ناحیه ء بادغیس با مهاجرت و جابجاشدن هفتالها ( هیاطله ها) به حیث یکی از مراکز بزرگ فعالیتهای تآسیس حکمرانی و مدافعه وی آنان در برابر لشکر کشیهای خارجی در تاریخ کشور افغانستان (دوره ایریانی و خراسانی) شهرت بزرگی یافته است، البته تاریخ و سرگذشت هفتالها را در آن دوره میتوان از یاد داشتهای زایر چینی هیوان تسنگ که در 519 میلادی نزد آنان بوده بدست آورد. بادغیس همچون حکومت نشین هفتالها ارتباط پیدا میکند به دروه نیزک طرخان که در زمان فتوحات اعراب عمدتا مقر فرمانروایی خود را در بادغیس تشکیل داده بود ( 84 هجری). آنگاه مرکز حکومت باد غیس کوغن آباد و مهمترین و پرنفوس ترین شهر آن دهستان بوده است. به گفته موَُلف گمنام حدود العالم (قرن چارم هجری) بادغیس سیصد قریه داشته است. نیزک طرخان کخ ملک هفتال نامیده میشد برای اعراب در فتوحات خراسان اشکالات و مزاحمتهای فراوانی فراهم آورده بود. وی در نخستین طفیان خراسان و تخارستان بر ضد اعراب در شورش نیشاپور و مرو(642 میلادی) در قیام خراسان و سکستان (663 میلادی) و شورشی در (671 میلادی) که ربیع بن زیاد آن را سرکوب کرد نقش بزرگی داشته است. گویند که در اخیر نیزک به بلخ فرار کرد. باری شکست قطعی نیزک در کوهستان (قهستان) انجام پذیرفت در سال (703 میلادی = 84 هـ) آنگاه که یزید بن مهلب قصر او را در بادغیس تصرف کرد. وی بانیزک پیمان صلح بست بدان شرط که گنجینه های او به یزید سپرده شود و خود و خاندانش از آنجا بیرون رود اما پس از حکومت یزید وی دوباره به جای خود برگشته است، زیرا در سال بعد مفضل برادر و جانشین یزید مجبور بود بادغیس را از نو تصرف کند. در سال (607 میلادی = 87 هجری) نیزک ناچار شد در اثر تهدید های قتیبه بن مسلم به حضور وی برسد و آنگاه وی به تخارستان تبعید گردید، البته مردم بادغیس با قتیبه پیمان صلح بستند مشروط بر اینکه قتیبه پا بدان سرزمین نگذارد، نیزک در سال (706 میلادی = 90 هجری) باز میکوشد تا اعراب را از خاک خود براند و دولت هفتال را دوباره مستقر سازد، این کوششها بالآخره بافنای وی پایان یافت.
طوریکه قبلآ گفته شد هنگامی که هفتالها در ساحات جنوب جیحون و قرب و جوار مرغاب در بادغیس امروزی مسکن گزین شدند، امیر آنها در قلعه پات تی یان بر تخت می نشیند، برخی از محققان پات - تی - یان را با بادغیس برابر دانسته اند، بدین صورت بادغیس شکل تحول یافته پات - تی - یان میتواند بود و آن خود قلعه (نشستنگاه شاهی) معنی شده است و محیط آن بیس از (10 -لی) گفته شده است که دارای دیرها و معبد های بسیار و همه مزین به طلا بوده است. پات - تی - یان یعنی قلعه یا ارگ شاهی از نگاه ریشه شناسی متشکل است از (پاتی به معنای پیشوا، سرور، پدر) با پسوند نسبتی / یان/ و جمعآ مفهوم ارگ شاهی را از آن استنباط کرده اند. و پاتیدر زبانهای ایرانی به همین معنا در واژه های (گرامه پاتی) پیشوا و سرور شهر، (ویس پائی) پیشوا و ملک قریه به وضاحت دیده میشود. بنابران / پائی+یان پسوند نسبتی / به معنای سرورانه میشود همچوشاهانه و شاهگان / شاه + گان پسوند نسبتی / به معنای سرورانه و شاهانه و بعدآ شاهجان = شاهیجهان. و اما در دوره اسلامی و کتب تاریخی و جغرافیای عربی بعضآ بادغیس را، بادخیز ثبت کرده و به همین معنا گرفته اند و وجه تسمیهء آن را اکثرت بادها در دوران سال ها درآن ناحیه دانسته اند.
ولایت بادغیس از ولایتهای شمال غربی کشور که مرکز آن قلعه نو است. بادغیس از طرف غرب به ولایت هرات، از شرق به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسرحد میباشد. این ولایت 23/000 کیلومتر مربع مساحت دارد و دارای شش ولسوالی است.
بادغیس از ولایات کوهستانی افغانستان است که راههای دشوارگذری دارد. برخی مناظر طبیعی این ولایت در افغانستان کمنظیرند. این ولایت دارای راههای مواصلاتی زیادی نیست. بسیاری از باشندگان مجبورند از چهارپایان استفاده کنند. اکثر مردم بادغیس کشاورز به روشهای قدیمی و سنتی هستند و بعد از پسته، خربزه دومین منبع درآمد کشاورزان بادغیس است. بادغیس نزدیک به سیهزار هکتار جنگل پسته دارد که کمتر از یک قرن پیش مساحت این جنگلها به نود هزار هکتار زمین میرسید و قطع درختان پسته توسط مردم همچنان ادامه دارد.
ولسوالی آبکمری که در غرب ولایت بادغیس موقعیت بر اساس برآورد رسمی سال 2002 میلادی دارای جمعیت تقریبی 36300 است .مرکز این ولسوالی قریه سنگ آتش ثبت شده و روستاهای مربوط آن را قریه جات آب خدایی، الخان، انجیر، دزدنک، کنه قول، خلیفه و پاپل تشکیل دادهاست. قریه آبکمری که در جنگلات پسته خویش شهرت بخصوص را کسب کرده که سالانه هزاران نفر اعم از ساکنین این ولسوالی، ولسوالیهای اطراف ونیز سایر ولایات همجوار بادغیس از آن استفاده میکنند.
جوند در واقع گوین یا گویانی است که ساحه بزرگی از خراسان دوره اسلامی بودهاست. جوین (جوند) بر دو ناحیه معروف در غرب افغانستان اطلاق میشده یکی در ساحهخراسان و یا توابق بادغیس کهن و دیگر در مربوطات سیستان: اینجا از جوند یا جوین از اعمال بادغیس سخن گفته میشود، جوین یا جوند در قدیمترین منابع جغرافیایی عربی از شهرهای نیشاپور گفته شدهاست و مرکز آن را آزاد وار دانستهاند. اما مرکز این ناحیه در دورههای مختلف به ساحات دیگر انتقال کرده و به مناطق دیگر ارتباط گرفتهاست، چنانچه گفتهاند که در قرن هشتم هجری. (41 میلادی) به فریومذ مرتبط گردیدهاست. این ناحیه در زین الاخبار گردیزی چند جا به شکل گویان آمده که بعضآ بدون نقطه و نیز به صورت (گوان) هم ثبت شدهاست، آنهم بعضآ به جوین بادغیس و بعضآ هم به جوین سیستان ارتباط داده شدهاست. جوند در واقع بزرگترین ولسوالی بادغیس است که در جنوب شرق این ولایت قرار گرفتهاست. جمعیت جوند را تقریبا 186000 نفر تشکیل میداد با وجودیکه درسال 1990 نفوس تقریبی این ولسوالی توسط دفتر یو اس آی دی به 46403 نفر میرسید. مرکزاین ولسوالی را خود جوند نامند. ولسوالی جوند دارای 380 قریه میباشد که در میان کوهای عجیب وغریب و سر به فلک کشیده موقعیت دارند، بیشتر راههای ارتباطی قریه جات جوند را باید با پای پیاده پیمود، تنگدستی، فقر، گرسنگی و انواع و اقسام مریضیها مردم جوند را رنج میدهد. جوند از معدود ولسوالیهای است که از لحاظ بازسازی نیز توجه کمتر بدان صورت گرفته چنانچه نه چندان کلینک ساخته شده و نه از ساخت وساز مکتب و مدرسه بر حسب ضرورت خبری است. زیبائیهای طبعیی این ولسوالی هنوز بطور دست نخورده موجود است که چشم هر بیننده را به خود جلب نموده و آب هوای گوارای آن جای مناسبی برای گشت و گذار و باز دید است. جوین معرب گویان یا گوین است که بعد از ورود اعراب به خراسان گویان به شکل جوین معرب شدهاست. البته قبل از تفییر تا حمله مغول در خود محیط خراسان شکل اصلی آن گویان رایجتر بودهاست. در وجه تسمیه آن باید گفت که ریشه جوند بادغیس اساسآ همان واژه جوین است که بعدآ شکل جوند را به خود گرفتهاست و بعضآ گفتهاند گویان بادغیس کهن که بعدآ تبدیل به جوین و جوند شدهاست اساسآ نامی بودهاست منسوب به نام یکی از حکمرانان آن ناحیه. همچنان در مورد نامگذاری گوین یا جوین (جوند) ریشه یا بیهای عامیانه و روایتی هم به نظر میخورد، چنانکه به روایتی در این ناحیه (به ویژه جوین سیستان) زراعت (جو) خیلیها رایج بوده محصول قابل اعتنایی داشتهاست ازاین رو این ناحیه را با اضافه پسوند نسبتی /-ین/ جوین خواندهاند. روایت دیگر آنکه چون استفاده از آبهای زیر زمینی برای ابیاری، در جوین به وسیله چرخ گاو صورت میگرفته و این چرخ ذریعه دو گاو به کار انداخته میشد آن ناحیه در اول (گوین) به فتح و اوبه صیغه تثنیه گفته شدهاست و به مرور زمان معرب گردیده شکل جوین را به خود گرفتهاست. و در همین ارتباط باید گفت که همین حالا نیز در ناحیه جوین سیستان قریه یی است به نام (چارگاو) که اساسآ چرخ گاو بودهاست و امروز به چار گاو تحریف شدهاست. باید افزود که این تعبیر آخریرا به نحو دیگر هم میتوان توجیه کرد و آن اینکه در فرهنگهای اردو واژه (گاون) بانون غنه یی به معنای قریه و دههاست بنا بران شاید چارگاو اصلآ چار گاون بوده باشد به معنای چار ده مانند پنجده در شمال افغانستان و یا شش گاو غزنی که عبارت بوداست از شش قریه.
ولسوالی غورماچ در شمال ولایت بادغیس موقعیت دارد که از شمال به مرز ترکمنستان، در شرق ولسوالی قیصار ولایت فاریاب و از طرف جنوب غرب به ولسوالی مرغاب هم مرز است. مرکز این ولسوالی نیز خود غورماچ است، این ولسوالی در کشت خشخاش چی در دوران طا لبان و نیز در سالهای چندی بعد از طا لبان شهرت دارد. جمعیت این ولسوالی در نتیجه سرشماری سا ل 2003 توسط دولت انتقالی افغانستان به 61956 نفر میرسید باوجودیکه ارقام پیش شمار شده توسط احصائیه مرکزی کابل جمعیت این ولسوالی را 38900 نفر در سال 2002 میلادی اعلام نمودند. 221 قریه مربوط ولسوالی غورماچ در لست دفتر یونما به ثبت رسیدهاست. قریه جات قابل تذکر این ولسوالی عبارتند از: آبگرمک، ارزنک، دوآبی، غوربند، حسین، جوی شور، کاریز، خاتون، خوشکی، پاماختو، پتو، رنگین، راشد، سرتکت، سوریوون، سنجیدک و شر شاری میباشند.
ولسوالی مقر از شرق به مرکز ولایت بادغیس از جنوب به ولسوالی قادس از جنوب شرق به ولسوالی مرغاب وصل میشود، ونیز قابل یاد آوری است که شمال این ولسوالی را بخشی از بندر ترکمنستان تشکیل دادهاست. این ولسوالی بطور زیبای درامتداد یک دریای که از وسط کوهای عبور مینماید قرار گرفتهاست.
بخش جنوبی ولایت بادغیس را ولسوالی قادس تشکیل دادهاست. که از طرف شرق به ولسوالی جوند از غرب به شهر قلعه نواز غرب به ولسوالیهای مقر و مرغاب و از طرف جنوب به بند سبزک وصل بوده که امتدادا این ولسوالی را به ولایت هرات وصل مینماید. مرکز این ولسوالی را نیز قادس نامند. قابل یاد آوری است که زیبائیهای طبیعی این ولسوالی نیز زبانزد است، بزرگان زیادی در قریه جات مختلف این ولسوالی بود وباش داشتند و هم اکنون آرامگاهای شان زیارات مشهور که بازدید کننده گان زیادی را از سرتا سر افغانستان به این ولسوالی میکشاند. آب وهوای این ولسوالی بسیار گوارا و محل مناسبی برای زنده گی گفته میشود، آب و هوای این ولسوالی چنان از حالت طبعی فوق العاده برخوردار است که تقریبا همه مردم بادغیس قادس را خوش آب و هواترین منظقه بادغیس مینامند.
طوریکه از مطالعه آثار موََرخان و جغرافیه نگاران بر میآید، مرو، مرو رود و مرغاب نامهای جداگانه یی اند که گاه یکی به جای دیگر یعنی رود بر محل و محل بر رود اطلاق گردیده و یا هم بعضآ هر کدام به عین مفهوم به کار برده شدهاست، هم به معنای شهر و ولایت و هم به مفهوم رود. واژه مرو در ادوار کهن به مفهوم حوزه بزرگی در شمال غرب افغانستان اطلاق شدهاست و آن در اوستا (در فصل اول و ندیدات) به طورت مورو آمده که یکی از جمله شانزده ایالات آریائیها بودهاست و آن پس از آیانم ویجه و سوعذه به حیث سومین ایالت آریائی نشین در وندیدات ذکر شدهاست. استرابون (سده سوم قبل از میلاد) و نیز بطلیموس و ویلس آن را به شلک مرگیانه یا مرجیانا به کار بردهاند و به همین اساس رود مرد (مرغاب) را پونانیها مرگوس گفتهاند و این واژه را مشتق از ریشه یی دانستهاند که معنای ابیاری کردن را میرساند. بنابران با مرور زمان به تغییر حدود و ساحهها و با گسترش و محدود شدن مرزهای ناحیهها، مورو یا مرو هم برناحیه محدود تری اطلاق شده و آن همان وادی رود مرو میباشد، رودی که منبع آن در داخل افغانستان کنونی در گرزیوان است، و بدین گونه مرو رود، مرو آب و بالآخره مرغاب گفته شده و برناحیه یی که این آب آن را ابیاری میکند اطلاق گردیدهاست و همین است فلسفه نامگذاری مرغاب. موََلف صورة الارض نیر مرغاب را اینطور معرفی میکند: (این رود از پشت بامیان میآید و نام آن مرغاب یعی مرو آب است) و اصطخری علاوه بر این وجه تسمیه باز هم علاوه میکند که منبع این رود مرو را مرغ همه گفتهاند، چنانکه گوید: (رود مرو رود بزرگ است و این رود هاکه یاد کردیم همه از این رود بر خیزد و آن را مرغاب خوانند یعنی آب مرو گویند کی نسبت این آب به آن جایگاه است که از بیرون میآید از غرجستان و این جایگاه را مرغ گویند.
کلمات کلیدی:
روزگان
شهرترینکوت مرکز این ولایت بوده و دهراوود ، چوره، گیزاب ، چارچینو و خاص ارزگان از ولسوالى هاى این ولایت میباشد ؛ اما اخیرا ولسوالى هاى سراب و چنارتو نیز در این ولایت تاسیس شده که تا به حال رسمى نیست .
ولایت ارزگان بیشتر از 22،696کیلومتر مربع مساحت دارد و 72در صد ساحات این ولایت کوه هاو 21 درصد دیگر آن زمین هموار میباشد .
نفوس این ولایت به اساس سرشمارى هاى سال 2011 میلادى 328 هزار تن تخمین شده است .
تاریخچه :
ارزگان با منطقه باستانى اراکوزیا پیوند داشت ، قبل از میلاد کنترول آن در دست سکندر مقدونى بود و با مرور زمان تحت حاکمیت اشوکا نیز آمده است .
در قرن 7 به کنترول اعراب ، پس در ابتدا کنترول آن در دست زمبلیان و صفاریان بود و بعداً در قرن 9 غزنوى ها ، غورى ها و منگولى ها نیز بالایشان حاکمیت کرده است .
معارف :
همچنان در این ولایت یک پوهنحى تعلیم و تربیه ، یک باب دارالمعلمین، دو دارالعلوم ، 48 لیسه ، 40مکتب متوسطه 158ابتدایه و 53مراکز سواد آموزى فعالیت دارد .
زراعت :
98در صد باشندگان این ولایت مصروف زراعت میباشند و محصولات مهم زراعتى آنها عبارت است از : گندم، جوار، ماش ، تریاک ، زیره و برنج
بادام ، چهارمغز، کیشته ، کشمش ، توت و سنجد نیز از محصولات باغ هاى ولایت ارزگان میباشد .
آب بند ها :
بندها کوچک آب نیز در این ولایت وجود دارد که عبارت است از بندآغاجان ، بند منى غار و بند ملیزو که تنها براى آبیارى زمین ها مورد استفاده قرار گرفته است .
خاص اروزگان د امنیه قوماندان او عامو خلکو قاتل، قاتل حیکم شجاعی
کلمات کلیدی:
ولایت بادغیس از ولایتهای شمال غربی کشور بوده مرکزآن قلعه نو است. بادغیس از طرف غرب به ولایت هرات، از شرق به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور همسرحد میباشد. این ولایت 23،000 کیلومتر مربع مساحت دارد جمعیت 439،500 و دارای شش ولسوالی است.
نام بادغیس
بادغیس نامی است کهن و در یشتها از آن با عنوان «وائیتی گئس»، نام دوازدهمین کوهی که در زمین پدیدار گشته، یاد شدهاست. این واژه ای اوستایی در بندهش بهصورت «وادگِس» یا «وادغِس» آمدهاست. بادغیس کوهیاست در مرزهای بادغیسان و آنجا ناحیهای است پر دار و درخت. یاقوت بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کردهاست و اصل آن را بادخیز میداند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد و معنی آن معلوم نیست، اما جزء آخر آن که «گئس» باشد، در اوستا به معنی «گیس» است.
بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بودهاست و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان سرتاسر ایران به چهار بخش تقسیم شد، بادغیس نیز جزو مناطق چهاردهگانهای خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، و ملقب به برازان بود. همچنین بادغیس یکی از نواحی اسقفنشین ایران در زمان ساسانیان به شمار میرفت. این ناحیه به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت.
بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب میگردید که در مقابل پیشروی سپاه اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند. به گفتهای مولف گمنام حدود عالم بادغیس سیصد قریه داشتهاست. مهمترین و پر نفوذترین شهر آن دهستان و مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشتهاست.
تا زمان تقسیم بندی اداری، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.
ارتباط مزبور ریشهای دراز در زمانهای قدیم دارد. در بازارهای بادغیس بازرگانان و صنعتگرانی وجود دارند که به بیشتر اهل هرات اند و یا هراتی بودن خود را بطور کامل حفظ کردند.
بادغیس زادگاه حنظله بادغیسی، نخستین شاعر پارسیزبان پس از اسلام میباشد.
مهتری گر به کام شیر در است | شو خطر کن ز کام شیر بجوی | |
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه | یا چو مردانت، مرگ رویاروی |
امیر نصر بن محمد سامانی هنگام سفرش جانب بخاراآنقدردلبسته زیباییها طبیعی بادغیس گردید که با تمام شوکت ودبدبه شاهانه اش چهار سال در آنجا توقف کرد و نمیتوانست ازمحیط آن جدا گردد تا اینکه اراکین دولتش از استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد رودکی تقاضا نمودند تا چارهای بیاندیشد که سلطان راهی بخاراگردد.همان بود که رودکی این قصیده راسروده ودر حضورامیرخواند.
بوی جوی مولیان آید همی | یاد یار مهربان آید همی | |
ریگ آمو ودرشتی راه او | زیر پایم پرنیان آید همی | |
آب جیحون با چنین پهناوری | خنگ مارا تا میان آید همی | |
ای بخارا شاد باش وشاد زی | میرزی تو شادمان آید همی | |
میر سرو است وبخارا بوستان | سرو سوی بوستان آید همی | |
میر ماهست وبخارا آسمان | ماه سوی آسمان آید همی |
خودکشی بخاطر ازدواج اجباری حکم اعدام بخاطر فرار از منزل
کلمات کلیدی: