سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

تاج طلائی :

این یکی از اشیای گرانبهای است که باستان شناسان را به حیرت اندر ساخته . بلندی تاج 13 سانتی متر است و طوری دیزاین گردیده که به آسانی به شش، پارچه تجزیه شده میتواند. ملکه یا نجیبه میتواند این تاج راهنگام سفربه آسانی قات نموده و یک بسته کوچک ساخته آنرا به خورجین اسپ خود جا بدهد

اکثر آثار طلا تپه از آثار وارده از تمدن های دور دست اند. اما تاج طلا که ازچندین صد توته های طلا به شکل شلشله ساخته شده، نشانگر صنعت خاص باختران بوده که از خود دولت های مستقل و آزادی داشته اند. و این سرتاج تاجها مانند نخل های بلند ایستاده و جاودانه درخشش دارد.

در تاج طلا، جواهرات کمتر دیده میشود. زن تاجدار برعلاوه دارای گوشواره های طلا ، دست بند طلا ، پای بند طلا و چوب دست طلا میباشد.

شلشله یا چمکلی طلا:

شلشله طلا که بطول چهل سانتی متراز پارچه های ریزة طلا و دانه نشان یاقوت و فیروزه تشکیل یافته، در اطراف یخن پیراهن زن نجیبه دوخته شده است. شلشله مذکور ازقرن پنجم بدست آمده و مربوط به زنی میباشد که دارای گوشواره های فیروزئی وپای زیب طلا بوده است.

الهه طلایی افرودیت            :

درمیتولوژی( اسطوره) یونان قدیم الهه افرودیت، خدای عشق و زیبائی است. در اساطیر یونان وروم، الهه بصورت بال دار دیده شده است. در آثار طلا تپه الهه افرودت دارای بال بوده و خال پیشانی سبک هندی دارد که مجموعه آرت و هنریونان و باختری را نمایان می سازد.

رب النوع شراب        :

مجسمه رب النوع شراب با آریادنه              دختر پادشاه مینوس درحالت معاشقه دیده میشود. عاشق و معشوق بالای اسپ باختری سواراند درحالیکه شخصی بادة شراب را برای شان پیش میکند که نشانه صنعت یونانی، باختری را وانمود می سازد. در آ رت یونای، قرار برآن بوده است که معاشقه بالای پلنگ یا ببر صورت بگیرد. اما درینجا رب النوع شراب بجای پلنگ، اسپ باختری را اختیار نموده است.

الهه آناهیتا         :

در تاریخ باستانی ما الهه آناهیتا خیلی مورد احترام بوده از دیدگاه زرتشیان، فرشته نجات و فراوانی و آ بیاری است. یونانیان الهه آناهیتا را درردیف الهه افرودیت یا الهه عشق و زیبائی محسوب میکرده اند، در کشفیات طلا تپه، آناهیتا که دور و برش را حیوانات وحشی احاطه کرده در یک رواق معلق طوری ظاهر میشود که او حکمفرمای زمین ، ابحار وآسمانها باشد. هیکل آناهیتا یکی از شاهکار های یونان ـ سیتی را تبارز میدهد.

الهه اتینه      :

این الهه که دریک مهرانگشتری مانند ظاهرمیشود که با خود نیزه وسپررا حمل می نماید. بالای مهر نام الهه اتنه با خط یونانی واضح و برجسته نوشته شده است. این الهة یونانی که مظهرحسن وزیبائی است درمیتولوژی یونانی خداوندگار جنگ، دانائی و مشوره می باشد. الهه آتنه دختر زئوس پادشاه یونان است.

دست بند طلا:

دست بند طلا که هرکدام دو پوند وزن دارداز قبر شماره دوم پیداشده که قدامت آنرا باستان شناسان بین یکصد سال قبل میلاد ویکصد بعد میلاد تخمین میکنند. بدو کناردست بند آهوان با چشمان درشت یاقوتی،گوش ها و شاخ ها وسم شان با دانه های فیروزه برجسته مزین شده است که صنعت شیت سایبریائی را نمایان میسازد.

آ ثاردیگریکه در« کنوز» طلا تپه دیده شده یک جوره دلفین مرواریدچشم که بالای آن الهه ،مرغوله موی کیوپد که خدای محبت رومی ها می باشد بصورت برهنه نشسته است. همچنین مرتبان سرپوش دار طلائی استوانه شکل که سرپوش آن مانند انارمزین گردیده درین آثار دیده میشود. گاو دو کوهانه خیالی که بالای نگین گرانبها کنده کاری شده گواه کلتوری هندی است. غوزه طلا که بافیروزه های قلب نما تزئین یافته است. کمربند مرد جنگجو، طلائی بوده و دارای 9 سکه که با زنجیربافی طلائی خاص مرتبط میشود وهیکل رب النوع بر روی سکه ها که بالای شیر غران سواروشیرهای دیگری نیز در پهلو دارد. وبالاخره میرسیم به قاب طلا که 638 گرام وزن دارد وبشکل صدف ساخته شده وزیر سر مرد جنگجو گذاشته بود.

داکتر سریانیدی ، رئیس هیئات باستان شناسان شوروی در فبروری 1979 هنگامیکه از حفریات طلا تپه و یمشی تپه واقع در جوار شبرغان فارغ گشت، ضمن گزارشی نوشت: « از گسیل غنایم طلا تپه که به کجا میباشد اطلاعی ندارم. بمجرد کشف آثار طلا تپه شایعات برآن بود که آثارگرانقدر طلا تپه به روسیه برده شده است. من بحیث رئیس تیم ارکیالوجی ( باستان شناسی) به جهانیان آگاهی میدهم که آثار طلا تپه درکابل موجود میباشد. اینکه حالا درکجا میباشد وچه واقعة برآن بعمل آمده وابسته به جامعة ملل میباشد.» داکترسریانیدی علاو میکند که « به نظر من باید این آثار گرانبها تحت مطالعات دقیق متخصصین قرارگیرند. و بایدمردم دنیا ازین غنایم ارزشمند دیدن نمایند تا همه از برازندگی کلتوروشاهکار نیاکان این مرزوبوم آکاه ومتمتع گردند.» باستان شناس شوروی متذکر میگردد که : ... داستان طلا تپه به همین جا به پایان نمیرسد چه این گنجینه تنها به افغانها ویا روسها ویا یونانی ها تعلق نمیگیرد، بلکه باید این شاهکار تاریخ به تمام بشریت تعلق بگیرد. زیرا آنها بخشی از تاریخ تمدن بشر اند.» ( دیده شود: مجله آئینه افغانستان ، چاپ امریکا، شماره مسلسل26 ، 1992 ـ صفحات121 ـ 124 )

اکنون که اندکی به اهمیت وارزش تاریخی و هنری این گنجینه طلایی پیدا کردیم باید بدانیم که قیمت واقعی آنهارا تاکنون باستان شناسان نتوانسته اند تعیین کنندوصرف گفته اند که قیمت آن بالاتر از تمام قیمت هاست. ولی بیائید فرض کنیم که اگر هر تکه ازین 21 هزارتکه طلای ناب، تاریخی و هنری مثلا یک ملیون دالرارزش داشته باشد جمعا 21 ملیارد دالرمیگردد که با این مبلغ میتوان افغانستان را چند باراگرمثل امروزهم ویران شود ، دوباره اعماروآباد کرد وبرای مردم آن زندگی بمراتب بهتراز سالهای قبل از جنگ را فراهم نمود. اما از نظر دیرین شناسان این اندکترین قیمت این گنجینه خواهدبود. یعنی بمراتب بالا ترو بیشتر از21 ملیارد دالر ارزش مادی دارد.

پس با اندک محاسبة و سنجش میتوان تصورکردکه اگر خدای نخواسته این گنجینه به یغما رفته باشد چقدر مصیبت بزرگی هم از لحاظ فرهنگی و هم از جهت مادی متوجه مردم افغانستان گردیده که هرگز حبران پذیرنخواهد بود. من دوباره این گنجینه بی مثال طلایی را درکوتی باغچه ارگ درعهد دولتمداری ببرک کارمل ودکتور نجیب الله دیده ام وباری هم برای عدة از ژورنالیستان خارجی و اتشه های مطبوعاتی سفارتخانه های خارج در کابل در زمستان1370 در همان محل سابقه به نمایش گذاشته شد و همراه باخبرآن از تلویزیون از موجودیت آن بمردم خاطرجمعی نشان داده شد.

این همزمان با افواهاتی بودکه گویا آثار طلا تپه را روس ها برده اند واشیای تقلبی بجای آن گذاشته اند. درآغازاشغال کابل بوسیلة مجاهدین، تمام ساختمانهای ارگ ریاست جمهوری بدست قوای انجنیر حکمتیار افتاده بود و بعد ملیشه های ازبک و جمیعت اسلامی برآنجا حمله بردند وپس از جنگ های تن به تن سرانجام ارگ ریاست جمهوری و تعمیر وزارت دفاع بدست ملیشه های ازبک و اعضای جمیعت درآمد. در آنزمان نزد اکثر اهل خبره و فرهنگیان کشورتشویش تلف شدن وبغارت رفتن این آثار موجود بود. و حتی زمزمه می شد که گویا گنجینه بی صاحب توسط جنگجویان به تاراج رفته است. اما یک سال بعد من از شخص وزیر اطلاعات و کلتوروقت احمدبشیررویگردر مورد سرنوشت آثار طلا تپه پرسیدم و او جواب اداد که پس از آخرین نمایش آثار مذکوربرای دپیلوماتهای خارجی در اواخر سال 1370 تمام آن آثار در صندوق های مخصوص قفل و مهرو به بانک مرکزی سپرده شده است. امید است کسی از راز آن آگاه نشده باشد.

یکی ازگنجینه های حیرت انگیزآثار فرهنگ باستان کشورما، کشف خزانه طلا و دیگر اشیا و اجناس زرین وسیمین در « میرزگه » ولایت پکتیا و درنزدیکی گردیز است.

اخبار وفا، رسالت عظیم وتاریخی خود را در معرفی و اشاعة خبر غارت این سرمایة فرهنگی کشور بجا آورده و درماه جولای 1994 در شماره 22 سرطان 1373 ش خود مقالة مفصلی پیرامون کارحفریات غیرفنی وغیرمجاز تپه های« میرزگه» به نشر رسانده و توجه موسسات فرهنگی بین المللی و منجمله یونسکو را بدان جلب کرده است .

نویسنده مقاله میگوید: « از اینکه چقدر وچه نوع آثارازخزانه« میرزگه» که تا کنون بدست آمده، معلومات دقیقی در دست نیست، فقط اینقدر میدانم که مسکوکات طلائی که بر یک رخ آن تصویر انسان در حال سواربراسپ دیده میشود و مسکوکات دیگری درآن میان دیده شده که بریک رخ آن تصویرمرد وبر رخ دیگرآن تصویر زن نقش شده است. همچنان مارهای طلائی، جام های طلا ، حیوانات چون سگ و نهنگ ازطلا، کارد وتبر طلائی، همراه با سکه های مسی و نقرة وغیره بدست آمده است. نویسنده می افزاید که ، تا کنون مبالغ ذیل از مدرک فروش آثار فرهنگی « میرزگه» به جیب سران تفنگدار محل ریخته است.

1 ـ 12 هزار لک کلدار( از قرارفی کلداریکصد افغانی معادل یکصدوبیست ملیارد افغانی)

2 ـ پنجاه هزار لک کلدار ( معادل پنجصد ملیارد افغانی )

3 ـ 12 هزار لک افغانی( این معامله با یکی از اقوام پکتیا صورت گرفت که بعدا به جنگ کشید و پس از مذاکرات و جرگه های متعدد به 3 هزار لک خاتمه یافت)

4 ـ پنجاه لک کلدار( پنجصد ملیار افغانی)

همچنان یکی از بزرگان قومی قسمتی از اشیای مکشوفه از خزانه میرزگه را که برای فروش به پشاور آورده بود برای نویسندة مقاله نشان داده بود که حاوی مقدار و انواع آثار فرهنگی ذیل بود:

1. 350 من زر سرخ ( در حدود 2150 کیلوگرام ظلا)

2. 170 کیلو طلا، اجناس متفرقه

3. هفتاد عدد تیر طلائی و کارد طلائی

4. 83 عدد سکه های نقره

5. 130 عدد سکه های مسی

6. 12 عدد توله و بقیه اشیای طلائی

7. 70 عدد سکه های سرخ

8. 23 عدد جام های طلائی

9. 9 عدد مار

10. یک سگ مسی

نویسنده علاوه میکند که مالکان وسهمداران خزانه میرزگه، تمام اشیای بدست آمده را در یک کانتینر حفظ نموده و نگهداری میکنند. خریدار اجناس داخل کانتینر را ملاحظه میکند و بعد به بیع وشرای می پردازد. تاکنون همه خریداران اشیای عتیقه پاکستانی ها بوده اند. یونسکو باری بتاریخ اول اپریل 1994 میلادی اعلام نمود که بازار های اروپایی ازآثار عتیقة افغانی مملو شده است، و تقاضا میشود تا دکانداران از خرید آنها خود داری ورزند. مردم پکتیا روایت میکنند که نیروهای شوروی باری بمبی دردامنه تپه های میرزگه پرتاب کردند که منجر به کشف گنجینه های میرزگه درمحل انفجار بمب گردید. پس ازآن مردم محل به تصاحب این گنجینه ها پرداختند ودر میان قبائل ساکن دراطراف آن برای اینکه ثابت کنند این گنجینه متعلق به کدام یکی از آنهاست زدو خوردهای صورت گرفت تا اینکه به این توافق رسیدند که گنجینة « میرزگه» مال مشترک مردم مسکون در جوارآنست و ازآن پس به حفاظت و حفریات غیر فنی درآن پرداختند و ثروت بی شماری از آن محل بدست آوردند که به خمس بیع در دسترس قاچاقبران اشیاء عتیقه قرارگرفت.

منابع خارجی میگویند که در سال 1997 در اثر حفریات غیررسمی در محل میرزگه گنجینه عظیمی ازجواهرات و مجسمه های طلائی و نیز دوسه تن سکه طلا ونقره بدست آمد که بنابر قول یک سکه شناس معروف، این بزرگترین گنجینة بود که تا آنزمان کشف شده است. اما تمام این مسکوکات بسرعت از کشور خارج شدند و دربازار های جهانی نیویارک، زوریخ، توکیو و لندن به قیمت های هنگفتی به فروش رسیده اند و امروز در دست کلکسیونرهایی از کشورهای مختلف جهان قراردارند.....( دیده شود مجله میهن ، شماره های13 ـ 14 ص 46 ـ 47 )

همچنان مجله پیام زن به حواله « فرنتیر پست » در شماره مسلسل 37 خود مینویسد که« بر اثر حملة پولیس پاکستان برمارکیت زرگری« کوچی بازار» و « گلبهار» مقدار زیاد آثار موزیم کابل شامل 24 مجسمه، 16 عدد از عهد مغل، همراه با 23 شمشیرو انواع خنجر ها، سنگ های قیمتی، یاقوت زرد، قالین و دیگر اجناس انتیک بدست آمده است. مجله می افزاید که بنا برگفته اهل بازارانتیک فروشی، قیمت اشیای تاریخی در بازارهای بین المللی به ملیون ها دالر بالغ میشود، اما دربازار های منطقة، به ملیون ها کلدارتخمین زده میشود.

در شش ماه اخیرآثارتاریخی موزیم کابل به پیمانة زیادی دربازارهای منطقه برای فروش عرضه شده است. خبرنگار بی بی سی درکابل ، آقای ویلیم ریودر یک مصاحبة تلویزیونی خود گفت که : آثار باستانی که از موزیم کابل ربوده شده، دربازار های پشاور به فروش میرسد.»

سازمان فرهنگی یونسکو نیز باتاثراعلام داشت که چپاولگران موزیم کابل را کاملا از آثار تاریخی خالی کرده اند. موزیم جلال آباد را خراب و برخی از آثار آن درغرب به فروش رسیده بدین سان به تمدن آسیائی، بزرگترین صدمه رسیده است.....(ص40 )

پیکره های بودا دربامیان :

پیکره های بودا که درلاش کوه ها دربامیان ساخته شده اند، از آثار هنری و مذهبی مردم این کشوراند که از قرن سوم میلادی یعنی از عهد کوشانی ها و از زمان کنیشکای بزرگ بیادگار مانده اند. این پیکره ها نموداراستعداد هنری وشاهکاراعتقادی مردم این مرزوبوم است که گذشت قرون و دهور درطول یکهزارو هفتصد سال کمترین گزند فزیکی را بر آنها وارد کرده مگر بازهم مورد توجه جهانگردان وسیاحان قرارمیگرفت و درطی مدت قرن بیستم هزاران سیاح اروپائی و آسیائی را به تماشای خود فرا میخواند وازین مدرک مبالغ هنگفتی به جیب مردم افغانستان وارد میشد.

مرحوم احمدعلی کهزاد درمورد معرفی پیکره های بودا دربامیان مینویسد: پیکرهای بودا بزرگترین مجسمه های جهان میباشند که بصورت سموچ های منظم و منقوش دربد نة کوه کنده اند. یکی آن 53 متر و دیگری 35 مترارتفاع دارد وبفاصله 400 متر ازهمدگرفاصله دارند.

بت 53 متری بامیان بزرگترین هیکل بودائی دنیا وبلند ترین مجسمة سنگی جهان است و جا دارد که هفتمین اعجوبة جهان باشد. از نظربودائی ها این دو مجسمه تمثال بودا بوده و به اندازة فوق العاده بزرگ دردل کوه کنده شده است. قبا های بت هارنگه بوده به طوری که قبای بت 53 متری سرخ و از 35 متری آبی یا کبود بوده است. و روی همین رنگها بودکه مسلمانان وقتی باراول وارد بامیان شدند، مجسمه های مذکور را بنام های« سرخ بت» و « خنک بت» یاد کردند. و بخاطر همین رنگها بود که هیوات تسنگ سیاح چینی وقتی آنها را دید فکرنمود که مجسمه ها از چودن ساخته شده اند وبا هم پیوند یافته اند. در حالی که مجسمه های مذکوردر سنگ دانه دارکوه تراشیده شده اند.

از لحاظ تاریخی بت 35 متری بر بت 53 متری قدامت دارد. به این معنی که بت 35 متری بامیان احتمالا درقرن سوم و بت 53 متری درقرن چهارم یا قرن پنجم ساخته شده باشد. برعلاوه این دو مجسمة بزرگ، مجسمة دیگری هم بفاصله هزار قدم دورتر بشکل خوابیده موجود بوده است. این مجسمه بودا را در فبرستان نشان میداد. هیوان تسانگ زایر چینائی که در نیمة اول قرن هفتم میلادی از بامیان دیدن کرده است ازین هیکل بزرگ دراز افتاده بودائی یادآوری نموده است و موقعیت آن را در مجاورت هیکلهای بامیان ذکر کرده است. این زایر چینائی بامیان را بنام کشور« فان ین نا» یاد نموده میگوید: معابد متعدد درآن موجود بوده و درآنها هزاران راهب به اخذ تعلیمات و تدریس مصروفند. در سخره های عمودی و بلند کوه های شمال شرقی پایتخت مجسمه های بودا را به بلندی 140 تا 150 فت کنده اند. این مجسمه بزرگ طلائی میباشد که درهنگام طلوع آفتاب شعاع آن بهر طرف نشر میگردد. به فاصله 12 لی ( یک لی مساوی نیم ورست و یک ورست مساوی10،67 کیلومتر) در شرق شهر بامیان هیکل خوابیدة بودا را درمعبد بزرگی مشاهده نمودم که با (نیروا نا) یعنی به مقام ابدیت فرومیرود. این هیکل یکهزارفت طول دارد و شاه مملکت هرسال در جشن آزادی جمله دارائی منقول خود و خاندان خود را به شمول آنچه در خزانه دارد می آورد وآنرا به نام وی قربانی تقدیم میکند.

در اطراف مجسمه های بزرگ تقریبا 1200 سموچ موجود است که در داخل آنها تصاویر رنگین رسامی و نقاشی شده است. این سمچ ها اقامتگاه راهبان وپیروان بودائی بودند.

 با آمدن اسلام در افغانستان، دین بودائی به تدریج شکوه و رونق خود رااز دست داد وبا جابجائی دین اسلام درکشور، دیگر پیکره های بودائی بامیان محل عبادت بشمار نمیرفتند و فقط بحیث یادگار های مذهبی و تاریخی و هنری باقی ماندند که سیاحین و جهان گردان را به تماشای خود ساعتها مشغول مینودند.

یکی از سیاحین، داکتر یاورسکی، نمایندة دولت روسیه تزاری در دربار امیرشیرعلی خان است که ازین مجسمه ها دیدن کرده و در کتاب خود ازآنهااینطور یادآوری نموده است : « من تنها کسی نبودم که ازدیدن این اعجوبة تاریخی که قرنها پیش دست بشر آنرا به روی سخرة کوه کنده غرق حیرت شده بودم. این پیکره در مقابل عوارض سماوی و خرابکاری ناشی از تعصب وبغض اعمال تنگ نظرانه هنوزهم پایداری نموده اند. روی سخره که تقریبا دوسه فت بلندی دارد رواق طویلی رابا عرض هفتاد فت و عمق 25 تا 30 فت حفر نموده اند. این صخره از سنگ کنگلومیرات میباشد. در داخل رواق مجسمه بزرگی را به ارتفاع 140 فت به شکل برجسته که سطوح سه گانه آن یعنی جانب مقابل و جناح های چپ و راست از داخل رواق بیرون کنده شده وپشت مجسمه به کوه چسپیده میباشد. چهرة مجسمه رااز فرق سرتاحصة پایها عمودی تراشیده اند. گوشهای سالم و در اطراف گردن و بالای شانه ها خشت کاری مشبک تا وسط گوشها به شکل دهلیز دیده میشود. سینة هیکل فراخ و چین های مرتب لباس بروی سینه وشانه ها افتاده و دستهای آن شکستانده شده و پاه های مجسمه رانیز تاحصة زانوبا فیر توپ شکستانده اند. دیوار های داخل با پلستر گچ پوشیده شده حصة فوقانی گنبد نمای رواق بالا سرمجسمه میباشد که با نقوش رنگین اعم از اشکال زن و مرد به رنگهای لاجورد، سرخ، زود و سفید مزین گردیده است. طرز نقاشی بین چین و بیزانت میباشد. دروسط پاهای مجسمه بزرگ، مغازه های خیلی بزرگ که دیوار و سقف آن سیاه معلوم میشوند، موجود است که حکایت از سکوت مردم درآنها مینماید. دردیوار ورواقهای مغازه به ارتفاعات مختلف روشندانها موجود بوده و ازین مغازه هاپله های پیچ وتاب خورده تا فرق مجسمه موجود بود که زوار بودائی ازین طریق به طواف می پرداختند.

داکتر یاورسکی دررابطه به بت 35 متری مینویسد: به جز جسامت، مجسمه از نقطه نظر شکل از همدیگرچندان فرق ندارند. بلندی مجسمه دومی120 فت بوده روی آن کاملا خراب شده است. در داخل این مجسمه نیز اتاقها مزین موجود بوده است که با دود سیاه شده است...   بگفت نبی کهزاد« قسمت های برهنة مجسمه 36 متری کاملا از ورق طلا پوشیده بود که زیر اشعة طلائی آفتاب چشم بیننده را خیره میکرد. درزمان کوشانیها و بعد ترازآن، بامیان مسیر راه سوداگران ادویه و ابریشم وزایرین دین بودا و رفت وآمد کاروانهای تجارتی بود که ازین راه به چین، هند و بلخ میرفتند.» ( مجله آزادی، شماره 42، ص 25 )

مرحوم کهزاد بروایت از کتاب الفهرست میگوید: « در بامیان معبد یست که زوار بیشمار ازهند و ختای به قصد زیارت به آنجا می آیند. درین معبد بت های قیمتداراز طلا دیده می شود که با احجار کریمه تزئین گردیده اند. یعقوب لیث مقداری از آنها را به حضور خلیفه بغداد تقدیم کرد. این نویسنده در بارة مجسمه های بزرگ بودا دربامیان نوشته است: هندی ها حین زیارت خوشبوئی ها وسامان قیمت بهارا به نام قربانی برای بت های بزرگ تقدیم میکنند. بت ها آنقدر بزرگ و جسیم اند که از مسافة خیلی دوردیده میشوند. زواری که از راه دور می آیند، نباید از فاصله دوربه طرف بت ها نگاه کنند زیرا آنرا گناه عظیم میدانند. ایشان قبل از اینکه به پای بت هابرسند بطرف زمین باید ببینند. احیانا اگر چشم یکی از زوار بربت ها ازدوربیفتد باید از همان نقطه دوباره برگشته وسفرش را آغاز نماید.

میگویند اورنگزیب پادشاه مغولی هند هنگام لشکرکشی به بلخ ازدرة بامیان عبورکرد و وقتی نظرش به آن هیکل بزرگ افتاد امرکرد تا آنرا با توپ بزنند، درنتیجه پاهای مجسمه در اثر اصابت گلولة توپ از میان رفت. ( مجله دعوت، شماره 123 ، ص 3 )

ولی متاسفانه که این گنجینه های فرهنگی در ماه مارچ سال 2001 میلادی با صدور فتوائی ازطرف ستره محکمة حکومت طالبان مبنی بر تخریب این پیکره ها، و سایر بت ها، و مجسمه های باقیمانده از دورة قبل از اسلام افغانستان موجود در موزیم کابل و غزنی و جلال آباد وغیره را همراه با دومجسمة بزرگ بودا بوسیلة دینامیت نابود کردند و مردم افغانستان را ازداشتن یک چنین میراث بزرگ فرهنگی و هنری محروم نمودند. این در حالی بود که سازمان فرهنگی ملل متحد یونسکو و حلقات روشنفکرو تحصیل یافتة افغانی و کشور های امریکا، هند و جاپان و نیپال، نه تنها رژیم طالبان را از ارتکاب این عمل نادرست و تعصب آمیز و غیر متمدنانه منع میکردند، بلکه برخی ازین کشور ها حاضر بودند آن مجسمه ها را در بدل هر قیمتی که طالبان تقا ضا کنند، خریداری نمایند و به جای دیگر انتقال دهند، امابدون توجه به خواست جامعة بین المللی فتوای تخریب را در مورد این دو مجسمه و تمام مجسمه های دیگربودائی در موزه کابل وغیره عملی نمودند و خشم و نفرت عمیق مجامع بین المللی و حلقات روشنفکر افغانی را نسبت به خود برانگیختند. و بودائیان درهند چنان ازین عمل طالبان به غلیان آمدند که دست به سوختاندن قرآن زدند و نسبت به مساجد مسلمانان بی حرمتی روا داشتند.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 92/2/30:: 6:57 عصر     |     () نظر