اس استدلالها در رد سکیولاریزم
فتوای قدیمی و معمول در رد سکیولاریزم از سوی بنیادگرایان اینست که این پدیده نیز چون مثل دموکراسی سوغات غربِ "کافر" به شمار میآید بنابرین مردود است
بین استدلالهای بیاعتبار و مضحک فاشیستهای مذهبی، استدلال بالا بیگمان بیاعتبار ترین و مضحک ترین آنهاست. برای این ریاکاران، جیره خوارِ غرب بودن خوب است؛ استفاده از وسایل بیشمار ساخت غرب در زندگی روزمره و منجمله تانک و توپ و گلوله و کمپیوتر و انترنت و تلفنهای ماهوارهای و موترهای لوکس و سفرهای هوایی خوب است؛ استفاده از سینما، سیدی و ویدیوهای سکسی و حتی شراب غرب در خفا خوب است؛ اما ایدههای دموکراسی و سکیولاریزم غرب خوب نیست. چرا؟
بنیادگرایان با بیشرمی حین تماشای تلویزیون ماهوارهای جواب میدهند زیرا هر دو ضد اسلام اند!
آیا هر ایدهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی که در کتابهای مقدس دینی نبود ضد دین محسوب شده میتواند؟ ایدههای دموکراسی و سکیولاریزم و امثال آنها قرنها بعد از ظهور مسیحیت و اسلام پیدا شده و تکامل یافتند. این اصول را انسانها برای تامین آزادی و تنظیم بهتر زندگی اجتماعی وضع کردند. و تا جایی که به ظهور سکیولاریزم در غرب ارتباط میگیرد، این حاصل عکسالعمل مقابل مسیحیت مسلط و کشمکشها در صفوف پیروان آن بود که سرانجام مسیحیت را واداشت تا با سکیولاریزم کنار آمده و معتقدانش را با آن و دنیای علم و تکنیک حتیالامکان منطبق سازد. کلیسا میدانست که اگر چنین نکند در برابر توفان آزادیخواهی و سکیولاریزم عصر برق و اتم و کمپیوتر پایههایش سست خواهد شد. و با در نظرداشت همین تجربه بود که برخی کشورهای اسلامی نیز به سکیولاریزم گرایش یافتند تا هم دین از دست نرود و هم دنیا بدست آید.
پس قبول سکیولاریزم از سوی مسلمانان نه به منظور ترک دین که به منظور کسب آزادی، حقوق و کرامت انسانی بوده و ادامه خواهد یافت ولو هم بنیادگرایان در ضد اسلام بودن آن خون قی کنند.
اگر بنیادگرایان دو رو و دروغگو نیستند، باید از هرچه «سوغات» و اختراع و اکتشاف و ساخت غرب است چشم بپوشند و مثل انسانهای نخستین لچ و لق در مغارههای کوهها و جنگلات پناه برند تا عبادت و نیایش شان فارغ از هر غبار غرب و ماشین و فساد به دلخواهترین صورت انجام گیرد. هم آنان خوش هم خدا خوش.
ولی اگر چنین چیزی ممکن نیست؛ ممکن نیست که پیراهن و تنبان را بکشند و عریان در سرکها ظاهر شوند؛ اگر ممکن نیست که از قصرها و موترهای گرانقیمت و غذاهای درست شده در غرب و هزار و یک وسیله راحتی زندگی دست بشویند، آنگاه از دندانخاییهای سالوسانه و خندهآور برضد دستاوردهای مادی و معنوی عظیم و جهانشمول غرب باید خجالت بکشند. غربی که اینهمه تمدن و فرهنگ را با رنج بسیار برای بشریت ارزانی داشته، به تفکر دموکراسی و سکیولاریزم هم ضمن ایستادگی در برابر نیروهای سیاه دینی و قربانی دادن دست یافته است.
استفاده بنیادگرایان از «سوغات»های مادی غرب و هار بودن آنان مقابل دموکراسی و سکیولاریزم به بیمار محتضری میماند که نصف دوا را که شیرین است میخورد اما نصف دیگر را دور میاندازد چرا که تلخ است! بلی، تلخ نه که در واقع زهر مقاتل است. برقراری دموکراسی سکیولاریستی در کشور ما همان و فلج و یا موش مرده شدن بنیادگرایان همان!
به قول دوستی، کاش مقدور میبود که غرب حق استفاده از اکتشافات و اختراعات خود را به بنیادگرایان نمیداد تا وضع فاشیستهای دینی را میدیدیم که مطمئناً تماشایی ترین صحنه در کره زمین میبود.
ولی لزومی به آن خیالپردازیها نیست. این تروریستان اگر بیمایه و دو رو نمیبودند «امارتهای اسلامی» را به مقصد کشورهای غرب ترک نمیگفتند. هم اکنون اگر دولتهای اروپا و امریکا عذر ایدئولوگها و عوامل خورد و کلان جهادی و طالبی را از کشورهای شان خواسته و تهدید به بازگرداندن به افغانستان کنند، «قهرمانان اسلامی» حاضر خواهند شد تا آخر بنده بیزبان و چتلیخوار غرب باشند اما از آنجا رانده نشوند!
یکی دیگر از «خطرات» سکیولاریزم را «اشاعه فساد اخلاقی و بیتفاوتی نسبت به ارزشهای اخلاقی» قلمداد مینمایند.
کدام «فساد اخلاقی» در غرب است که در کشورهای مسلمان و مشخصاً افغانستان وجود نداشته باشد؟ یگانه فرق بین فساد در غرب و در کشورهای مسلمان اینست که در غرب روی «فساد» پوشش نمیگذارند و در کشورهای اسلامی «فساد» در خفا و زیر هزار و یک پوشش حتی پوشش مذهبی (مثلاً صیغه در ایران) ساری و جاریست.
همچنین بسیاری از ارزشهای اخلاقی مسلمانان پدیدههای مطلق و تغییرناپذیر نیستند. پارهای از این معیارها و ارزشها در اثر مرور زمان یا طغیانهای عشق انسان به آزادی جای خود را به آن ارزشها و معیارهای «غربی» خواهند سپرد که امروز علیه آنها داد و فریاد میکشیم و ابراز انزجار مینماییم.
جای سرافرازی و نخوت نیست. لااقل در مورد جنایت عروس ساختن دختران در سن کودکی، ازدواج مردان بزرگسال با دخترکان، تجاوز به کودکان و بچهبازی در کشورهای مسلمان از جمله افغانستان وضع خیلی دردناکتر از کشورهای سکیولار است: در جوامع سکیولار به آن فساد به مثابه یک جنایت نگریسته میشود اما در افغانستان خود میدانیم که تفنگ سالاران پلید و طالبان قربانیان معصوم شان را حتی در جبههها هم با خود نگه میدارند. پس سکیولاریزم را عامل اشاعه فساد و سست شدن پایههای ارزشهای اخلاقی خواندن، تف را سربالا انداختن است.
دلیل عامیانه دیگری که در رد سکیولاریزم شنیده میشود اینست که تحقق سکیولاریزم در افغانستان شدیداً مذهبی و سنتی واقعبینانه نیست.
آمدن دموکراسی و سکیولاریزم و فرهنگ مترقی در جامعه بینهایت عقب نگهداشته افغانستان مسئلهای ساده نبوده بلکه با توجه به بنیادگرازده بودن این کشور بدطالع، مبارزهای فداکارانه را ایجاب میکند و روشنفکران و نیروهای واقعاً انقلابی و مردمی این ایثار را باید به جان بخرند. شاهاماناله حرکت را شروع کرد اما از آنجایی که نتوانست بر اکثریت مردم اتکا کند، انگلیس شیطان به یاری ملایان و روحانیون نوکرش توانستند با انواع توطئهها حکومت تمدنخواه اماناله را سقوط داده و دارههای رهزن به سرکردگی بچه سقو را جاگزینش سازند.
پس از شاه اماناله هیچ دولت دیگری پدید نیامد که راه او را با قاطعیت و جدیت ادامه دهد.
«مذهبی» و «سنتی» و «قبل از وقت» بودن عموماً ورد کلام حکام ارتجاعی این سرزمین و بهترین بهانه و مستمسک شان به منظور حفظ وضع موجود و تداوم حکومت شان بوده است. یاد هیچکس نرفته است که طالبان در رد باز کردن مکاتب و رفع آنهمه قیودات ضد انسانی علیه زنان میگفتند «هنوز شرایط مساعد نیست»! در دورههای دیگر هم آنگاه که زمزمهی دموکراسی بالا میشد، بلافاصله میشنیدیم که «هنوز شرایط مساعد نیست»!
نه «عقبماندگی»، «مذهبی» و «سنتی» بودن جامعه را باید نادیده گرفت و نه بهیچوجه به تقدیس آنها پرداخت. جامعه ما تا کی «عقب مانده»، «مذهبی» و «سنتی» باقی خواهد ماند؟ چند ده سال دیگر باید صبر کرد که جای افغانستان در آخر لیست بدبختترین و فلاکتبارترین کشورهای عالم نباشد؟ بر هر افغان آگاه و شرافتمند است که علیه سه آفت به نبرد برخیزد. در غیر آن ذکر همیشگی زخمهای سرطانی مذکور فقط به معنی توجیه رندانه و فرسودهی انفعال و جبن و سازشکاری و بیارادگی است.
هیچ تغییری بنیادی خود بخود و بدون مبارزه در یک جامعه پدید نمیآید. وقتی سالها پیش رفع حجاب از زنان شروع شد، ملایان مرتجع همراه ترنم کر کننده این نغمه که «جامعه اسلامی است» و «هنوز شرایط لازم فرا نرسیده است» شورش کردند. اما غیر از قاطع عمل کردن داوود خان، از آنجایی که اکثریت را نتوانستند فریب دهند، آزادی زنان که ضرورت زمان بود رفته رفته به موج قدرتمندی بدل شد که فاشیستهای جهادی هم نمیتوانند طوری که مایل اند در برابرش بایستند.
کفن دور شدن از سر زنان در زمان داوود از بالا صورت گرفت، زیرا حکومتش بوی برده بود که اگر به موقع اقدام نکند، رفع حجاب به جنبشی سرتاسری و بزرگِ آزاد کننده رشد خواهد یافت. زمانی هم آمدنیست که دولتی ارتجاعی از «لزوم» سکیولاریزم حرف بزند لذا چه بهتر که آزادیخواهان میهن ما این بیرق را بلند کنند تا اصالت و ریشهاش نیز محفوظ بماند.
جباران "شرایط مساعد" را تا روز قیامت دور میاندازند تا در این جریان چنگ شان را بر قدرت عمیقتر سازند.
زمانی گفته میشد که مردم ما حتی مخالف ایجاد سرک و مکتب و شفاخانه و... در مناطق شان بودند. اما در پشت این توهین به مردم باید مقاصد دولتها را در نظر گرفت که بیکفایتی، فساد و ضد مردمی بودن خود را زیر آن اتهامها به مردم میپوشانند. در حالیکه مردم ما مثل سایر انسانها مشتاق هرچیز خوب اند
در مورد دموکراسی و مخصوصاً سکیولاریزم موضوع تیرهتر از آنچه گفتیم است. امروز از هر بنیادگرا و عنصر سازشکار در اداره آقای کرزی که راجع به سکیولاریزم بپرسی بیدرنگ جواب میدهند که «کشور ما اسلامی است» یعنی سکیولاریزم را اتوماتیک ضد دین وانمود میسازند تا دیگر جای بحث باقی نماند و علیه آنانی که پافشاری ورزند فوراً خنجر تکفیر را از آستین بیرون میکشند خنجری که اگر اصول سکیولاریزم در جامعه مرعی باشد چشمان خود شان را میدرد. شاه اماناله بود که «سنت» فرهنگی و غیر فرهنگی را زیر پا گذاشت و پوشیدن لباس «غربی» را رایج ساخت. اگرچه او از دست اعمال انگلیس مجبور به ترک کشور شد اما امروز حتی میراثخواران آن روحانیون جاسوس و رهزنان بچه سقوی نیز خود را با آخرین مدل لباسهای اروپایی میآرایند. (??) یعنی «سنت» شکست و دهههاست که صدها «سنت» شکسته و بازهم «سنت»ها همراه «سنت گرایان» خواهند شکست چه خود به خود در اثر جبر زمان چه در اثر مبارزه. معمولاً یک فرد به بهترین میوه دنیا هم که با آن آشنایی نداشته باشد در اول رغبتی نشان نخواهد داد اما پس از چند بار مزه کردن به آن علاقمند میشود. دموکراسی و سکیولاریزم برای مردم ما حکم همان میوهی ناآشنا را دارد که اگر یکبار به حد کافی لذتش را بچشند دیگر قدرتی نخواهد بود که از آن محروم شان سازد. باید مردم ستمدیدهی ما این «مزه» را بچشند.
اگر کشورهای مسلمان مثل ترکیه 80 سال پیش به سکیولاریزم گرایید، چرا افغانستان ما نتواند امروز به آن دست یابد تا دیگر جایی برای سوءاستفاده از دین در سیاست، وجود طاعون تروریزم دینی، بیناموسیهای جنگ سالاران و جدالهای خونین مذهبی و فرقهای، باقی نماند؟
نتیجه و تجسم «استدلال»های بنیادگرایان در رد سکیولاریزم و دموکراسی را در گورستان شدن افغانستان، در فاجعه ?? سپتامبر، در جنایتکاریهای روزمره رژیم ایران، در بریدن گلوی مادران و کودکان در الجزایر، و کشتار مردم بیگناه در اندونزیا با بمب گذاریهای کور و... میبینیم. برای فردی که غرض و مرضی نداشته باشد همینها کافیست که راه نجات دنیا و دین را در سکیولاریزم بیابد.
پاور سلفی ها:
در بعضی منابع ایرانی معادل فارسی سکیولاریزم با توجه به دو معنی لغوی آن، تفکر گیتیانه، غیر مذهب گرایی، عرف گرایی، دنیا گرایی، دنیا مداری، جداسازی دین و دنیا و... آورده شده که چون دقیقاً رسانندهی فشردهی معنی و مضمون این اصطلاح نیستند و رواج نیافته اند، کاربرد همان سکیولاریزم را ترجیح دادیم.
2ـ «معاهده صلح وستفالیه» در ?6?6 به خونینترین جنگهایی که تا آنزمان اروپا به خود دیده بود (جنگهای سی ساله آلمان و جنگهای هشتاد ساله بین اسپانیاییها و هالندیها) و نزاع طولانی بین نیروهای پروتستانت و کاتولیک پایان بخشید؛ حقوق کالونیستهابه رسمیت شناخته شد؛ دولتهای مستقل با ملتهای واحد پدید آمدند.
3ـ وضع جاری در ایران از جهت دیگری نمونه است. رژیم ایران به منظور تداوم سلطهاش، خاتمی را پیش انداخت تا با اکتهای دموکراسی، رژیم دینسالار خونریز به سرکردگی خامنهای را از فرو ریختن در آتش خشم مردم ایران برهاند. ولی از آنجایی که در این کشور دین از دولت جدا نشد و قدرت کماکان در انحصار آخوندهای جنایتکار باقی ماند، ماسک "دموکراسی" ولایت فقیه نیز پاره شد و اکنون جنبش محصلان آگاه و قهرمان ایران به درستی شعار سرنگونی خاتمی را هم سر میدهند.
?ـ جورج بوش از معدود روسای جمهور امریکاست که مخصوصاً پس از ?? سپتامبر به لحن گفتارش صبغه دینی میبخشد که به این خاطر هم مورد انتقاد واقع شده است. او در این کار تا جایی پیش رفت که در سفرش به چین از مردم آن کشور خواست تا بر دیانت اصرار ورزند! درست همانطوریکه خمینی از گورباچف خواست تا به دین اسلام بگراید! همچنین به یاد داریم که وقتی امریکا افغانستان را بمباران میکرد تا جنایتکاران "ائتلاف شمال" را رویکار آورد، سفیر امریکا در پاکستان به عنوان "همبستگی" با مردم ما در ماه رمضان روزه میگرفت که طبعاً تمسخر مردم ما را به دنبال داشت.
کلمات کلیدی: