سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

نکته دیگری که قابل توجه و برای جامعه هنری قابل نگرانی است ( ولی نه برای آوازخوانان موصوف) اینکه؛ تعداد از"آوازخوانان" در رقابت با هم "جوره خوانی" را آغازیده اند، که این خود جوهر کاذب کارهای آنان را بیرنگتر و بی مزه تر میکند. جوره خوانی هنرمندان افغانی با آوازخوانان تاجکستانی ،که بعضاً حتی سواد خواندن و ادا کردن درست شعر را ندارند، از یکسو اگر توهین برای هنر است ، ازطرف دیگر تشت رسوایی این "هنرمندان" را آفتابی میکند. گوی این بیماری واگیر در حال شیوع یافتن است، «نقیب نیکان» و سایرین که پیشکسوتان این بازار اند ، شاید ازین راه خود را برای بیننده و شنونده افغانی مطرح کرده باشد( که جای تأسف است). باید جلوی مبتلا شدن کامل موسیقی افغانی را، به این بیماری گرفت و باید بدیل مناسب در برابر آن ارائه کرد، ورنه این شیوه و سبک کار به تباهی جوره خوانی خواهد انجامید، که بالیود هم نخواهد توانست شیرازه از هم پاشیده آنرا لحیم و ولدینگ کند.

بنأ با در نظرداشت گفته های بالا میتوان تمام کاسه کوزه ها را بر سر مضمون و محتوا شکست.اگر هنرمند و آوازخوان نسبت به جامعه و انسان متعهد باشد ، باید چشم و گوش مردم بوده و فریادگر دردهای آنان از طریق هنر و حنجره اش باشد. در شرایطی تحت سیطره دموکراسی امریکایی و جنایتکاران هنر کش و انسان کش، گفتن و نالیدن از جدایی معشوق جز ارضاء غرایز پست جنسی وخاک پاشیدن به چشم مردم چیزی دیگری نمیتواند باشد. بدون شک اتکا به چنین سبک کار، هنرمند را در اردوگاه ضد مردمی قرار داده، هنر و آوازش را به لجن میکشد.پس بر هنرمندان آگاه و کسانیکه تازه گام در جاده پاک هنر میگذارند لازم است تا با در نظرداشت وضعیت اجتماعی و سیاسی ، و سوژه یابی ازین وضعیت، که بی نهایت آسان است به خلق ماندگارترین آثار مبادرت ورزند.آموختن از سبک کار هنرمندان خارجی بویژه هنرمندان متعهد همسایه (که متأسفانه ما فاقد این تجربه هستیم) راه را برای آنان باز میکند تا هرچه بیشتر درین راستا کار نمایند.

تمام پدیده های اجتماعی من جمله هنر که برازنده ترین نماد آنست، نمیتواند از سیاست به کنار بماند. سیاست در هست و بود تمام پدیده های اجتماعی جاه دارد و هنرمندانی که از ترس رژیم های جنایتکار و یا در همسویی با آنها، هنر را دور از سیاست می انگارند ، در حقیقت آنان خود سیاست باز اند، البته در خدمت سیاست ارتجاع و در خدمت سیاست ضد مردمی . آنان با پرداختن به مسائل حاشیه ای و طفره رفتن از مسائل حاد و سرنوشت ساز، مردم را از عصیان و مبارزه در مقابل جنایتکاران و رژیم های ضد مردمی منحرف میکنند. در حقیقت آنان با آب انداختن در آسیاب دشمنان مردم ، خصومت خود را با مردم اعلام می دارند و پست ترین جنایت و خیانت را در مقایسه با جنایتکاران عریان انجام می دهند، مصداق گفته های «برشت» ، این هنرمند متعهد در مورد این گروه هنرمندان چه زیباست؛ «کسی که از حقیقت آگاهی ندارد نادان،و آنکه از حقیقت آگاهی دارد، ولی دانایی خود را پنهان میکند،جنایت پیشه است.» در واقع این هنرمندان جبون ادامه گر همان بحث "هنر برای هنر" که در باطله دانی تاریخ جا گرفته است می باشند.

هنرمندان با ویژگی های فوق را میتوان در تمام کشور ها و فرهنگ ها دید، مثلا در کشور شغالی شده ما فرهاد دریا که خود را شاه فرد موسیقی افغانستان می پندارد میخواند؛ «من جان به قدم های تو می مانم گل جان- ای خانم وگل خانم و گل خانم و گل جان»

در عین حال نه دورتر، از کشور همسایه خود «داریوش» را داریم ،که حنجره اش زمانی «ساواک» و رژیم شاه را خنجر میزد و حال «واواک» و جمهوری اسلامی را نشانه می گیرد.تقریباً تمام آهنگ های داریوش با مایه های سیاسی و وطندوستی آفریده شده اند، که میتوان آنها را جزء ماندگارترین آثار هنری فارسی زبانان دانست.حتی عشقی ترین آهنگ های داریوش برای شنونده پر پیام است،البته نه پیام های هرزه کوچه بازاری نوع وطنی ،بلکه پیام های که همه از عشق نسبت نه میهن و آزادی سرشار بوده و نفرت عمیق و بدون ابهام را نسبت به دشمنان مردم در خود دارد. «سال 2000 »، « شقایق»، «دراین بن بست» وغیره جزء جاودانه های این هنرمند است . شاید ذوق ها وبرداشت ها نسبت به هنر و هنرمند فرق کند، اما هنرمند نمیتواند تعهد خود را بشکند و نسبت به مسائل مهم اجتماعی پشت پا بزند. "هنر برای اجتماع" الگو های بزرگی چون داریوش دارد ، در عین حال که شاعران بزرگی چون شاملو را بارور کرده است. اگر هنرمندان و آوازخوانان افغان با این تعهد هنر را غنا بخشند، بدون شک رسالت خود را به حیث یک انسان آگاه نسبت به اجتماع ادا کرده است، ورنه تاریخ منتقدی بیرحمی است که بر هیچ کس نمی بخشد.

 

1-  شنیده ام که شعر این آهنگ از سمیع « حامد» است، یکی از افاده فروشترین «شعر سازان» این وطن!

2-  مثلا در آهنگ « سال 2000» داریوش چه زیبا می سراید:

سال سقوط ،سال فرار، سال گریز و انتظار ---- فصل شکفتن فلز، سال سیاه دو هزار

 

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/11/29:: 1:36 عصر     |     () نظر