سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش

 

مالک درآمد نوشته های مائو کیست؟
 

 
 
مائو
بسیاری از مردم چین احترام زیادی برای مائوتسه تونگ قائلند
مائوتسه تونگ، رهبر انقلابی پیشین حزب کمونیست چین، درآمدی عمده از قبال حق انتشار کتاب ها و مطالبش بدست آورده است.

مائو هزاران نویسنده، هنرمند و روشنفکر را بخاطر عقاید غرب گرایانه و کاپیتالیستی تحت تعقیب و بازخواست قرار داد.

اما همزمان او درآمدی دائم از بابت نوشته های خود بدست می آورد که اکنون برآورد شده این درآمد بالغ بر 17 میلیون و 600 هزار دلار می شود.

در مقاله ای که به تازگی در مجله حزب کمونیست چین منتشر شده، بحث درباره اینکه چه کسی باید این پول عظیم را به ارث ببرد، دوباره مطرح شده است.

در سرتاسر جهان، میلیونها کتاب شامل مقالات، اشعار و افکار مائو منتشر شده است.

شاید شناخته شده ترین آنها را بتوان "نقل قولهایی از رئیس مائوتسه تونگ" دانست که با نام "کتاب قرمز کوچک" نیز شناخته می شود.

همانطور که از عنوان این کتاب برمی آید، کتاب مجموعه ای است از گفته های مائو درباره موضوعات مختلف، از تنش طبقاتی گرفته تا خدمت به مردم.

نزدیک به یک میلیارد نسخه از این کتاب در دوران انقلاب فرهنگی چین، که در آن مائو قصد داشت جامعه چین را متحول کند، منتشر شد.

از آنجا که اعتقاد بر آن بود که مطالب این کتاب برای هر موقعیتی مناسب است، در آن زمان مقرر شده بود که همه کودکان مدرسه ای، کارگران و سربازان این کتاب رامطالعه کنند.

خانواده محروم از ثروت

"کتاب کوچک قرمر" یکی از محبوبترین کتابها در چین است

با گذشت 30 سال از زمان مرگ مائو، هنوز از بابت کتاب قرمز کوچک و دیگر مطالب منتشر شده از او، درآمد کسب می شود.

در مقاله ای در مجله "جهان ادبی تاریخ حزب کمونیست" برآورد شده است که مائو از مطالب منتشر شده اش تا چه اندازه درآمد کسب کرده است.

در این مقاله آمده است که در سال 1967، ارزش کتابهای منتشر شده از مائو به زبانهای چینی، انگلیسی، روسی، فرانسوی، اسپانیایی و ژاپنی، به 780 هزار دلار می رسید.

اما با در نظر گرفتن بهره برای این مبلغ، در سال 2001 ارزش مطالب منتشر شده به 17 میلیون و 600 هزار دلار بالغ می شود.

در این مقاله گفته نشده است که ارزش کتب منتشر شده در حال حاضر چقدر است.

در میان رتبه های بالای حزب، بحثی طولانی مدت درباره اینکه چه کسی باید این حجم عظیم پول را به ارث ببرد، وجود داشته است.

ظاهرا جیانگ کین، همسر چهارم مائو و طرفدار وفادار او در زمان انقلاب فرهنگی، تا قبل از مرگش در سال 1991 در پنج موقعیت مختلف تقاضای دریافت این پول را مطرح کرده است.

جیانگ که با نام مادام مائو نیز شناخته می شد حتی این موضوع را با خود مائو و پیش از مرگ او در سال 1976 مطرح کرده بود.

بر اساس این مقاله اگر حال مائو خوب بود، به همسرش قول می داد که قسمتی از این پول را برای او کنار می گذارد.

اما اگر حال او بد بود، همسر خود را متهم می کرد که آرزوی مرگش را دارد تا او پس از مرگ مائو بتواند به پولهای او دست پیدا کند.

دو نفر از فرزندان مائو هم تقاضای دریافت این پول را مطرح کردند اما این تقاضاها هم مانند تقاضای همسر او رد شد.

"تبلور خرد جمعی"

بسیاری از مردم چین تناقضی در کسب درآمد از سوی رهبر چپ گرای پیشین حزب کمونیست نمی بینند

این موضوع بار دیگر در سال 2003 و پس از انتشار نسخه ای جدید از مجموعه آثار مائو مطرح شد.

دلیل مطرح شدن این مسئله ظاهرا تردید رهبران حزب درباره وضعیت مالیات درآمد مائو بواسطه انتشار این مجموعه بوده است. این رهبران تردید خود را با کابینه چین در میان گذاشتند.

کابینه چین در آن زمان تصمیم گرفت تصمیم پیشین در این باره را دوباره اجرا کند و پول را به خانواده مائو ندهد.

دلیل این تصمیم هم این بود که مائو مالک نوشته ها تلقی نمی شد بلکه این نوشته ها از دید حزب "تبلور خرد جمعی حزب کمونیست" بوده است.

اما در طی هفته های اخیر بحث در رسانه های چین درباره مشروعیت قانونی و همچنین قضاوت اخلاقی درباره چنین نظری دوباره مطرح شده است.

دارایی مائو را باید خصوصی تلقی کرد؟ یا عمومی؟

پروفسور رادریک مک‌فارگر از دانشگاه هاروارد، که نوشته های متعددی درباره مائو دارد، مسئه دیگری را نیز مطرح می کند و آن "تضاد منافع" مائو است.

او می گوید: "مسئله اصلی اینجا است که حزب کمونیست به مائو اجازه داد با تدوین آثار و متجسم کردن کیش خود درآمد عمده ای کسب کند."

"از آنجا که مائو خود دبیر کل حزب بود می توان انتشار آثار مائو را یک نمونه تضاد منافع قلمداد کرد."

اما بسیاری از مردم چین تضادی در کسب میلیونها دلار درآمد از راه انتشار کتاب از سوی یک رهبر تندرو، انقلابی و چپ گرا نمی بینند.

آنها یادآور می شوند که مائو قاعدتا قسمت عمده ای از درآمد خود را به دوستان وفادارش بخشیده است؛ آنهایی که با او کار می کردند و فقیر بودند.

لیو تیه‌یینگ 55 ساله که در گذشته روزنامه نگار بود، همانند بسیاری از هم نسلان خود، معتقد است مائو برای کسب درآمد رهبر نشد.

او می گوید: "مائو یک رهبر واقعی بود، نه مثل اینهایی که امروزه در راس کار هستند."

"پسر او در جنگ کره کشته شد و او همه چیز خود را فدای انقلاب کرد."


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/10:: 10:14 صبح     |     () نظر

(( کاش دانسته بودم چگونه زندگی کنم یا کسی را یافته بودم که چگونه زندگی کردن را به من تعلیم دهد ))                 تئودور پارکر


مشاوره عاملی موثر و یاری دهنده در مسیر پیروزی و موفقیت است . در این زمینه بزرگان و نوابغ شواهدی آورده اند که استفاده از آنها می تواند راهگشای ما در جهت رسیدن به اهداف باشد . (( دو فکر از یک فکر بهتر است )).


مطمئن باشید که در اطرافتان کسانی هستند که هرگز از کمک به شما دریغ نخواهند کرد. البته هر کسی شایسته نظر خواهی و مشورت نیست . مشورت زمانی کارساز و مفید خواهد بود که طرف شور دارای خصوصیات لازم باشد و به ما در شناخت خواسته ها , اهداف و تواناییها یمان یاری رساند . نمونه های زیر شما را با خصوصیات افراد مختلف آشنا می کند .


?- مشورت با آدم خبره


 (( کسی که در امور مهم با خردمندان مشورت می کند, شریک عقل آنها می شود .))     امام علی (ع )


اگر بخواهید برای شروع کاری با آدمی مشورت کنید که اطلاعاتی در این زمینه ندارد, او از آنجا که دوست شماست و نمی خواهد شما زیان ببینید فقط جنبه های منفی کار را در نظر می گیرد و قادر به راهنمایی شما نیست . در حالی که یک آدم کارشناس و یا آدم خبره با القای افکار مثبت و دادن شهامت و اعتماد به نفس می تواند راهنمای خوبی برایتان باشد .


? - مشورت با آدم بد بین


   (( آدم بد بین همچون مبتلایان به تریاک مرض خود را به هزاران دلیل به دیگران منتقل می کند . ))


مشورت با آدم بدبین بسیار خطرناک است زیرا او جز سیاهی ,تباهی و بدبختی چیزی نمی بیند و صرفا افکار بدبینانه خود را به شیوه ای نصیحت گونه به شما انتقال می دهد . بیان مطالب مایوس کننده گامهایتان را در مسیر تلاش و کوشش برای موفقیت و پیروزی سست می کند و باعث تردید می شود و تردید نیز به نوبه خود به عدم پیشرفت در کارها می انجامد .


?- مشورت با آدم مثبت اندیش


((خوشبین به آینده امیدوار است و بدبین از آن بیمناک ))    مثل ژاپنی


مشورت با آدم مثبت اندیش و فارغ از بدبینیها , نتیجه ای بسیار امیدوار کننده دارد. آدم خوش بین پیش از هر چیز بر مزایا و محسنات کار مورد نظر تمرکز می کند و شما را با گفته های خود امیدوار می سازد.به قول دکتر نورمن پیل : (( افکار خوب و مثبت همچون تابش خورشید بر اتاقی تاریک است که همه جا را روشن می کند , به شرط آنکه در و پنجره را نبسته و پرده ها را پایین نکشیده باشید ))


 ?- مشورت با آدم ترسو


(( حرف از کار کرده باید گفت ,کارهای نکرده بسیار است ))   باستانی پاریزی


آدم ترسو خطرات و ضررها را چند برابر می بیند ; او شهامت هیچ کای را ندارد و همیشه به نحوی ناتوانی و ترس خود را توجیه می کند. بیشترین افتخار چنین آدمی در کارهایی است که ((نکرده )) . زیرا از ترس بدنامی و شکست دست به هیچ کاری نمی زند. اگر با آدم ترسو در مورد گشایش یک کمپانی مشورت کنید , بلافاصله می گوید:تاسیس یک کمپانی سرمایه زیادی می خواهد و تو مجبور می شوی از بانکها وام بگیری . شاید هم از عهده پرداخت قسطهایش بر نیایی و آن وقت بانک تمام مایملک تو را ضبط می کند. خلاصه آن قدر بر احتمال شکست اصرار می ورزد که ناخودآگاه شما را به شک و تردید می اندازد.


?- مشورت با آدمهای بیکاره و لاف زن


(( هر که با دانا مشورت کند , از رسوایی در امان است ))   از ((تاریخ گزیده ))


تکلیف این دو گروه نیز معلوم است . کسانی که در طول زندگی هیچ قدم مثبتی برای خویش برنداشته اند, چگونه می توانند در تصمیم گیریها راهنمای شما باشند و توصیه های مفید بکنند. از اشخاصی که در انجام هر کاری دچار تردید می شوند و از سر عیبجویی به همه چیز و همه کس می نگرند و از آنهایی که پیوسته گذشته را نشخوار می کنند و دغدغه آینده را ندارند باید گریخت . همچنین به افراد رویایی و سودایی که دائم فکر شغلی جدید در سر می پرورانند نباید اعتماد کرد.


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/10:: 8:49 صبح     |     () نظر
()

 

و در "پیوند" شماره‌ 6? می‌خوانیم‌: "صدام‌ حسین‌، در مدت‌ سه‌ سال‌، قرآنی‌ را با خون‌ خود نوشته‌ است‌. تحول‌ او از یک‌ بعثی‌ متعصب‌ به‌ "مسلمان‌ دو آتشه‌" همانند تحول‌ جورج‌ دبلیو بوش‌ از یک‌ معتاد به‌ الکل‌، به‌ مرد خداست‌ که‌ به‌ قول‌ رهبر جمهوریخواهان‌ در مجلس‌ امریکا، "خداوند بوش‌ را در کاخ‌ سفید قرار داده‌ است‌ تا جهان‌ را به‌ صراط‌ مستقیمی‌ بیاورد که‌ انجیل‌ می‌نمایاند.""

ولی‌ این‌ سوءاستفاده‌های‌ عوامفریبانه‌ از دین‌ نه‌ صدام‌ حسین‌ جلاد را توانست‌ از سرنگونی‌ نجات‌ دهد و نه‌ بوش‌ را از متهم‌ شدن‌ به‌ جنگ‌ افروزی‌ در دنیا و دروغگویی‌ به‌ مردم‌ امریکا.

?ـ البته‌ حساب‌ دقیق‌ بلیون‌ها دالر که‌ او و نوکرانش‌ ـ احزاب‌ اسلامی‌ افغانی‌ ـ به‌ نام‌ "جهاد فی‌سبیل‌ اله‌" به‌ جیب‌ زده‌ اند به‌ هیچکس‌ معلوم‌ نیست‌.

6ـ البته‌ وضع‌ در هیچ‌ کشوری‌ قابل‌ مقایسه‌ با افغانستان‌ نیست‌. بنیادگرایان‌ وطنی‌ در جنایت‌پیشگی‌ و پستی‌ دست‌ تمام‌ دژخیمان‌ و دشمنان‌ ضد دموکراسی‌ و سکیولاریزم‌ در جهان‌ را از پشت‌ بسته‌ اند.

 

7ـ پس‌ از حادثه‌ ?? سپتامبر، شماری‌ از مسلمانان‌ در امریکا مورد حملات‌ و بدرفتاری‌هایی‌ واقع‌ شدند که‌ به‌ تناسب‌ برخورد غیر انسانی‌ بنیادگرایان‌ علیه‌ عیسوی‌ها در پاکستان‌ و هندوستان‌ هیچ‌ بود. از جانب‌ دیگر در همان‌ امریکا دنیا شاهد اکسیون‌های‌ وسیع‌ ضد حمله‌ امریکا به‌ افغانستان‌ و عراق‌ و ضد نژادپرستی‌ و دفاع‌ از حقوق‌ مسلمانان‌ بود.

 

8ـ سقوط‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ که‌ علاوه‌ بر کشورهای‌ بالکان‌ و غیره‌ سرزمین‌های‌ مسلمان‌نشین‌ سوریه‌، لبنان‌، عربستان‌، فلسطین‌، اردن‌، عراق‌ و یمن‌ را شامل‌ می‌شد، نظر "امت‌ مسلمه‌" یا این‌ نظریه‌ را که‌ مصایب‌ مثلاً پاکستان‌ و افغانستان‌ به‌ سبب‌ سست‌ شدن‌ پایه‌های‌ اسلام‌ در دو کشور است‌، باطل‌ ثابت‌ نمود. ملل‌ یاد شده‌ به‌ شمول‌ بقیه‌ ملل‌ مسلمان‌ نه‌ تنها تا امروز به‌ طور مستقل‌ از یکدیگر وجود دارند بلکه‌ پاره‌ای‌ از آنها را اختلافات‌ شدید و جنگ‌های‌ خونین‌ نیز از هم‌ دریده‌ و به‌ عقب‌ رانده‌ اند. جدا شدن‌ بنگله‌دیش‌ مسلمان‌ از پاکستان‌ مسلمان‌ و سگ‌جنگی‌ وحشیانه‌ بین‌ نیروهای‌ گوناگون‌ بنیادگرا در افغانستان‌ روشنتر از آفتاب‌ ثابت‌ می‌نماید که‌ اسلام‌ قادر نبوده‌ و نیست‌ که‌ در تعیین‌ هویت‌ و پیوند ملل‌ نقش‌ کلیدی‌ داشته‌ باشد. چنانچه‌ مسیحیت‌ هم‌ نتوانسته‌ کشورهای‌ غربی‌ را به‌ صورت‌ ملتی‌ واحد درآورد.

9ـ قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ احزاب‌ اسلامی‌ پاکستان‌ هیچگاه‌ در انتخابات‌ این‌ کشور وزنه‌ای‌ محسوب‌ نمی‌شدند. و اگر حمله‌ امریکا به‌ افغانستان‌ نمی‌بود این‌ها نمی‌توانستند بعد از پنجاه‌ سال‌ در انتخابات‌ 2002 به‌ پیروزی‌ دست‌ یابند.

?0ـ بنابر یک‌ منبع‌ امریکایی‌ ?0 تا ?0 هزار مدرسه‌ در پاکستان‌ وجود دارند که‌ تنها کمتر از ??00 آنها راجستر شده‌ اند.

 

??ـ فیشن‌های‌ غلیظ‌ داکتر عبداله‌ و یونس‌ قانونی‌ برای‌ "مدرن‌" جلوه‌ دادن‌ شان‌ حتی‌ تعجب‌ غربیان‌ را هم‌ برانگیخته‌ است‌. اما آنان‌ نمی‌دانند که‌ برای‌ مردم‌ افغانستان‌ همانقدر که‌ عبا و قبای‌ طالبان‌ چشم‌ سرمه‌ای‌ ترسناک‌ و نفرت‌انگیز بود، این‌ "تجدد" نمایی‌های‌ برادران‌ جهادی‌ شان‌ ایضاً زشت‌ و کراهت‌ انگیز است‌ چرا که‌ اولی‌ در نوع‌ لباس‌ نیز وحشت‌ و فرهنگ‌ قرون‌ وسطایی‌ شان‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذاردند و دومی‌ زیر آن‌ فیش‌ها می‌خواهند جنایت‌ پیشگی‌ و فاشیزم‌ دینی‌ شان‌ را پنهان‌ نمایند.


 


 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط 86/10/8:: 3:32 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4   5      >