تاکنون سلاحهای گرم مختلفی ساخته شده که هدف آنها هرچه قدرتمندتر کردن ارتشها بوده است. با این حال سلاحهایی نیز وجود دارد که با وجود امید فراوان سازندگانشان نتوانستهاند آنچنان موفق واقع شوند و تنها عنوان بدترین سلاح تاریخ را به خود اختصاص دادهاند. با زومیت همراه شوید.
ارتشهای دنیا برای تقویت نیروهای خود دست به ساخت انواع سلاحها زدهاند. از سلاحهای کمری گرفته تا مسلسلهای سنگین، ساخته شدهاند تا بتوان سربازان را مسلح کرده و به میدان جنگ فرستاد.
هرچند تمام این سلاحها نمونه موفقی نبوده و با اینکه سازندگان آنها امید زیادی به بازخورد خوب محصولشان داشتند تنها توانستند لقب بدترین سلاح را دریافت کرده و مورد تمسخر قرار گیرند. در ادامه قصد داریم 8 مدل از بدترین سلاحهای گرم تاریخ را به شما معرفی کنیم.
استن سلاحی ساخت بریتانیا بوده که سبکی و راحتی حمل آن از مزیتهای این سلاح به شمار میرفت و همین امر سبب شد تا توسط ارتش مسلح بریتانیا در جنگهای مختلفی که مهمترین آنها جنگ جهانی دوم و جنگ کره است استفاده شود.
مسلسل استن که نام آن در واقع مخففی از نام سازندگان آن است از سال 1941 تا اواسط دهه 1960 میلادی مورد استفاده ارتش بریتانیا قرار گرفت. متاسفانه بزرگترین مشکلی که استن امکِی 2 داشت خطای تیر آن در هدف زنی بود و گلولهها به اهداف برخورد نمیکردند.
مارتین دوروتی در کتاب بدترین سلاحهای تاریخ گفته است:
زمانی که بریتانیا با تجاوز نیروهای نازی رو به رو شد برای تقویت ارتش نیاز به تعداد زیادی سلاح داشت. مسلسل استن نیز یک پاسخ ساده برای این مشکل سخت بود. راحتی ساخت این مسلسل باعث شد تا به تولید انبوه برسد.
بازوکا توسط ادوارد ال برای نیروی ارتش آمریکا طراحی شد. این سلاح که در دسته راکتاندازها قرار میگیرد به یکی از متداولترین سلاحها در جنگ جهانی دوم تبدیل شد تا به وسیلهی آن نیروی ارتش آمریکا بتواند تانکهای نازیها را سرنگون سازد.
بزرگترین مشکلی که این سلاح داشت ضربهای بود که پس از هر شلیک به سرباز وارد میشد. جدا از آن، زبانههای آتش راکت و گرد و خاک بلند شده نیز به سربازی که وظیفه شلیک با بازوکا را داشت آسیب میرساند. اما مدلهای بعدی این سلاح دارای یک سپر محافظ در عقب خود بودند تا آسیب وارده به سرباز شلیک کننده کمتر شود.
دوروتی در کتاب خود نوشته است:
بهترین نکتهای که در مورد این سلاح وجود داشت این بود که توانست به مدل آزمایشی مناسبی برای سلاحی که بعدها از روی آن ساخته شد تبدیل شود.
هفت تیر لمت گریپشات نیز یکی از سلاحهایی بود که به خاطر طراحی ضعیف نتوانست آنچه در توان دارد را به درستی نشان دهد. این سلاح توسط ژان الکساندر لمت برای ارتش سواره نظام در جنگهای داخلی آمریکا طراحی شده بود.
در این هفت تیر میشد از 9 گلوله استفاده کرد که در کنار آنها، یک لوله برای گلوله شاتگان نیز طراحی شده بود تا ترکیبی از هفت تیر و شاتگان باشد. سرباز برای تعویض نوع گلوله میبایست خاری را تنظیم میکرد. اگرچه این سلاح از نظر ایده فوق العاده جذاب به نظر میرسید؛ اما کیفیت ساخت پایین آن باعث شد تا نتواند آنچه در توان دارد را نشان دهد.
باید گفت که کروملائوف ایده جالبی به نظر میرسید؛ البته اگر بر روی کاغذ باقی میماند و طراحی آن صورت نمیگرفت. کروملائوف در واقع باعث میشد سربازان در گوشهها بدون آنکه در معرض گلوله قرار گیرند بتوانند هدفگیری کرده و شلیک کنند.
این سلاح دارای لولهای با زاویه 30 تا 45 درجه بود (البته مدل 90 درجهای نیز ساخته شد). بعد از مدتی که مشخص شد هزینههای تولید این اسلحه بسیار بالا بوده و نسخههای آزمایشی نیز شکست خوردند ساخت این سلاح متوقف شد.
در اوج جنگهای جهانی اول، تیربار شوشات فرانسوی دقیقا به همه نشان داد که یک تیربار سبک چگونه نباید باشد. طراحی افتضاح این تیربار باعث ایجاد ضربات سنگین به سرباز میشد که وظیفه تیراندازی را بر عهده داشت.
جدا از ضربهی سنگینی که این تیربار داشت، گیر کردن فشنگ نیز یکی دیگر از مشکلات آن محسوب میشد و وقتی نیز که مشکلی برای این تیربار به وجود نمیآید ظرفیت کم خشابهای آن با تنها جاگیری 20 گلوله باعث میشد تا تیربار شوشات عملا برای مبارزات مناسب نباشد.
سلاح کمری جروجت یکی از خلاقانهترین ایدهها را در میان سلاحهای مدرن به همراه داشت. در این سلاح از گلولههایی استفاده میشد که حاوی سوخت موشک بودند. هرچند بزرگترین مشکل این جروجت دقت بسیار پایین آن بود که باعث شد تولید آن متوقف شود.
اوایل قرن بیستم سازندگان سلاح به دنبال ساخت اسلحهای بودند که بتواند فشنگها را خودش بارگذاری کند. درنهایت سلاح موفقی به نام کلت ام 1911 ساخته و تبدیل به یک سلاح استاندارد شده که کشورهای متعددی مانند ایران، این سلاح را خریداری کرده و استفاده کردند.
هرچند در میان سلاحهای متعددی که برای رقابت با کلت ام 1911 ساخته شده بود سلاحهایی مانند مارس نیز معرفی شد که چندان نتوانست نظرات را به خود جلب کند. یکی از ایراداتی که به پیستول مارس گرفته شد پرتاب پوکه فشنگ شلیک شده به سمت صورت تیرانداز بود.
باید پیستول آپاچی را به عنوان بهترین ایدهای که به بدترین شکل اجرا شد خواند. طراحی اولیه این سلاح به حالتی بود که ترکیبی از چاقو، پنجه بوکس و پیستول باشد و بتوان از آن در نبردهای تن به تن به بهترین شکل استفاده کرد.
جالب است بدانید محصول نهایی نتوانست کارایی هیچ کدام از موارد ذکر شده را به درستی انجام دهد. هرچند عملکرد پنجه بوکس تا حدودی قابل قبول بود؛ اما چاقوی استفاده شده در این سلاح بسیار نازک بوده و محکم در جایگاه خود نمیایستاد.
فاجعه زمانی شروع میشد که سربازان میخواستند از آپاچی به عنوان سلاح گرم استفاده کنند. به دلیل نبود لوله که گلولهها را بچرخاند، گلولههای شلیک شده بسیار ضعیف بوده و همچنین دقت بسیار کمی داشتند.
البته در مورد پیستول آپاچی فاجعه طراحی و ساخت تمامی نداشت. به خاطر نداشتن محافظ ماشه، احتمال شلیک ناخواسته توسط سرباز بالا بود.
کلمات کلیدی: