریایی» هستیم که تبلور آن را در وجود زبان های دوگانگی «ویدا» (1500پ.م.) و «اوستا» (700پ.م.)، می توان دید.

از دیدگاه، تاریخی، «کوروش دوم»، شاهنشاه «هخامنشی Achaemenid»، در سده ششم پ. م.، براین جا دست یافت. «داریوش» اول، پایه هـــای ایــــن فــــرمانــروایی را تحکیم بخشیده و بر ولایت های : »آریا Aria « (هرات)، «باکتریا Bacteria »(بلخ)، «ستاگیدیا Sattagydia»(غــــزنـــی تا دره سند)، «اراکوزیا Arachosia»(کندهار) و «درنگیانا Drangiana»(سیستان) دست یافت.

بعد، «السکندر» بزرگ (327 پ.م.) جای «هخامنشیان» را پُر می کند. به دنبال آن دوران فرمانروایی خاندان «سلوکی» منسوب به «سلوکوس Selecus»(358-281 پ.م.) می رسد. این نام، مربوط خانواده یی است که پس از «السکندر» بر این سرزمین فرمان راندند. سپس خانواده  «مـَــوریای Mauryas » از «هند» در وجود «آشوکا Ashoka» جای آنان را می گیرد.

بعد نوبت خانواده های محلی «یونان ـ باختر Bactrian-Graeco»، سپس «پارتیان Parthians»، «کوشانیانKushans »، «ساسانیانSassanid » و «هپتالی  Hepthaliesیا یفتلیانEphthalites » و دیگر و دیگر...می رسد.

یاد آوری:

در این بخش، دیدگاه هایم را در باره «افغانان» که در سال های اخیر، بنا بر دلیل هایی که به آن ها اشاره هایی صورت می گیرد، به نام «پشتونان» خوانده می شوند، با شما در میان می گذارم. در بخش های دیگر ــ آن گونه که وعده سپرده ام ــ به تاریخ گذشته قومان دیگر که کاشیکاری زیبایی را در این سرزمین می سازند، خواهم پرداخت.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/10:: 1:31 عصر     |     () نظر
<   <<   6   7