سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

نگاهی به دستاورد های علمی 

استیفن هاوکینگ

اراده معطوف به زنده گی 

زنده گی شگفت انگیز « استفن هاوکینگ » از زوایای گوناگونی  جای تأمل و بررسی دارد . اگرچه او بر مسند علمی نیوتن و اینشتین تکیه زده است ، ولی درین نوشتار در پی بررسی ابعاد علمی و نظریه های بسیار مهم فزیکی و کیهان شناختی وی نیستیم ، بلکه از او درس امیدواری و اراده معطوف به زنده گی را بازآموزی کنیم .

درباره او هر قدر گفته و نوشته و شنیده شود کم است ، زیرا که این اعجوبه خودساخته نه تنها محافل علمی جهان را دچار شگفتی کرده است بلکه در سراسر جهان نام او مطرح است و دلیل این مدعا تیراژ میلیونی کتاب های اوست که به زبان های مختلف برگردانده شده است . او سالهاست که یکی از پرچمداران دانش بشری است و در عین حال به رغم ضعف و گرفتاری عضلاتی که در بادی امر وحشتناک می نماید ، هرگز امید به زنده گی را از دست نداده است .

« هاوکینگ » نمونه بارز انسان هایی است که کارکرد خارق العاده و شگفت انگیز مغز و اراده بشری را به نمایش گذاشته است . وی هرگز به زنده گی عادی و روزمره گی اکتفا نکرده و هم اکنون در دانشگاه کمبریج صاحب کرسی ریاضیات لوکاس است . اگر بخواهیم شرایط معمول و بیولوژیک زنده گی او را به طور خلاصه بیان کنیم ، مواردی از این قبیل برجسته می شود و به چشم می آید ،

-                  65 ساله است .

-                  سه فرزند دارد  .

-                  95 در صد از اعضای بدنش فلج است .

-                  از هرگونه تحرک بدنی محروم و ناتوان است .

-                  حتی توانایی سخن گفتن ندارد .

-                  اغلب اوقات بر روی چوکی چرخ دار به سر میبرد .

-                  تنها مغز و قلب و شش هایش کار می کنند .

ولی این آدم به ظاهر زمین گیر ، زمین و زمان را متحیر خود ساخته است . همین آدم ضمن حفظ امید به زنده گی و تلاش و کوشش بزرگ ترین دانشمند و نظریه پردازی است که هم اکنون بر مسند علمی اینشتین تکیه زده است و چون گوهری در انبوه آدمیان می درخشد .

شرحی از زنده گی هاوکینگ :

در هشتم مارچ سال 1942 درست 300 سال پس از درگذشت گالیله ، فرزند پسری در خانوده ای در شهر دانشگاهی آکسفورد انگلستان پا به عرصه زنده گی نهاد . او مانند دیگر همسالان خود سال های تحصیل ابتدایی و متوسط را سپری کرد . خود او می گوید ، « در این سال ها مسوولین مدرسه نه از وضع درسی ام راضی بودند و نه از نگارش و خط ام . » ولی او با هم شاگردانش تفاوت هایی داشت ، از جمله اینکه میخواست ریاضیدان بزرگ شود ، از بحث و گفتگو نه تنها رویگردان نبود بلکه در میدان مبارزه طلبی علمی گاهی به جنگ معلمان خود نیز می رفت و حتی کار را به جایی رسانده بود که با زیرکی به کتاب های درسی نیز ایراد هایی وارد میکرد .

استفن تا 17 ساله گی تحصیلات خود را در علوم طبیعی دنبال کرد و در 21 ساله گی خود را برای ورود به رشته کیهان شناسی در دانشگاه آماده می کرد که درد و عارضه هایی به سراغش آمد .

می گوید : « سال سوم دانشگاه بودم که احساس کردم حرکاتم زمخت شده و دوبار بدون علت زمین خوردم . ولی تا سال بعد که به کمبرج رفتم و پدرم متوجه قضیه شد به این موضوع اهمیتی نداده بودم . در یکی ازاین روزها پدرم مرا نزد پزشک خانوادگی برد . وی مرا به یک متخصص ارجاع داد . مدت کوتاهی بعد از بیست و یکمین سال تولدم برای انجام آزمون های تشخیصی به بیمارستان رفتم . در دو هفته ای که در بیمارستان بستری بودم آزمایش های زیادی روی من انجام شد . آنها از عضلات بازویم نمونه برداشتند . »

 طی آزمایش های دقیق معلوم شد که استفن به بیماری نادری به نام نارسایی نورون های حرکی یا  « As1Amyotrophic lateral sclerosis   » دچار شده است که درمان ناپذیر است . ASL عبارت است از تخریب پیشرونده سلول های طناب نخاعی ، که به ازدست رفتن تدریجی عملکرد عضلات منجر می شود . این بیماری مسری یا سرطانی نیست . علایم این بیماری ممکن است با علایمی که در اثر بیماری لایم در دستگاه عصبی بروز میکند اشتباه شود . در بیماری ASL دستگاه عصبی مرکزی و عضلات ، بخصوص عضلات دست ، ساعد ، پا ، سر و گردن درگیر میشوند . پزشکان پیش بینی کردند که وی تنها دو تا سه سال زنده خواهد ماند .

به عبارت دیگر این بیماری بخشی از نخاع ، مغز و سیستم عصبی وی را هدف قرار داده بود و کم از کم اعصاب حرکتی بدنش را از بین میبرد و با تضعیف ماهیچه ها فلج عمومی به سراغش می آمد .

آیا عموم انسانها دراین شرایط سخت غیر از نا امیدی و تسلیم شدن به وضعیت موجود و به پیشواز مرگ رفتن ، کاری دیگری در پیش میگیرند ؟ برای چند دقیقه هم که شده خودمان را به جای استیفن فرض کنیم . چه حالتی خواهیم داشت ؟

استیفن به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد . خود تعریف کرده است که ساعت ها و روزها با خود درباره آینده اش فکر می کرد. در یکی از شب ها دچار کابوس شد و در خواب دید که به اعدام محکوم شده است و او را برای اجرای حکم میبرند . در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه از زنده گی اش چقدر ارزشمند است . او بخوبی درک کرد که از هر دقیقه زندگی اش باید به درستی استفاده کند . بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان بایک جوان مبتلا به سرطان خون هم اتاق بود . آن بیمار از فرط درد چه فریاد هایی که نمی کشید . استیفن خود را قانع کرد که اگرچه به بیماری درمان ناپذیری گرفتار آمده است ، اما لا اقل درد نمی کشد . او طبعی سختگیر و جدی داشت ، به طوری که با خود اندیشید ، « از کجا معلوم که پزشکان در پیش بینی خود اشتباه نکرده باشند ؟ چرا من از هم اکنون خود را محکوم و تسلیم پیش بینی های منفی و کشنده سازم ؟ » .

در همین هنگام استیفن با دختری به نام جین وایلد آشنا شد که اعتقادات مذهبی شدیدی داشت .

جین دانشجوی دانشگاه لندن بود و تحت تأثیر هوش سرشار و شخصیت استثنایی استفن چنان مجذوب او شده بود که هر هفته به سراغش می آمد . آنها در سال 1965 باهم ازدواج کردند . استیفن در آن هنگام ابتدا به کمک یک عصا و سپس با دو عصا خود را وادار به راه رفتن میکرد . هرچند که بیماری اش به سرعت درحال پیشروی بود ولی او نه به بیماری می اندیشید و نه به پیش بینی پزشکان وقعی می نهاد . بیماری او واقعی و سهمگین بود و هرگز از او دست برنداشت به طوری که رفته رفته تمامی عضلات و ماهیچه های او را فلج کرد . یکی از شب ها استیفن هاوکینگ تا دیر هنگام مشغول کار بود ناگهان مجرای تنفسی اش گرفت و صورتش کبود شد ، بلافاصله او را به بیمارستان منتقل و معالجات فوری را آغاز کردند . معمولا مبتلایان به بیماری ASL  در مقابل ذات الریه حساسیت شدیدی دارند و در صورت ابتلا به آن می میرند . این خطر برای استفن هم پیش آمده بود . گرفتن راه تنفس او ناشی از ذات الریه بود . پس از چند روز بستری بودن در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان ، سرانجام با اجازه همسرش تصمیم گرفتند که با عمل جراحی ویژه ای ، مجرای تنفسی او را باز کنند اما در نتیجه این عمل جراحی ، استیفن صدای خود را نیز برای همیشه از دست داد . هاوکینگ تا سال 1974 میتوانست خودش غذا بخورد و به بستر برود ولی از این زمان به بعد مجبور شد از پرستار استفاده کند تا به کمک وی امور شخصی اش را انجام دهد . اکنون غیر از دو انگشت دست چپ استیفن تقریباً کلیه اعضای بدن او از کار افتاده اند و تنها وسیله ارتباطی او با دنیای خارج از ذهنش ، کامپیوتر مخصوصی است که توسط یک استاد کالیفورنیایی طراحی و به او هدیه شده است . استیفن با دو انگشت خود « یا اشاره های چشم و ابرو » نظرات و نیات خود را به وسیله کامپیوتر به شاگردان یا دیگران منتقل می کند . این کامپیوتر که بر روی چوکی چرخدار استیفن تعبیه شده است ، می تواند کلماتی را که استیفن با سرعت 15 کلمه در دقیقه تایپ می کند ، به صدای مصنوعی « speech synthesizer  » تبدیل و به دیگران ارایه کند « علاقه مندان میتوانند به نشانی www2.cruzio.com~in/text/SH.html مراجعه و به سخنان هاوکینگ که توسط کامپیوتر شبه سازی شده است گوش کنند . » استیفن در اینجا هم خوش بینی خود را از دست نداده است . او می گوید : « این روش کُند در گفت وگوی نوشتاری باعث شده است که من نسنجیده حرفی را نزنم ، چرا که وقت بیشتری برای فکر کردن دارم . »

استیفن و جین در سال های اول زندگی مشترک شان صاحب سه فرزند « دو پسر و یک دختر » شدند. توجه به وضع معاش و نیاز به زندگی روزمره ، استفن را به سرسختی بیشتر واداشت به طوری که به تدریس مداوم و در عین حال به انتشار بیش از 184 اثر علمی روی آورد . برخی از کتاب های قابل فهم او برای عموم به بیشتر زبان های جهان ترجمه و چاپ شده اند . هم اکنون کتاب های او از جمله پرفروش ترین ها است که با تیراژ های میلیونی در جهان به فروش می رسد . او همیشه دو پرستار ویژه و یک دستیار علمی دارد که در تحقیقاتش وی را یاری می کنند . او تاکنون دوبار به سفر دور دنیا رفته است و به تازه گی نیز پس از گذراندن یک دوره آمادگی به فضا سفر کرد . استیفن بسیار شوخ طبع و خنده رو است . گاهی از اوقات با صندلی چرخدار خود حرکتی را که حاکی از نشاط است ، به نماش میگذارد و در عین حال اگر از کسی ناراحت شود با صندلی خود پای او را زیر می گیرد . استفن می گوید خیلی دلش می خواست که پای خانم تاچر را زیر کند ، ولی فرصتی دست نداده است .

گاهی اوقات در پاسخ دادن به پرسش های دانشجویانش که توأم با مکثی طولانی است ، آنها را به اشتیاق و انتظار شنیدن جوابی مفصل ترغیب می کند ، ولی دست آخر با یک کلمه آری یا نه آنها را میخکوب می کند . او گاهی جمله های زیبایی را نیز ادا می کند ، مثلا در باره بیماری اش می گوید : « اغلب مردم از من می پرسند که با بیماریت چگونه سر می کنی ؟ پاسخ من زیاد نیست ، سعی می کنم تا جایی که امکان دارد یک زنده گی طبیعی داشته باشم و در مورد بیماریم فکر نکنم و در مورد چیز هایی که باعث می شوند نتوانم کار های مردم عادی را انجام دهم ، فکر نکنم . »

برخلاف پیش بینی های علمی پزشکان ، او همچنان به زندگی ادامه میدهد و به قول یکی از پزشکانش با اسیر کردن مرگ در یک سیاهچاله مانع از نزدیک شدن مرگ به خودش میشود .

هاوکینگ فقط نظریه پردازی علمی نمیکند بلکه مصرانه پیگیر سفر فضایی خود است . قرار است او در سال 2009 میلادی به فضا سفر کند .


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/11/3:: 6:30 عصر     |     () نظر