سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

تلاش های بحران زا

واژه افغان مدت ها پیش تنها برای کسانی به کار می رفت که زبانشان افغانی یا به اعتبار امروز پشتو بود. بعد، سعی بر آن شد ــ به نظرم اشتباه بزرگی و آن هم در راستای تلاش برای «ساختن» چیزی به نام «وحدت ملی» با «فرمان» و «زور»، صورت گرفت ــ تا این واژه تمام قوم های دیگر ساکن افغانستان کنونی را در بر بگیرد.

این امر روشن است که شکل گیری وحدت ملی وملت سازی و بعد دولت ملی ــ آن چی برخی روشنفکران ما و دیگران، آن را با اشتباه از واژه انگلیسی Nation-State بدون دقت «دولت ــ ملت» برگردانده اند ــ از یک جریان و روند بسیار طولانی و دراز، پُــر کژ ـ و ـ پیچ و همراه با دگرگونی های نهادی و پایان یافتن سؤ تفاهم و بدگمانی میان قومان گونه گونه در یک سرزمین پُر از قوم های مختلف، می گذرد. به باورم شتابزده گی برخی از روشنفکران در این راستا، راه به جایی نمی برد.

تلاش برای تعمیم سازی واژه افغان برای همه ساکنان افغانستان، در خط برآورده ساختن هدف های سیاسی در دهه سوم سده  بیستم، صورت گرفت. هدف آن بود تا واژه افغان، تمام اقلیت های دیگر قومی را در افغانستان در بر بگیرد و واژه پشتو، تنها برای آنانی که به زبان افغانی یا پشتو حرف می زدند، به کار رود. به همین دلیل، زبان پشتو به وسیله فرمان سلطنتی که در سال (1936 م.) صادر شد، رسمیت پیدا نمود.

بعد ها، تلاش برای پشتو سازی تمام امور حکومت، درس مکتب ها و حتا تدویر کورس های اجباری پشتو برای ماموران و دادن امتیاز های مالی برای فارغان این کورس ها، که در زمان صدارت «محمد داوود»،(1963-1953 م.)، زیر اثر پذیری فضای بین المللی حضور اندیشه برتری نژادی و یا سعی ساده انگارانه برای هویت سازی، به اوجش رسید، باخود درد سرهای زیادی را به همراه آورد است که تا همین اکنون پس لرزه هایش سراسر کشور و حتا گفتمان اجتماعی مان را در چنگالش می فشرد.

این واقعیت را باید یادآور شد که در میان زبان های گونه گونه مانند: پشتو، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه یی و دیگر و دیگرــ به باور زبان شناسان تعداد آن ها به (44) می رسند ــ  زبان پارسی را می توان زبان میانجی خواند.

 نگرانی تازه یی که برخی زبانشناسان ابراز نموده اند، این است که شاخه هایی از زبان کهن «هند ـ اروپایی» که در جوار زبان های پشتو و پارسی قرار دارند، آرام آرام  در ظرف این دو زبان حل می گردند و به گروه زبان های مرده می پیوندند.

 

دید معاصر

دانشمندان معاصر، افغانان را بازمانده گان قوم «هند ـ اروپایی» دانسته، یاد آورمی شوند که عنصر ترکی و مغولی در آن ها، آمیخته شده است. مردمان ساکن در افغانستان، از دیدگاه قومی و جسمی از یکدیگر متفاوت اند. اما، خصوصیت هایی چون زبان «هند ـ اروپایی» و تبار مدیترانه یی مربوط به گروه بزرگ قومی قفقازی آنان را باهم پیوند می دهند. گروه های قومی شمال کوه های هندوکش (سیاه کوه) از دیدگاه جسمی به گروه «ترک ـ مغلی» تعلق دارند.

به صورت عموم، افغانستان را می توان سرزمین اقلیت های قومی دانست. اکثر افغانان، تاجیکان، ترکان، ازبکان، بلوچان و دیگر گروه های قومی، در کشورهای همسایه مــانند: «پــاکستان»، «ایران»، «تاجیکستان»، «ازبکستان» و «ترکمنستان» زنده گی می نمایند.

«افغانان»، دارای گروه های قومی و قبیله یی گون گون اند. در میان ایشان قبیله های «ابدالی» و «غلزایی» به شدت معرف اند. در جریان سیطره سیاسی «صفویان» و «مغلان هند» در سده های (16 و 17 ع.)، بر این سرزمین، از لحاظ زبان و فرهنگ، قبیله اولی از «فارس» و دومی از «هند» اثر پذیرفته اند.

بحران های سیاسی و جنگ های پایان سده بیستم که افغانان بار دیگر نقش لشکر کشی برای دیگران را بر دوش می کشند، اثر نیرومندتری بر ساختار اجتماعی ـ سیاسی کشور از خود به جای گذارد.

بایست به این مساله، به ویژه ساختار کاشیکاری یا موزاییک قومی، به صورت همه جانبه پرداخت.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/10:: 1:44 عصر     |     () نظر