سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

بادغیس 

ولایت بادغیس از ولایت‌های شمال غربی کشور بوده  مرکزآن قلعه نو است. بادغیس از طرف غرب به ولایت هرات، از شرق به ولایت فاریاب، از شمال به کشور ترکمنستان و از جنوب با ولایت غور هم‌سرحد می‌باشد. این ولایت 23،000 کیلومتر مربع مساحت دارد جمعیت 439،500 و دارای شش ولسوالی است.

نام بادغیس

بادغیس نامی است کهن و در یشتها از آن با عنوان «وائیتی گئس»، نام دوازدهمین کوهی که در زمین پدیدار گشته، یاد شده‌است. این واژه ای  اوستایی در بندهش به‌صورت «وادگِس» یا «وادغِس» آمده‌است. بادغیس کوهی‌است در مرزهای بادغیسان و آنجا ناحیه‌ای است پر دار و درخت. یاقوت بادغیس را محل وزش بادهای بسیار معنا کرده‌است و اصل آن را بادخیز می‌داند؛ ولی این وجه اشتقاق اساسی ندارد و معنی آن معلوم نیست، اما جزء آخر آن که «گئس» باشد، در اوستا به معنی «گیس» است.

تاریخچه

بادغیس در زمان ساسانیان در قلمرو آن دولت بوده‌است و پس از آنکه به روزگار خسرو اول انوشیروان سرتاسر ایران به چهار بخش تقسیم شد، بادغیس نیز جزو مناطق چهارده‌گانه ای خراسان درآمد و حکمران آن یکی از چهار مرزبان خراسان، و ملقب به برازان بود. همچنین بادغیس یکی از نواحی اسقف‌نشین ایران در زمان ساسانیان به شمار می‌رفت. این ناحیه به سبب واقع شدن در مرزهای شمال شرقی امپراتوری ساسانیان، در معرض تهاجم ترکان و هپتالیان قرار داشت.

بادغیس جز قلمرو هپتالیان محسوب می‌گردید که در مقابل پیشروی سپاه اسلام به سرکردگی نیزک طرخان ایستادگی زیادی کردند. به گفته ای مولف گمنام حدود عالم بادغیس سیصد قریه داشته‌است. مهم‌ترین و پر نفوذترین شهر آن دهستان و مرکز حکومت بادغیس در کوغن آباد قرار داشته‌است.

تا زمان تقسیم بندی اداری، سیاسی افغانستان درسال 1962 بادغیس جزء قلمرو هرات بود.

ارتباط مزبور ریشه‌ای دراز در زمانهای قدیم دارد. در بازارهای بادغیس بازرگانان و صنعتگرانی وجود دارند که به بیشتر اهل هرات اند و یا هراتی بودن خود را بطور کامل حفظ کردند.

بادغیس زادگاه حنظله بادغیسی، نخستین شاعر پارسی‌زبان پس از اسلام می‌باشد.

مهتری گر به کام شیر در است


شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عز و نعمت و جاه


یا چو مردانت، مرگ رویاروی

داستان بوی جوی مولیان

امیر نصر بن محمد سامانی هنگام سفرش جانب بخاراآنقدردلبسته زیبایی‌ها طبیعی بادغیس گردید که با تمام شوکت ودبدبه شاهانه اش چهار سال در آنجا توقف کرد و نمی‌توانست ازمحیط آن جدا گردد تا اینکه اراکین دولتش از استاد ابو عبدالله جعفر بن محمد رودکی تقاضا نمودند تا چاره‌ای بیاندیشد که سلطان راهی بخاراگردد.همان بود که رودکی این قصیده راسروده ودر حضورامیرخواند.

بوی جوی مولیان آید همی


یاد یار مهربان آید همی

ریگ آمو ودرشتی راه او


زیر پایم پرنیان آید همی

آب جیحون با چنین پهناوری


خنگ مارا تا میان آید همی

ای بخارا شاد باش وشاد زی


میرزی تو شادمان آید همی

میر سرو است وبخارا بوستان


سرو سوی بوستان آید همی

میر ماهست وبخارا آسمان


ماه سوی آسمان آید همی

ولسوالی جوند منطقه (آب پوده) ولایت بادغیس

پسته بادغیس امسال هم نصیب مردم فقیر و بیچاره بادغیس نشد !


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 93/9/2:: 9:54 صبح     |     () نظر